ارزیابی کیفیت ترجمه : از ترجمه خوب به ترجمه متناسب نقشگرا
نویسنده: کریستینا شفنر
مترجم: بهروز کروبی، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک
ترجمه خوب کدام است؟
مسأله کیفیت همواره در مباحث مربوط به ترجمه چه به عنوان یک محصول و چه به عنوان یک فرایند از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. بسیار شنیده ایم که می گویند هدف از هرگونه فعالیت ترجمانی تولید ترجمه ای خوب یا به عبارت دیگر متن مقصدی خوب است. اما بر اساس چه معیاری می توان گفت که ترجمه ای در مقایسه با ترجمه های دیگر خوب یا بد و ضعیف است؟ معیارهایی که برای این امر ذکر می شوند، بسته به هدف از ارزیابی و چهارچوب نظری بکار گرفته شده توسط افرادی که کیفیت ترجمه را ارزیابی می کنند، با هم متفاوت می باشد. هاوس ( ۱۹۹۷:۱ ) می گوید: “پیش نیاز ارزشیابی کیفیت یک ترجمه وجود یک نظریه ترجمه است. بنابراین، وجود نگرشهای مختلف نسبت به ترجمه منجر به تفاوت برداشت ها از مفهوم کیفیت ترجمانی و در نتیجه، تفاوت روش های ارزیابی آن می گردد.”
سایر مقالات حوزه مطالعات ترجمه را اینجا بخوانید
پاسخ معمول به این پرسش که “ترجمه خوب کدام است” آن است که: ترجمه خوب تا حد ممکن دقیق است (برای مثال نیومارک، ۱۹۹۱:۲ ). اما، “دقت” مفهومی نسبی است، یعنی ما ناگزیریم بپرسیم “دقیق نسبت به چه چیزی؟”
معمولاً معیار سنجش در چنین ارزشیابی متن مبدأ است، به عبارت دیگر ترجمه خوب بازآفرینشی دقیق از (پیام) متن مبدأ می باشد. در مدل های زبانشناختی ترجمه غالباً چنین برداشتی حکمفرما است (نیوبرت و شرو، ۱۹۹۲:۱۹ ). برای ارزیابی کیفیت ترجمه در این مدلها، متن مقصد با متن مبدأ مقایسه می گردد تا مشخص شود آیا متن مقصد بازآفرینشی دقیق، صحیح، کامل، وفادارانه، یا درست از متن مبدأ می باشد یا خیر. این مقایسه هم از نظر کمی (یعنی کامل بودن انتقال پیام) انجام می گیرد و هم از نظر کیفی، یعنی دقیق بودن در “معانی صریح و ضمنی از نظر ارجاعی و کاربردی” (نیومارک، ۱۹۹۱:۱۱۱ ). مدل ارزیابی غالب درآموزش ترجمه، خصوصاً در کلاس های ترجمه ای که بخشی از دوره های آموزش زبان در مدارس و دانشگاه ها بحساب می آیند، نیز بدین گونه است.
مطالعات ترجمه رشته ای متنوع است، و مدلهای زبانشناختی عمدتاً جای خود را به سایر رویکردهایی داده (و یا حداقل از آنها متأثر شده اند) که هریک به طریقی موجب روشنتر شدن پدیده پیچیده ترجمه شده و معیارهای کمابیش متفاوتی را برای ارزیابی کیفیت ترجمه معرفی کرده اند. هنگامی که نیومارک سخن از “دقت کاربردی” به میان می آورد، در حقیقت به جنبه های متنی و موقعیتی اشاره می کند که معیارهای مهمی در مدلهای زبانشناختی-متنی، کاربردی، و گفتمانی ترجمه بشمار می روند. یکی از دستاوردهای مهم این مدلها این است که توجه همگان را از ترجمه بعنوان “بازآفرینی متن” به ترجمه بعنوان “آفرینش متن” معطوف ساخته اند. باور اصلی در این مدلها آن است که ما نه واژگان و ساختارهای دستورزبانی، بلکه متن را بعنوان رویدادی ارتباطی ترجمه می کنیم (ر.ک. دوبوگراند و درسلر، ۱۹۸۱)، به عبارت دیگر، ما همواره با متون در موقعیت و فرهنگ سروکار داریم، و این متون نقشی خاص را ایفا می کنند. به علاوه، هر متن نماینده، یا نمونه ای از یک متن-گونه (یا ژانر) خاص است، و لذا متن بوسیله خصوصیات درون متنی و برون متنی خاصی تعریف می گردد که کمابیش قراردادی هستند. برای مثال، گزارش های هواشناسی، کاتالوگ ها و یا گزارشهای اقتصادی سالانه نمونه هایی از متن-گونه هایی هستند که (از نظر ترتیب ارائه اطلاعات، ساختارهای متنی کلان – ر. ک. ون دایک، ۱۹۹۰ —انتخابهای واژگانی، و ساختارهای نحوی) فوق العاده قراردادی می باشند، در حالیکه خصوصیات متنی متون ادبی یا مقالات چندان قراردادی نمی باشد. متن مقصد “دقیق از نظر کاربردی” متنی است که با قراردادهای متن-گونه شناختی در زبان و فرهنگ مقصد مطابقت دارند و بنابراین انتظارات مخاطبین متن مبدأ را در موقعیت ارتباطی خاص برآورده می سازد.
ملاحظات متن-گونه شناختی بخشی مهم در ارزیابی کیفیت ترجمه هستند که به هردلیل در مدلهای زبانشناختی نادیده گرفته شده اند. با این حال اگر بخواهیم منصف باشیم باید بگوییم که مدل های زبانشناختی نیز، عمدتاً تحت تأثیر پیشرفت علم زبانشناسی، دستخوش تغییر شده اند. در دهه حاضر (حداقل در اروپا) بندرت ترجمه پژوهی را می توان یافت که در چهارچوب مدلهای زبانشناختی تحقیق کند ولی از روش های سنتی دهه ۱۹۶۰ استفاده نماید. برای مثال، هاوس( ۱۹۹۷) در رویکرد زبانشناختی خود نسبت به ارزیابی کیفیت ترجمه (TQA) نشان داده که تا حد قابل قبولی جنبه های متنی، موقعیتی و فرهنگی را نیز لحاظ کرده است.
دستاورد اصلی رویکردهای زبانشناختی- متنی و کاربردی برای ارزیابی کیفیت ترجمه (TQA) روشن شدن این حقیقت است که اصولاً قالب زبانشناختی متن مقصد بوسیله قراردادهای متن گونه شناختی زبان مقصد و همچنین موقعیت ارتباطی فرهنگ مقصد (برای مثال، زمان و مکان، دانش و تجربه مخاطبین مقصد) که متن مقصد درآن نقش خویش را ایفا می کند تعیین می گردد، و نه بوسیله ساختارهای زبانشناختی متن مبدأ. بنابراین یک ترجمه “خوب” دیگر برگردان صحیح معانی واحد های زبان مبدأ در سطح خرد نیست، بلکه متن مقصدی است که نقش مورد نظر خود را بصورت موثر در فرهنگ مقصد ایفا می نمایند. از این رو برخی از ترجمه پژوهان ترجیح می دهند بجای ترجمه “خوب” از ترجمه “مکفی (از نظر کاربردی)” و یا “متناسب از نظر کارکردی” صحبت به میان آورند.
بزرگترین دستاورد رویکردهای نقش گرا نسبت به ترجمه، که عمدتاً در کشور آلمان شکل گرفته اند، معرفی نقش یا هدف متن مقصد بعنوان معیاری تعیین کننده در تمامی ترجمه ها، و در نتیجه، در ارزیابی کیفیت ترجمه (TQA) می باشد. در این رویکردها، کیفیت نه بعنوان شاخصی عینی بلکه بعنوان عاملی نسبی در نظر گرفته می شود که به مصرف کننده متن و معیارهای وی برای ارزیابی میزان تناسب و کارایی متن در ایفای نقش خود در موقعیتی خاص بستگی دارد.
ارزیابی کیفیت ترجمه در رویکردهای نقش گرا
“رویکرد نقش گرا” عنوانی است که بر تحقیقات پژوهشگرانی اطلاق می گردد که مدعی هستند هدف متن مقصد مهمترین معیار در هر ترجمه ای می باشد. این رویکرد اصولاً با تحقیقات هانس ورمیر و پیدایش نظریه هدفمندی ترجمه (Skopos theory) آغاز گشت (ر.ک. ریب و ورمیر، ۱۹۹۱ ). هانس جی. هونیگ، استاد دانشگاه جرمرشایم، یکی از محققانی است که در چهارچوب رویکردهای نقشگرا تحقیق می کند. وی از سخنران اصلی همایش “مسائل حاضر زبان و جامعه (CILS) بود. ازآنجائیکه اکثر آثار منتشر شده توسط “نقش گرایان” به زبان آلمانی است، این همایش فرصتی را فراهم آورد تا این رویکرد در انگلستان نیز مطرح شود (ر.ک. نورد، ۱۹۹۷ ؛ شفنر، ۱۹۹۷).
هونیگ، در ابتدای مقاله خود در همایش “مسائل حاضر زبان و جامعه”، به ارائه خلاصه مطالبی در مورد پیدایش رویکردهای نقش گرا در آلمان، و نقطه نظرات و مباحث اصلی خود می پردازد. هنگامی که معیار اصلی سنجش در ارزیابی کیفیت ترجمه تناسب کارکردی متن مبدأ باشد مترجم و مصرف کننده متن مقصد، در مقایسه با رویکردهای سنتی تر نسبت به ترجمه، جایگاهی بالاتر و نقش موثرتری می یابند (همچنین ر. ک. به استدلالهای ونوتی، ۱۹۹۵ درباره مرئی بودن بیشتر مترجم.)
هونیگ آثار فراوانی درباره مسائل کلی ترجمه، مسائل آموزشی، و طرح درس ترجمه منتشر ساخته است. کتاب راهبرد های ترجمه ( Strategie der Übersetzung) که هونیگ به همراه کاسمول در سال ۱۹۸۲ چاپ کرد هم اکنون یکی از کتب درسی اصلی در کشور آلمان می باشد. آخرین اثر وی، ” ترجمه مفید” ( Konstruktives Übersetzen)در سال ۱۹۹۵ ، که مخاطب آن نه تنها محققان و دانشجویان بلکه کارفرمایان و استفاده کنندگان ترجمه نیز بود، به سرعت به یکی از کتاب های پرفروش آلمان تبدیل گردید. هونیگ در کتاب ها و مقالات خود از مترجمان دارای اطمینان به نفس، یعنی مترجمانی که از آنچه در طی فرآیند ترجمه می گذرد آگاهند، و لذا از کار خویش اطمینان دارند، قویاً جانبداری می کند. وی بر این نکته تأکید دارد که خصوصیت بارز مترجمان میزان آشنایی آنها با زبان بیگانه و یا موضوع اختصاصی ترجمه نیست، بلکه میزان آگاهی آنها از این امر است که کدام متن ها می توانند برای نیل به اهداف آنها مورد استفاده قرار گیرند و چگونه. بنابراین، بسیار مهم است که بدانند برای چه کسی ترجمه می کنند و مصرف کنندگان قصد دارند از ترجمه چه استفاده ای نمایند. تنها بوسیله این دانش است که یک مترجم می تواند متن مقصدی تولید کند که دارای ساختار و صورتی متناسب برای نیل به اهداف مورد نظر آن برای مخاطبین باشد.
استدلال فوق اغلب توسط دسته ای از محققان خارج از حیطه نظریه هدفمندی ترجمه (Skopos Theory)، که معتقدند مورد کاربرد مصرف کنندگان از متن مقصد، یا هدف آن نمی تواند وسیله را توجیه کند، مورد انتقاد قرارمی گیرد. منتقدان می گویند که در رویکرد نقش گرا، به متن مبدأ کم توجهی می شود، نقش کارفرمای ترجمه بیش از حد برجسته می شود، و تمایز مشخصی بین ترجمه و اقتباس و یا سایر آفرینش های متنی وجود ندارد. بخشی از این انتقادات ناشی از سوء تعبیر یا ساده انگاری می باشد و لذا قابل قبول نیستند، اما دلیل قسمت دیگری از انتقادات به دلیل استفاده مبهم از واژه کلیدی “کارکرد” یا “نقش” در ادبیات نقش گرایان می باشد. واژه “نقش” گاهی در معنی “نقشی که متن مقصد در موقعیت ارتباطی فرهنگ مقصد ایفا می کند” بکار برده می شود (“نقش” در این معنی مترادف با “هدف” است). اما این واژه برای نقش متن، برای مثال نقش اخباری یا امری نیز بکار می رود (“نقش” در این معنی با کنش های گفتاری و نقش های زبانی بوهلر ارتباط مربوط می شود). مورد دیگر استفاده از این واژه برای نقش لغت یا عبارت در درون کل متن (یعنی ارتباط ساختارهای خرد و کلان) می باشد.
هونیگ در کتاب خود بین ترجمه “نقش گرا” و ترجمه “نقش پذیر” تفاوت قائل می شود. ترجمه نقش پذیر لزوماً نقش گرا نیست؛ برای مثال، ترجمه ای در شرایط خاص ممکن است مورد پذیرش واقع شود، اما مقبولیت کامل نداشته باشد، برای مثال از عرف ها و هنجارهای متن گونه شناختی مطابعت نکند. بدین ترتیب، مفهوم “هدف” به عنوان معیاری تعیین کننده برای کیفیت ترجمه، شامل صحت زبانشناختی متن، یعنی مطابقت با قوانین و عرف های زبانشناختی، متن گونه شناختی، و ارتباطی زبان و فرهنگ مقصد، نیز می گردد.
حواشی ارزیابی کیفیت ترجمه
همانطور که پیشتر گفته شد، کیفیت شاخصی عینی نیست، بلکه عاملی نسبی است که به مصرف کننده متن و معیارهای ارزیابی وی بستگی دارد. هاوس ( ۱۹۹۷ ) به این حقیقت اذعان دارد که در کنار تفاسیر متفاوت از مفهوم کیفیت ترجمانی، روش های مختلفی نیز برای ارزیابی آن وجود دارند. به عقیده پوچ هکر ( ۱۹۹۴ )، افراد مختلفی که می توانند کیفیت متن مقصد را ارزیابی کنند به شرح ذیل می باشند: مخاطبان آنی متن، تولیدکنندگان متن مقصد (خودارزشیابی)، و اشخاص ثالث، برای مثال، نمایندگان تولید کننده متن مبدأ، کارفرمایان، همکاران، و افرادی مانند اساتید ترجمه که در زمینه ارزیابی ترجمه صاحب نظرند. به همین ترتیب روش های مختلفی برای ارزیابی ترجمه بکار می روند که هونیگ بخش اعظم مقاله خود را به آنها اختصاص داده است. یکی از مشکلات اصلی در زمینه ارزیابی کیفیت ترجمه عدم وجود هماهنگی در ارزیابی هایی است که توسط چند ارزیاب مختلف انجام می گیرند. در اینجا سوال این است که آیا اصولاً هماهنگی در ارزیابی ترجمه توسط چندین ارزیاب امکان پذیر است؟ پاسخ این پرسش با در نظر گرفتن اینکه ارزیابان، با توجه به عوامل موثر در شرایط ارزیابی، هر یک هدف خاص خود را دنبال می کنند و معیارهای متفاوتی برای ارزیابی دارند “منفی” است. چنانچه هونیگ نشان می دهد، حتی در یک محیط آموزشی واحد نیز به راحتی هماهنگی حاصل نمی شود. یکی از روش های متداول در ارزیابی ترجمه که در رشته های زبان مورد استفاده قرار می گیرد شمارش اشتباهات زبانشناختی، کم کردن نمره برای هر اشتباه و یا دادن نمره مثبت برای راه حل های خوب و ابتکاری می باشد. چنین روشهای تصحیحی، که غالباً چیزی بیش از سنجش سطح دانش واژگانی نمی باشند، معمولاً کیفیت ترجمه را در مقایسه با یک ترجمه معیار و الگو می سنجند. هونیگ، بر خلاف روش فوق، بین تشخیص و درمان نقص های ترجمه تفاوت قائل می شود. به گفته وی، در نقد و یا ارزیابی مستدل ترجمه باید تشخیص داده شود که ترجمه مورد ارزیابی در محیط مقصد چه تأثیری بر روی مخاطبان می گذارد. هونیگ معتقد است که چنین روش “ارزیابی نقش گرای اشتباهات در ترجمه” همچنین باید بصورت درمانی نیز، برای تربیت مترجمان حرفه ای بکار گرفته شود، که این نکته در همایش “مسائل حاضر زبان و جامعه” نیز مورد توجه قرار گرفت.
در کشورهای مختلف عرف ها و رسوم متفاوتی برای ترجمه (برای مثال، چند متن، چه نوع متونی، از و به چه زبان هایی ترجمه می شوند؟) و تربیت مترجم (برای مثال، برنامه های خاص تربیت مترجم در سطح کارشناسی در دانشگاه ها – چنانچه در اروپا معمول است – یا دوره های یکساله کارشناسی ارشد، یا آموزش ضمن خدمت) وجود دارد. این تفاوتها به موقعیت اجتماعی مترجمان در این کشورها، و میزان پذیرش مترجمی به عنوان یک شغل و مطالعات ترجمه بعنوان یک رشته دانشگاهی مربوط می شود. به نظر می رسد در بسیاری از کشورها آنچنان که باید به مترجمان توجه نمی شود؛ و این نگرانی در مباحث مقاله هونیگ تحت عنوان “جایگاه، قدرت و عمل: رویکردهای نقش گرا و ارزیابی کیفیت ترجمه نیز منعکس شده است.
اگر بخواهیم که رشته مطالعات ترجمه بیشتر به رسمیت شناخته شود، باید با توسل به انتشار مطالب، برگزاری همایش ها، برنامه های آموزشی و غیره “مرئی تر” شویم. اختلاف در نقطه نظرها، عقاید یا اصطلاحات مورد استفاده، تا وقتی که درباره آنها بحث می کنیم، هیچ اشکالی ندارد. اما وقتی نوبت به رویکردهای نقش گرا می رسد، هم ترجمه پژوهان و هم مترجمان حرفه ای واکنش هایی نشان می دهند که از حمایت متعصبانه از رویکرد نقش گرا گرفته تا نفی کامل آن متفاوت اند. بیشتر جر و بحث ها درباره رویکردهای نقش گرا غالباً بسیار شخصی و احساسی هستند. دراین جدل ها برخی از رویکردهای نظری بر باقی ارجح، و بنابراین موجه انگاشته می شوند و از آنها دفاع می شود.
در مقدمه کتابی جدید در مورد آموزش نگارش چنین آمده است: “ما هنوز درباره خصوصیات زبانشناختی و متنی که باعث می گردند نوشته ای موفق بحساب آید و از سایر نوشته های ناموفق متمایز شود آگاهی چندانی نداریم”(ونتولا و مارانن، vii: 1996).به همین ترتیب، می توان این عبارت را در مورد ترجمه نیز بکار برد، یعنی، ما هنوز به اندازه کافی دراین باره اطلاع نداریم که چه وقت می توان متن مقصدی را “خوب” یا “موفق” دانست. رویکردهای مختلف تعاریف متفاوتی از ترجمه “خوب” و همچنین معیارهای متفاوتی برای ارزیابی آن دارند. در پایان، رویکردی موفق است که بتواند ارزش خود را عملاً در امر خطیر ترجمه به اثبات برساند. نکات زیادی نیز برای بحث باقیمانده است که می تواند موضوع همایش های آتی “مسائل حاضر زبان و جامعه” باشد.
فهرست منابع:
de Beaugrande, R. and Dressler, W. (1981) Introduction to Text Linguistics. London: Longman.
Hönig, H.G. (1995) Konstruktives Übersetzen. Tübingen: Stauffenburg.
Hönig, H.G. and Kußmaul, P. (1982, 1991) Strategie der Übersetzung. Ein Lehr- und Arbeitsbuch. Tübingen: Narr.
House, J. (1997) Translation Quality Assessment. A Model Revisited. Tübingen: Narr.
Neubert, A. and Shreve, G.M. (1992) Translation as Text. Kent: Kent State University Press.
Newmark, P. (1991) About Translation. Clevedon: Multilingual Matters.
Nord, C. (1997) Translating as a Purposeful Activity. Functionalist Approaches Explained. Manchester: St. Jermone.
Pöchhacker, F. (1994) Simultandolmetschen als komplexes Handeln. Tübingen: Narr.
Reiß, K. and Vermeer, H.J. (1991) (2nd edn) Grundlegung einer allgemeinen Translationstheorie. Tübingen: Niemeyer.
Schäffner, C. (1997) ‘Skopos Theory’. In M. Baker (ed.) Encyclopedia of Translation Studies. London: Routledge.
Van Dijk, T. A. (1980) Macrostructures. An Interdisciplinary Study of Global Structures in Discourse, Interaction and Cognition. Hillsdale, NJ: Erlbaum.
Ventola, E. and Mauranen, A. (eds) (1996) Academic Writing. Intercultural and Textual Issues. Amsterdam: Benjamins.
Venuti, L. (1995) The Translator’s Invisibility. London: Routledge