ترجمه حکمت ۲۸۶ نهج البلاغه
مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْءٍ «طُوبَى لَهُ» إِلاَّ وَقَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سُوءٍ
هیچگاه مردم به چیزى نگفتند: خوشا به حال او؛ مگر اینکه روزگار روز بدى را براى آن پنهان و فراهم ساخت
همچنین بخوانید : تجزیه و ترکیب کامل نهج البلاغه
نهج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی(ع) درباره قرآن آمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان میپذیرد و نه اسرار آن منقضی میشود. در سخن مشابهی نیز آمده است : «لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را میتوان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی میشود و از بین میرود.
سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف میگذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.
اما هنگامى که عذاب الهى آن مغرورِ خودخواهِ خودبرتربین را فرا گرفت وقصرهایش در درون خاک مدفون شدند، آنها که دیروز آرزوى زندگى او را مى کردند به کلى دگرگون شدند و به فرموده قرآن «(وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالاَْمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَوْلاَ أَنْ مَّنَّ اللهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ)؛ و آنها که دیروز آرزو مى کردند به جاى او باشند (هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: «واى بر ما! گویا خدا روزى را بر هرکس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد یا تنگ مى گیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد! اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمى شوند!». احتمال سومى در تفسیر این جمله نیز داده شده است که ما آن را چندان مناسب نمى دانیم و آن اینکه هرگاه مردم شخص یا چیزى را بستایند، افراد شورچشم در میان آنها ممکن است چشم بزنند و سبب زوال آن شوند، ازاین رو علامه مجلسى؛ در جلد ۶۰ بحارالانوار در تفسیر این جمله امام علیه السلام مى گوید : «گاه به ذهن انسان چنین خطور مى کند که در چشم و تأثیر آن ممکن است اشاره اى به این معنا باشد، هرچند از بعضى از آیات و اخبار دور است».
در اشعار منسوب به على علیه السلام نیز این معنا آمده است آنجا که مى فرماید: أَحْسَنْتَ ظَنَّکَ بِالاَْیّامِ إذْ حَسُنَتْ وَلَمْ تَخْفَ سُوءَ ما یَأْتی بِهِ الْقَدَرُ وَسالَمَتْکَ اللَّیالی فَاغْتَرَرْتَ بِها وَعِنْدَ صَفْوِ اللَّیالی یَحْدُثُ الْکَدِرُ هنگامى که دنیا به تو رو کرد به روزگار خوشبین شدى ـ و از عواقب سوء مقدرات نترسیدى. شبها را با سلامت گذراندى و مغرور شدى ـ در حالى که در شبهاى صاف و آرام ناگهان کدورتها و ناراحتى ها حادث مى شود. مرحوم محدث قمى داستان عبرت انگیزى در کتاب الکنى و الالقاب از شعبى در این زمینه نقل مى کند و مى گوید: من نزد «عبدالملک بن مروان» در قصر کوفه بودم در زمانى که سر «مصعب بن زبیر» را براى او آوردند و پیش روى او گذاشتند. بدن من شروع کرد به لرزیدن. «عبدالملک» گفت: چرا چنین شدى؟ گفتم: به خدا پناه مى برم، من در همین قصر و در همین جا با «عبیدالله بن زیاد» بودم که دیدم سر حسین بن على علیهما السلام را در برابر او گذاشته بودند. پس از مدتى در همین جا نزد «مختار» بودم که دیدم سر «عبیدالله بن زیاد» را پیش روى او گذاشتند. سپس در همینجا با «مصعب بن زبیر» بودم که دیدم سر «مختار» را پیش روى او گذاشتند و اکنون سر «مصعب بن زبیر» در برابر توست.
(اشاره به اینکه فکر کن سرنوشت تو چه خواهد شد). «عبدالملک» از جا برخاست ودستور داد آن کاخ را که در آن بودیم ویران کنند. (به گمان اینکه شوم است وهمه این شومى ها از آن کاخ برمى خیزد). سپس مرحوم محدث قمى مى گوید: یکى از شعراى فارسى زبان این داستان را در ضمن شعر زیبایى آورده است : نادرمردى ز عرب هوشمند گفت به عبدالملک از روى پند روى همین مسند و این تکیه گاه زیر همین قبّه و این بارگاه بودم و دیدم برِ ابن زیاد آه چه دیدم که دو چشمم مباد تازه سرى چون سپر آسمان طلعت خورشید ز رویش نهان بعد ز چندى سر آن خیره سر بُد برِ مختار به روى سپر بعد که مصعب سر و سردار شد دست خوش او سرِ مختار شد این سرِ مصعب به تقاضاى کار تا چه کند با تو دگر روزگار!
ترجمه حکمت ۲۸۶ نهج البلاغه
ترجمه حکمت ۲۸۶ نهج البلاغه