ناهنجاریهای واژگانی و مفهومی در ترجمه متون داستانی و نمایشی از عربی به فارسی
نویسندگان
حسین شمس آبادی1؛ فرشته افضلی 2
1دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه حکیم سبزواری، خراسان رضوی
2دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات عربی دانشگاه حکیم سبزواری، خراسان رضوی
چکیده
یکی از دشواری های فراروی مترجمان، رویارویی با واژگان همانند و چگونگی کاربرد آنها در زبان میباشد. مترجم تنها به بهانه همانندی معنایی دو واژه آنها را به جای یکدیگر به کار می برد که به دلیل وجود تفاوت های پنهان در لایه های زیرین معنایی آن دو واژه، جمله کاربر از معنا و مفهوم درستی برخوردار نمیشود. بر این پایه، گزینش واژه برابر و مناسب در ترجمه، در کنار آشنایی مترجم با زبان و فرهنگ ملت ها بزرگترین چالش فراروی مترجم بوده و از مهارت های وی به شمار میرود. از سوی دیگر معنای جمله در یک متن داستانی و نمایشی عبارت است از: مجموعه معانی منطقی عناصر تشکیل دهنده جمله و معنای کلام، همان معنایی است که هر جمله، با توجه به هدف گوینده از بیان جمله به خود اختصاص میدهد. از آنجا که نقشها و گفتگوها با توجه به اشخاص و موقعیت جمله و متن تغییر مییابد، مترجم باید ببیند در قالب بیانی یا ساختاری که در زبان فارسی برای ترجمه جمله (عربی) برمیگزیند، چه برابری برای تعبیر مورد نظر مناسبتر است.
جستار پیش رو به بررسی نمونه هایی از ترجمه متون داستانی و نمایشی از دیدگاه شیوه برابریابی واژگانی پرداخته، تفاوتهای واژگانی (ارجاعی، تجربی، یکانهای معنایی، همایشی، ضمنی و چندمعنایی) و کلامی (معنای کلام و معنای جمله) را مورد کنکاش قرار می دهد و ترجمه پیشنهادی خود را در برابر هر یک از جمله های داستانی و نمایشی بیان میکند. نتایج بررسی، نشان دهنده وجود روش های گوناگون برابریابی است که در این میان برابریابی پویا بیشتر خودنمایی می کند.
کلیدواژه ها
متون داستانی و نمایشی؛ ترجمه؛ هنجارها؛ ناهنجارها؛ واژگان؛ مفهوم
از آنجا که هر زبان، شیوه خاص خود را در بیان واژگان و مفاهیم دارد، کار ترجمه با دشواری روبرو میشود، چرا که گفته میشود:”زبانها برای ارائه مفاهیم، از قالبهای بیانی ویژهای برخوردارند و اهل هر زبان، برای پوشاندن جامه الفاظ بر قامت معانی، شیوههای مختلفی را به کار میگیرند. از این روی، اختلاف در شیوه بیان مفاهیم در دو زبان مبدأ و مقصد، بدیهی و ناگریز است”. (ناظمیان، 1381: 78)
زبان مبدأ به دشواری میتواند خود را با ویژگیهای معنایی زبان مقصد هماهنگ کند، زیرا در این مورد، به جای آنکه قواعد کاملاً مشخصی برای اجرا وجود داشته باشد، موارد گوناگون کمتری، پیش روی مترجم قراردارد که باید از میان آنها، دست به گزینش بزند. پر روشن است که یک واژه، در زبان مبدأ دارای مفاهیم ضمنی و اشارهای متفاوتی است. به گونهای که گزینش واژههای کاملاً هممعنا و برابر، حتی در یک زبان بیگانه کار دشواری است. دیگر آنکه، اگر این واژه، از ارزش فرهنگی ویژهای برخوردارباشد، انتقال همه لایههای معنایی آن به زبانی دیگر، به ویژه درباره زبانهای ناهمگون فرهنگی، بسیار دشوارتر میشود.به همین سبب است که گفته میشود: “هیچ دو واژهای، برابر کامل یکدیگر نبوده و نمیتوانند در تمامی بافتهای زبانی، به جای یکدیگر به کارروند.(صفوی، 1370: 125)
از سوی دیگر، نقشها و گفتگوها با توجه به اشخاص و موقعیت جمله و متن، تغییر میپذیرد. “هر کلام دارای دو معناست: أ. معنای منطقی که عبارت است از: معنای اسمی و زیربنایی کلام که توسط واژهها و ساختمان دستوری موجود در آن انتقال مییابد. ب. معنای اجرایی که عبارت است از، منظور و هدف عمده متکلم از ادای کلام.معنای اجرایی یک کلام، هیچ ارتباطی با ساختار دستوری جمله مربوطه ندارد. برای مثال ممکن است جملهای که از نظر دستوری، یک جمله اخباری محسوب میشود، تحت شرایط برون زبانی ویژهای دارای معنای اجرایی “خواهش” باشد”. (همان: 4) به همین روی پرسشی که ما به دنبال آن هستیم این است که آیا مترجم باید به هنجارهای متن اصلی (زبان مبدأ) تن دهد و یا هنجارهای فرهنگ و زبان مقصد را به کار بندد؟ و فرضیه ما بر این پایه است که مترجم نمی تواند شیوه ای ایستا و ناشناور در ترجمه داشته باشد و همان هنجارهای زبان اصلی را برابریابی کند بلکه باید ببیند در قالب بیانی یا ساختاری که در زبان فارسی برای ترجمه جمله (عربی) برمیگزیند، چه برابری برای تعبیر مورد نظر مناسبتر است. از این روی، در این پژوهش ابتدا با مراجعه به منابع گوناگون، ویژگی های معانی واژگان و مفهوم کلام و جمله گردآوری و مورد بررسی قرار گرفت، آنگاه با آوردن نمونه هایی از متون داستانی و نمایشی به تحلیل و تجزیه این ترجمه ها پرداختیم. لازم به یادآوری است که از نمونه داستان ها و نمایشنامه هایی چون “عرق” (عرق و بدایات من حرف الیاء) از جبرا ابراهیم جبرا، “ایزیس” از توفیق الحکیم، “هدی خانم” (الست هدی) از احمد شوقی، “عروس فرغانة” از جرجی زیدان و”ابلیس اندرز می دهد” (الشیطان یعظ) و “رادوبیس” “خانه بدنام” (بیت سیء السمعة) و “گدا” (الشحاذ) اثر نجیب محفوظ و… برای نشان دادن ترجمه پیشنهادی خود بهره جستم.
پیشینه پژوهش
سهم پژوهش در زمینه ناهنجاریهای ترجمه متون داستانی از عربی به فارسی بسیار اندک و ناچیز است. در کتاب”الترجمة الأدبیة من العربیة إلی الفارسیة”،إشکالیات و مزالق، از یوسف حسین بکار، (2001)،دراین کتاب، نویسنده به بیان دشواریهای ترجمه ادبی، نادرستی ها و لغزشگاهها، بر ساختار عربی فصیح و آوردن نمونهای از نقد ترجمه رباعیات خیام، در دو زبان عربی و فارسی پرداخته است. همان گونه که خود، نیز در این کتاب اشاره میکند، هنوز نتایج علمی ثابتی در زمینه ترجمه متون نثری به دست نیامده است تا لغزشگاهها و راهکارهای آن مورد کنکاش قرار گیرد.رسالهای با عنوان “الترجمة الأدبیة بین النظریة و التطبیق، 2005” نوشته “عهد شوکت سبول”، در دانشگاه آمریکایی بیروت، موضوع ترجمه ادبی را مورد پژوهش قرار داده که در دو زبان عربی -انگلیسی است و بیشتر، بر پایه تئوری کلی ترجمه بنا شده است. و رساله “منهجیة الترجمة الأدبیة عند “إنعام بیوض”، ترجمة روایة lecrivaio لیاسمینة خضرة نموذجاً، 2009” نوشته “رحمة زقادة”. در این پژوهش، نگارنده شیوه ترجمه ادبی خانم دکتر “إنعام بیوض” را از این اثر فرانسوی نویسنده، مورد بررسی قرار داده است. این رساله، با اینکه میان دو زبان فرانسه- عربی است، ولی منبع بسیار سودمندی در زمینه راهکارهای تحلیلی مستقیم و نامستقیم ترجمه پیش روی ما گذاشت. – عوامل برون متنی در ترجمه از عربی به فارسی، (ترجمه انگلیسی و عربی و فارسی) در پژوهشگاه علوم انسانی (دکتر رضا ناظمیان، فرزانه فرحزاد، و منصوره زرکوب)، شهریور 1391، که به بررسی تئوریهای ترجمه و هنجارها و ناهنجاریهای ترجمه ، بر پایه نظریه “کت فورد” پرداخته و الگوهای بسیار سودمندی در میان این سه زبان بیان-میکند، ولی به همه ارکان برابریابی به گونه کامل، نپرداخته است. و کتاب “گفتمان و ترجمه” از علی صلح جو که در آن به مباحث معادل یابی واژگانی اشاره شده است. و مقاله ای با عنوان “تعادل واژگانی در ترجمه متون دینی” از علیرضا انوشیروانی و نیز مقاله ای با عنوان “جستاری در ترجمه از عربی به فارسی با تکیه بر فرایند معادل یابی معنوی” (بررسی موردی رمان السکریة) از عندنان طهماسبی و صدیه جعفری که در بخشی از مقاله به معادلیابی واژگانی اشاره شده است.
روش پژوهش
روش تحقیق، تحلیلی- توصیفی است. هنجارها و ناهنجارهای ترجمه تحلیل و بررسی شده و به گونه توصیفی با نمونه های داستانی و نمایشی مقایسه می گردد. در این پژوهش، در گزینش برابرهای ترجمه، بیشتر روش زیباشناسی را به کار برده ایم.
4-هنجارهای ترجمه در متون داستانی و نمایشی
یکی از نمونه های چرخش فرهنگی در مطالعات ترجمه، گسترش تحقق درمورد هنجارهای حاکم بر راهبردها و تکنیک های ترجمه بوده است. گیدئون توری (1942)درباره اهمیت فرهنگی هنجارها در ترجمه می گوید:”فعالیت های ترجمه ای را باید جزو اموری قلمداد کرد که اهمیت فرهنگی دارند. در نتیجه مترجم بودن بیش از هر چیز برابر است با توانایی ایفا کردن نقشی اجتماعی به نحوی که مناسب با حیطه عملش تصور می شود”. (toury,1987: 83)
هنجارها چون ارزشهای همگانی با باورهای مشترک در یک اجتماع هستند، یعنی آنچه در موقعیتی خاص میتواند درست و نادرست، مناسب و نامناسب و… باشد. یک مترجم هم میتواند به هنجارهای متن اصلی (زبان مبدأ) تن دهد و هم این امکان را دارد که هنجارهای فرهنگ و زبان مقصد را به کار بندد. اصول و الزامهای ترجمه معمولاً دو شکل به خود میگیرند: شکل همگانی که قواعدی تقریباً ثابت و همگانی را در برمیگیرد و شکل خاص و فردی، که با شیوه و سبک ویژه هر مترجم در پیوند است. (توری، 2011: 2)
به گفته لودویگ ویتگنشتاین (1889-1951) به شکل کلی هنجارها و اصولی را که در ترجمه متون داستانی و نمایشی باید به آن توجه کنیم، این گونه دسته بندی می کنیم:
أ. یافتن واژگان برابر و فراخور بافت زبان مقصد: نخستین نکتهای که هنگام برابریابی واژگانی باید توجه کرد، این است که مترجم باید برابرهای گوناگون یک واژه یا ترکیب یا تعبیر را در گنجینه ذهن خود بیابد و آنها را یک به یک، همنشین واژه مورد نظر، در متن قرار دهد و ببیند که کدامیک از این برابرها، سازگارتر و طبیعیتر است و با روح زبان فارسی، هماهنگی بیشتری دارد. برای نمونه:
§ سوف تدعی فوراً إلی المحقّق. -أی محقق یا هذا؟ (محفوظ، 1974: 22) یکراست، برای بازپرسی، تو را میخواهند.-کدام بازپرسیآقا؟ (در اینجا میتوان این واژه را به “آقا” و “قربان” برگرداند).
ب. یافتن چند معنایی و گزینش معنای بهتر: “هنگامی که مترجم با یک واژه یا یک ساختار دستوری در متن مبدأ، برمیخورد، اگر حدود معنای واژه را بداند، بیدرنگ برابری به ذهنش میرسد، که معمولاً نخستین معنای آن کلمه است. ولی اگر اندکی دقت به خرج دهد و گنجینه ذهن خود را بکاود، به برابرهای دیگری برمیخوردکه هر چند اندکی از معنای نخستین واژه دور میشوند، ولی زیبا و طبیعی هستند و به شیوایی و استواری نثر ترجمه کمک میکنند”. (هورتا دوآلبیر، 1367: 59) در نمونههای زیر، اگر همه این برابرها در جای خود به کار رود، میتواند درست باشد:
أنا اکره اللّفّ و الدوران: أ. من از پیچیدن و دور زدن بیزارم. ب. من از فریب و نیرنگ متنفرم.
ت. من از دوز و کلک بدم میآید. ث. من از بازی با واژهها و گوشه و کنایه زدن، بیزارم.
لم یستوعب هذا الدرس: أ. گنجایش این درس را نداشت. ب. این درس را در برنگرفت.
ت. برای این درس، آغوش نگشود. ث. این درس را هضم نکرد. ج.این درس را فرا نگرفت.
ت. یافتن واژگان با توجه به بافت جمله: برابریابی برای تعبیرها، معمولاً باید با توجه به بافت جمله صورت گیرد. به این معنا که: “مترجم باید ببیند در قالب بیانی یا ساختاری که در زبان فارسی برای ترجمه جمله (عربی) انتخاب میکند، چه معادلی برای تعبیر مورد نظر مناسبتر است”.(لطفیپورساعدی، 1371: 95).
المعلّمة لا تسمح بذلک. -لتذهب المعلمة إلی الشیطان. (محفوظ، 1971: 66)خانم (صاحب قهوه خانه) اجازه این کار را نمیدهد. -خانم برود به جهنم. (این عبارت در فارسی، بیشتر کاربرد دارد تا عبارت: خانم برود پیش شیطان).
*عشرة قروش، هذا حسن، ولکنک لن تستطیع مواجهة الحیاة، بقلب کالملبن.[1] (همان: 54) ده قرش، این خوبه، ولی تو هرگز نمیتوانی با یک قلب نازک نارنجی، با زندگی روبرو بشوی.
أوزیریس: (یقف أمامها متأملاً) دعینی أولاً أن أملأ عینیّ منک…..(الحکیم، 1995:861)
أ. اوزیریس: (متفکرانه، روبروی او میایستد) نخست بگذار ..سیر به تو بنگرم.
*من قتل هذه المرأة؟ فأجابت الجوقة فی نفس واحد: -أنت یا معلم! (همان: 36) چه کسی این زن را کشته؟ همه گروه یک نفس پاسخ دادند: -شما قربان!
ث. بهکارگیری برابرهای آشنا در زبان مقصد:”معادل آشنا، معادلی است که شاید در واژهنامهها ذکر نشده باشد و معنای مستقیم و واژه به واژه عبارت زبان مبدأ نباشد، ولی مترجم اطمینان دارد که این معادل، منظور نویسنده را به خوبی میرساند و افزون بر آن، باعث روانی و شیوایی متن میشود”. (هورتا آلبیر، 1367: 85) “بهکارگیری معادل آشنا به این معناست که مترجم، موقعیت عبارت متن اصلی را با موقعیتی مشابه، در زبان مقصد مقایسه میکند و مضمون آن عبارت را با لفظ یا اصطلاح یا تمثیل متفاوت، بازگو میکند. این شیوه در ترجمه اصطلاحات، ضرب المثلها، تعابیر عادی، کنایی، مجازی و استعاری متن اصلی، کارایی دارد”. (ناظمیان، 1381: 79).
فلوس[2] فلوس بقدر ما تشتهیه نفسک…شرب و ضحک و نسوان…(جبرا، 1989: 47)پول، پشت پول، تا دلت بخواهد…نوشیدن، شادی و خنده و زنها…
-عیب أن یعیش الرجال کالنسوان، لاتمکّنوا أحداً منکم…( محفوظ، 1991: 278) عیب است که مردها مانند زنها زندگی کنند، الکی به کسی یال وکوپال ندهید.
-أشرق وجهها و أبرقت عیناها بریقاً، ینمّ عما یجیش فی قلبها من لواعج الحب. (زیدان،1914: 17) چهرهاش تابناک شد و چشمانش برقی زد که از عشق برافروخته در قلب او خبر میداد. “رنگ رخساره خبرمیدهد از سرّ درون”.
الفتی: ولکننی لاأعرفک… العملاق: إنی جزء لایتجزأ من المکان، لی فیه رزق و صهر. (محفوظ، 1974: 120) جوان: ولی من نمیشناسمت…مرد غول پیکر: من بخش جداناپذیر اینجا هستم،…حق آب و گل دارم.
الفتی: تعامل أجدادنا مع الموت بعقیدة أخری، فوهبوا الخلود. الفتاة:لقد ماتوا و شبعوا موتاً. (محفوظ، 1974: 110) جوان: پدران ما، با باور دیگری با مرگ دست و پنجه نرم کردند و به آن جاودانگی بخشیدند. دختر: آنها مردند و هفت کفن هم پوساندهاند.
5-ناهنجاریهای ترجمه در متون داستانی و نمایشی بر پایه نظریه کت فورد
نبود معیارهای مطلق برای ترجمه، که در همه زبانها و در همه شرایط به کار میرود، یکی از مهمترین دشواریهای ترجمه بهشمار میرود. برای نمونه، سه تعبیر عربی همانند در فارسی، تنها به یک صورت ترجمه میشود: مساء الخیر (ابتدای شب) تصبح علی خیر (پایان شب) و لیلة سعیدة/طابت لیلتک (شب بخیر).گونههای کجفهمی در متن اصلی،میتواند در نفهمیدن یک واژه یا ترکیب اصطلاحی، خود را به نمایش درآورد، ولی این مسأله با نفهمیدن در ساخت دستوری جملهها و متن، در پیوند است. مترجم باید هنجارها و ناهنجاریهای پذیرفتهشده در یک زبان را به بهترین شکل به زبان مقصد و مخاطبان آن انتقالدهد. چرا که ممکن است هنجارهای یک زبان و فرهنگ در زبان و فرهنگ دیگر، ناهنجار نامیدهشود.
در اینجا اشکالها و اشتباههای وارد شده بر ترجمه را در دو سطح واژگان و معنای کلام مورد کنکاش قرار می دهیم:
1-5.واژگان: واژه هایی که در درون یک زبان، برابر و مترادف شناخته شدهاند ممکن است از پاره ای جهت ها دارای تفاوتهایی باشند. از نظر زبانشناختی، با شنیدن واژه در بیرون از متن، معمولاً مفهومی در ذهن نقشمیبندد که آن را مفهوم اولیه و یا نخستین مینامند. ولی بیشتر واژهها، با توجه به موقعیت و متن، مفاهیم بیشمار دیگری دارند. برای نمونه، برابر جمله “أنا أعرفه” در فارسی “من او را میشناسم است، ولی در جمله “أنا أعرف کلّ شیء” من همه چیز را میدانم” میباشد. در این جملهها، واژه “أعرف” در هر دو مفهوم اولیه و ثانویه خود به کار رفته است.به گونه همگانی، واژگان در سه دسته بخشبندی میشوند: .سطح نخست: واژههایی هستند که به راحتی میتوان برای آنها برابر پیدا کرد و در ترجمه به کار برد. مانند: شجرة، نهر
سطح دوم: اصطلاحاتی هستند که به پدیدههایی اشاره میکنند که میان آنها، در فرهنگ زبان مبدأ و مقصد تفاوت وجود دارد، ولی از نظر نقش و کاربرد، هر دو وضعیتی یکسان دارند. مانند واژه “کتاب” به معنای معمولی و واژه کتاب همچون تورات و انجیل.
.سطح سوم: آن دسته از واژههایی هستند که ویژه فرهنگی خاص میباشند، مانند واژه مسجد در فرهنگ اسلامی و کلیسا در فرهنگ مسیحیت.
“هیچ دو واژهای، برابر کامل یکدیگر نبوده و نمیتوانند در تمامی بافتهای زبانی، به جای یکدیگر به کارروند.(صفوی، 1370: 125) به سبب اینکه:
أ. دو واژه هممعنا، ممکن است از نظر شمول معنایی با یکدیگر تفاوت داشته باشند”.برای نمونه برابر واژه “السیارة” میتواند در فارسی، به معنای “ماشین یا خودرو” باشد، ولی این دو واژه در زبان فارسی نمیتوانند همواره به جای یکدیگر کاربرد داشتهباشند. از این روی که “ماشین”، از دایره معنایی گستردهتری برخوردار است و معنای دستگاههای دیگری را نیز دربردارد. بدین ترتیب، جمله “لباسهایم را در ماشین انداختم” نمیتواند معنای مناسبی برای جمله “أنا جعلت ملابسی فی السیارة” باشد. زیرا چنین برگردانی، به گونهای به پیچیدگی معنایی در زبان فارسی خواهد انجامید. از این روی، باید واژه خودرو را به کارببریم، تا مفهوم “جامههایم را در ماشین “لباسشویی” انداختم به ذهن نرسد.
ب. دیگر اینکه دو واژه هممعنا ممکن است از نظر همنشینی با واژههای دیگر، با هم تفاوت داشته باشند. برای نمونه اگر چه معنای واژه “الدار و البیت” به معنای خانه و یا منزل است، ولی معنای “دار الأیتام و دارالمجانین و… حتماً یتیم خانه و دیوانه خانه (تیمارستان) خواهد بود زیرا ترکیب “دیوانهمنزل” در فارسی، به کار نمیرود.
ت. دو واژه هممعنا، ممکن است از نظر سبکی، با یکدیگر تفاوت داشته باشند”. برای نمونه میتوان دو واژه “شوهر” و “همسر” را چون معناهای مناسب واژه الزوج در نظرگرفت، که جدا از تفاوت، در گستردگی معنایی با توجه به سبک کاربردی در متن زبان مبدأ، در بسیاری از موارد تنها، یکی از آنها میتواند کاربرد داشته باشد.(همان: 126-125 با تصرف)
با توجه به گفته های بالا، معانی گوناگون واژه را این گونه دستهبندی می کنیم:
معنای ارجاعی ب- معنای تجربی ت-یکانهای معنایی ث-معنای همایشی ج-معنای فرهنگی یا جانشینی ح-معنای ضمنی و پیش تصورات خ-چند معنایی. (لطفی پور ساعدی، 1371: 79)
أ. معنای ارجاعی: همان معنای ملموس و بنیادی هر واژه است. در برابریابی واژگانی، مترجم باید پیش از همه معنای ارجاعی واژه زبان مبدأ را در نظر داشته باشد،یعنی باید ببیند که آیا واژه مبدأ و برابر ترجمهای آن هر دو در جهان خارج و فیزیکی دارای مرجع یکسانی هستند یا نه.(لطفی پورساعدی،1387: 20)
و لکنک ستسمع الکبار یقولون: النساء کلّهنّ سواسیة لا فرق فی النهایة بین الواحدة و الأخری. (جبرا،1989: 51) ولی تو روزی از بزرگان خواهی شنید که می گویند: همه زنها خرابند، هیچ فرقی با هم ندارند. (ارشادی، 1388: 130) اشکال در واژه سواسیة: ترجمه پیشنهادی: (…عین هم هستند، همه آنها مثل هم هستند).
العقارب: (ینشدون و هم یسیرون…) نحن العقارب السبع… هکذا یسمّوننا…لأننا نجید اللسع…(الحکیم، 1995: 848 ) عقربها: (میخوانند و پیش میآیند…) ما هفت عقربیم ما را چنین مینامند… در سازهایمان پیوسته میدمیم.(آیتی، 1387: 18) ترجمه پیشنهادی: … چون خوب نیش میزنیم.
و اجتاز وسط المیدان متجهاً نحو سکة الإمام. (محفوظ، 1991، اللص و الکلاب: 3) از وسط میدان گذشت و به طرف خیابان مقابل رفت. (رازانی، 1380: 18)…به سوی خیابان فرعی الإمام راه افتاد.
ب. معنای تجربی (متنی): هر واژه افزون بر معنای ارجاعی دارای لایه معنایی دیگری نیز هست. برای نمونه دو واژه “قال و تمتم” از نظر معنای ارجاعی یکسان هستند (گفتن). در حالیکه یک لایه معنایی که نشان دهنده نحوه گفتن (زیر لب و آرام) می باشد، به عنوان یک معنای تجربی همراه “تمتم” است که واژه قال این معنا را در خود ندارد. برای نمونه:
ماأتعس أن یُجبر الإنسان علی هجر هذه الجنة. (محفوظ، 1994، الحب فوق هضبة الهرم:119) چقدر بدبخت است که انسان ناگزیر شود از این باغ زیبا، همچون بهشت، دل بکند. ترجمه پیشنهادی: چقدر دشوار است…
و سبب آخر أبعدنی عنک، کنت حسناء فاخرة، یحتکرک الوجهاء. (محفوظ، 1976: 15) علت دیگری که تو را از من دور میکرد، زیبایی یکهای بود که دون ژوانها، احتکارش کرده بودند. (عامری، 1386: 11) ترجمه پیشنهادی:…زیبایی فریبنده و شکوهمندت بود که بزرگان، آن را از خود کرده بودند).
أنت تعرف من هو محمد فوزی… –طبعاً…أعرف أنک ستتحرک. (محفوظ، 1994، الحب فوق هضبة الهرم:30) تو میدانی محمد فوزی کیست…صد البته…و میدانم که تو راه میافتی. (و میدانم که تو به زودی، دست به کار میشوی).
ت. یکانهای معنایی:تجزیه به یکانها،به عنوان روشی در معناشناسی است که می کوشد با تجزیه واحدهای واژگانی به عناصر کوچکتر معنایی تشکیل دهنده آنها، پیوندهای معنایی واژهها و از این راه ساختار معنایی یک زبان را بررسی کند. (لطفیپور ساعدی، 1387: 85-84). برای نمونه: واژه “هرولة” را ممکن است به معنای دویدن و فرار کردن ترجمه کنیم، ولی اگر اجزای آن را مورد تجزیه قرار دهیم، به معنای حرکتی میان رفتن و دویدن است.
و یا: جلس إلی جانبها واضعاً راحته فوق یدها. (محفوظ، اللص و الکلاب، 1991: 114) در کنار او نشست و دست خود را بر روی دست او نهاد. منظور از (راحة) کف دست است.
إذن لِمَ تسللّت إلی بیتی؟ لم ترید أن تسرقنی؟ (محفوظ، 1991: 16) پس چرا به سراغ خانه من آمدی؟ چرا میخواستی از من دزدی کنی؟ (رازانی، 1380: 55) (واردشدن، یواشکی واردشدن)
و أحدقوا به و علی رأسهم معلم القهوة و صبیته. (محفوظ، 1991، اللص و الکلاب: 16) همه و در رأس آنها استاد قهوهچی و شاگردش شگفتزده، او را نگریستند. (رازانی، 1380: 57) ترجمه پیشنهادی:… آن مردها به همراه صاحب قهوه خانه و پادوی او، دور او جمع شدند. (أحدق ب: جمع شدن، درمیان گرفتن)
ث. معنای همایشی: معنای همایشی، یعنی معنایی که یک واژه در سایه معانی واژههایی که میتوانند با آن بیایند، پیدا میکند. (لطفیپور ساعدی، 1387: 85). برخی از واژهها هنگامیکه در یک ساختار مشخص قرارمیگیرند -واژه خاصی، پیش و پس آنها بیاید- معنای آنها دگرگون میشود. برای نمونه واژه “خراب”: میوه خراب= الفاکهة الفاسدة زن خراب (فاسد)= امرأة ساقطة اتومبیل خراب= سیارة عاطلة خانه خراب= الدار المخرب.
و واژه کبد: لدیه کبد ï او پاک است. کبده جیّدة ï بخشنده است. کبده سیئة ï گوشه گیر است. کبده ضحلة ï زود جوش میآورد. کبده ثقیلة ïغمگین است. کبده عنیدةïدلیر است.
-تلاقت عندهما نظرات النساء اللاتی مضی بهنّ لیلة بعد أخری. (محفوظ، 1965: 107) (نگاه زنهایی که آنها را شبها یکی پس از دیگری با خود می برد، در هم گره خورد. (تلاقت به معنای روبرو شدن است ولی زمانی که با واژه نظرات بیاید به معنای نگریستن و گره خوردن به کار می رود).
-جلست بین الرجلین و نفضت یدها فتساقط الیاسمین فوق غطاء المائدة الأحمر. (همان:66) نفض به معنای زدودن….؟ ولی در کنار “ید” معنای بازکردن را به خود گرفته است.
§ (بنبرة غلبها الحزن) ستصفو لنا الأیام. (محفوظ، 1994، الشیطان یعظ: 251) (با آهنگی غم آلود) روزگار به کاممان خواهد شد /به آرامش خواهیم رسید.
نم: سدّوا آذانکم عن مزاعمها. (الحکیم، 1995: 853) در برابر ادعاها و پندارهای او،گوش خود را ببندید. ( آیتی، 1387: 52) (واژه سدّ به معنای بستن و در کنار أذن: پنبه در گوش خود کنید /گوش ندهید)
وضعت الموائد حول برکةکانت مسبحاً للجواری ذات یومٍ. (محفوظ، 1974: 77) سفرهها در کنار برکهای پهن شد که زمانی محل شنای دوشیزگان بود. (شاهرخ، 1391: 84) سفرههای غذا در کنار برکهای پهن شد که روزگاری استخر شنایدوشیزگان بوده است.
ج. معنای فرهنگی: هر زبانی به فرهنگ مشخصی وابسته است، از این روی مترجم، واژه را به زبانی دیگر برمیگرداند، ولی شاید نتواند فرهنگ این واژه را به درستی انتقال دهد.تفاوتهای فرهنگی میان دو زبان، بسیار احساس میشود؛ کاربرد نامها، عناوین و اصطلاحات مربوط به آن، نوع لباسها، غذاها و شرایط جغرافیایی، آداب و سنن خاص ملی، باورها و عقاید اجتماعی از جمله عناصر مهم فرهنگی در هر زبان هستند.
از این روی “مترجم باید نه تنها با زبان مقصد، بلکه با فرهنگ آن نیز، آشنایی کامل داشته باشد، تا بتواند با حفظ ظرافتهای معنایی و فرهنگی، همان تأثیر احساسی و عاطفی زبان مبدأ را به خواننده زبان مقصد نیز منتقل کند”.(انوشیروانی، 1384: 8)
برای نمونه: -المعلّمة لا تسمح بذلک. -لتذهب المعلمة إلی الشیطان. (محفوظ،1971: 66) خانم (صاحب قهوه خانه) اجازه این کار را نمی دهد. -خانم برود پیش شیطان. ترجمه پیشنهادی: در فرهنگ فارسی این جمله (خانم برود به جهنم و یا به جهنم که گفت) بیشتر کاربرد دارد .
فترک لقدمیه مقوده، حیث لا دار له و لا غایة. (محفوظ، 1945: 16) او افسار خود را به پاها سپرد و به جایی که نه، خانه داشت و نه هدف، گام برداشت. ترجمه پیشنهادی: … به سوی ناکجاآباد،گام برداشت.
ما بالید حیلة…النساء کثیرات…و کلّهن فی النهایة طعام واحد….( محفوظ، 1994، الحب فوق هضبة الهرم:6) کاری از دست من ساخته نیست…زنان بسیاری هستند…و همه آنها یک خوراک هستند. ترجمه پیشنهادی: همه آنها یک جورندï همه آنها سر و ته یک کرباسندï همه آنها از یک قماشند.
العملاق: و لا أن تصادق شخصاً قبل موافقتی، فقد یکون لی عدواً. الفتی: واحد واحد یساویان اثنین. (محفوظ، 1974: 124) غول پیکر: و اینکه حرف کسی را پیش از پذیرش من، باور نکنی، شاید او دشمن من باشد.جوان:حساب یک یک دوتاست. ترجمه پیشنهادی: … حساب دو دو تا چهار تاست.
ح. معنای ضمنی و پیش تصورات: پاره ای از واژه ها دارای معانی ضمنی و پیش تصورات ویژه ای هستند که مترجم باید معنای ضمنی واژه های متن مبدأ را در برابرهای ترجمه ای آنها بازتاب دهد. “مثلاً جملاتی مانند “سرما را احساس نمیکنید؟” و یا “فکرمیکنم همسرتان به شما وفادار است” به طور بالقوه، معنای ضمنی چارهاندیشی و سوء ظن را در هر زبانی داردو در صورتی که آب و هوا، در رعایت مسائل اخلاقی در زبان مبدأ و مقصد، شدیداً فرق داشته باشد، معنای ضمنی نیز، فرق خواهدکرد”.(آشتیانی،1382: 158) برای نمونه:
§ العملاق: لی عظیم الشرف بلقاء ربة الدار. الفتاة: شکراً یا سیدی. (محفوظ، 1974: 121) مردغول پیکر: افتخار بزرگی نصیبم شده که با بانو دیدار کردهام. دختر: ممنونم آقا. (واژه ربة الدار به معنی صاحبخانه و کدبانو است، ولی با توجه به جملههای پیشین، در اینجا به بانو، برگردان شده است).
§ یقولون فی أمری الکثیر و شغلهم حدیث زواجی أو حدیث طلاقی
یقولون أنی قد تزوجت تسعة و إنی واریت التراب رفاقی. (شوقی، 1984: 670)
-پشت سرم حرف و حدیث بسیار است و حرف ازدواج و جداییام، آنها را سرگرم کرده.
میگویند نُه بار ازدواج کردهام و دوستانم را خاک کردهام.
ترجمه پیشنهادی:(همسرانم: زیرا پیش از این، از شوهران سابقش سخن میگوید.)
§ الشاب: و فی مقهی الشمس خسرت نقودی. الرجل: کنت تبلف باستمرار… (محفوظ، 1974: 240) جوان: در قهوه خانه الشمس، همه پولم را باختم. مرد: اینقدر هی بلوف میزدی که … ترجمه پیشنهادی: قمارخانه.
خ. چند معنایی:برخی از واژههای مترادف و برابر در ظاهر، همانند، ولی در معنا، متفاوت هستند.”چند معنایی در مورد واژگانی است که دارای معانی بیشماری هستند و مترجم باید به کمک محیط معناگرا یا واژههای هممتن، معنای صحیح هر کلمه را تعیین کند.چند معنایی، حالتی نیست که یک عنصر چندین معنا داشته باشد، بلکه عنصری واحد دارای معنای بافتی عام و گستردهای است و طیف وسیعی از خصوصیات محیطی معین را در برمیگیرد”. (کت فورد،1370: 155)باید دانست که چندگانگی معنایی فقط محدود به واژگان نیست، بلکه عناصر دستوری زبان را نیز شامل میشود؛ مانند زمان گذشته در عربی که گاه، معنای فعل امر دارد.
-لعلک وجدت الحل؟ فدفعنی العبث لأن أقول: -الحل الکامل…(محفوظ،1974: 64) چیه باز راه حل پیدا کردی؟ ها.. شوخی سبب شد بگویم: – یک راه حل توپ… (بیهودی، بازی،شوخی) ترجمه پیشنهادی: شیطنتم گل کرد و برای اینکه او را دست بیندازم، گفتم…
ولکنه أراد أن یجامل الرجل بقدر ما یستطیع. (محفوظ، 1991: 262) ولی میخواست تا جایی که میتواند، رسم ادب را به جا بیاورد. (ادب، نیک رفتاری، تعارف)
عبدالصمد: (حانیاً رأسه) عظّم الله المرسِل و رسوله. (محفوظ، 1994، الشیطان یعظ: 242)(سر خود را به نشانه کرنش خم میکند) زنده باد خداوند و فرستادهاش. (فعل ماضی “عظّم” معنای فعل دعایی در خود دارد).
2-5.معنای کلام و معنای جمله
معنای جمله، عبارت است از: مجموعه معانی منطقی عناصر تشکیل دهنده جمله. برای نمونه: معنای منطقی “أنا عطشان” عبارت است از آنچه که این جمله، درباره حالت فیزیکی سخنگو بیان میدارد. معنای کلام عبارت است از: معنایی که هر جمله، با توجه به هدف متکلم از بیان جمله به خود اختصاص میدهد. برای نمونه جمله “أنا عطشان” در شرایط بخصوص ممکن است دارای معنای کلامی “خواهش برای یک نوشیدنی” باشد.
“هر کلام در معنای زبان شناسی دارای دو معناست:
أ.معنای منطقی که عبارت است از: معنای اسمی و زیربنایی کلام که توسط واژهها و ساختمان دستوری موجود در آن انتقال مییابد.
ب. معنای اجرایی که عبارت است از، منظور و هدف عمده متکلم از ادای کلام. “کنش زبانی عبارت است از: جمله یا کلامیکه دارای هر دو معنای منطقی و اجرایی باشد. معنای جمله، عبارت است از مجموعه معانی منطقی عناصر تشکیل دهنده جمله. و معنای کلام معنایی است که هر جمله، با توجه به هدف متکلم از بیان جمله به خود اختصاص میدهد. (همان: 17)برای نمونه: معنای جمله “أین حذاؤک؟” (کفشهایت کجاست؟) همان معنای برگرفته شده از واژههای سازنده آن و پیوندهای ساختاری حاکم بر آنهاست. (یعنی آگاهی یافتن درباره مکان کفشهای مخاطب) در حالیکه معنای کلام؛ یعنی مفهوم و معنایی که جمله، در شرایط ویژه از خود نمودار میکند، برای نمونه اگر این جمله را مادری به بچهاش که برای رفتن به مدرسه دیرش شده، بگوید، دارای مفهوم “زود باش، یاالله دیر شد” خواهد بود و یا دوستی در یک مهمانی به دوست خود میگوید: کفشهایت را کجا گذاشتهای تا من نیز کفشهایم را آنجا بگذارم و….
برخی از این نمونهها:
§ تلوت سورة الرحمن عند السحر… فسألته بدهشة: -و متی عرفت الطریق إلی الرحمن؟ (محفوظ، 1965: 146) سوره الرحمن را سحرگاهان میخواندم….هاج و واج از او پرسیدی: -کی راه خواندن سوره الرحمن را یاد گرفتی؟ (به به، از کی تا به حال قرآنخوان شدهای و سوره الرحمن میخوانی؟). (با اندکی ریشخند)
§ علیک أن تشتری شقة لکل منهنّ. –أتحدی وزیر الداخلیة أن یفعل! (محفوظ، 1994، الحب فوق هضبة الهرم:22) باید برای هر یک از این دخترهایت یک آپارتمان بخری و به نامشان کنی. –از وزیر کشور میخواهم این کار را انجام دهد! (چشم، حتماً، من هم از وزیر کشور میخواهم این کار را انجام دهد، ببینم چند مرده حلاج است!)
§ ولکنه صاح به أرجع النقود! فتناولها قائلاً: -لاتُرنی وجهک مرة أخری. (محفوظ ،1991: 16) بر سرش فریاد زد: پولها را برگردان! پولها را گرفت و گفت: دیگر خودت را به من نشان نده. (رازانی،1380: 56) … بسه، برو از جلوی چشمهایم دور شوïبرو گم شو.
روشن است که معنای جمله و معنای کلام، در همه موارد با یکدیگر ناهماهنگ نیست. یعنی گاه، معنای کلام یا ارزش پیوندی و پیامی یک جمله، دقیقاً بر معنای جملهای و زیربنایی اجزای سازنده آن پیاده نمیشود. برای نمونه در موقعیت بخصوصی ممکن است منظور متکلم از بیان جمله “أین حذاؤک” تنها آگاهشدن از مکان کفشهای مخاطب باشد، ولی گاه ضرورتهای اجتماعی، پیوندهای زبانی لازم میکند که متکلم برای بیان منظور خود به شیوههای نامستقیم انتقال مفاهیم دستبزند و در چنین مواردی است که معنای کلام و ارزش پیوندی و پیامی با معنای جمله، یکسان نیست.
6-نتیجه
یک واژه، در زبان مبدأ دارای مفاهیم ضمنی و اشارهای متفاوتی است. به گونهای که گزینش واژههای کاملاً هممعنا و برابر، حتی در یک زبان بیگانه کار دشواری است.
مترجم باید برابرهای گوناگون یک واژه یا ترکیب را در گنجینه ذهن خود بیابد و آنها را یک به یک، همنشین واژه مورد نظر، در متن قرار دهد و ببیند که کدامیک از این برابرها، سازگارتر و طبیعیتر است و با روح زبان فارسی، هماهنگی بیشتری دارد.
بهکارگیری معادل آشنا به این معناست که مترجم، موقعیت عبارت متن اصلی را با موقعیتی مشابه، در زبان مقصد مقایسه میکند و مضمون آن عبارت را با لفظ یا اصطلاح یا تمثیل متفاوت، بازگو میکند. این شیوه در ترجمه اصطلاحات، ضرب المثلها، تعابیر عادی، کنایی، مجازی و استعاری متن اصلی، کارایی دارد.
نقشها و گفتگوها با توجه به اشخاص و موقعیت جمله و متن، تغییر میپذیرد.
ممکن است جملهای که از نظر دستوری، یک جمله اخباری محسوب میشود، در شرایط برون زبانی ویژهای دارای معنای اجرایی “خواهش” باشد.
برابریابی برای تعبیرها، معمولاً باید با توجه به بافت جمله صورت گیرد.
مترجم نمی تواند شیوه ای ایستا و ناشناور در ترجمه داشته باشد و همان هنجارهای زبان اصلی را برابریابی کند، بلکه باید ببیند در قالب بیانی یا ساختاری که در زبان فارسی برای ترجمه جمله برمیگزیند، چه برابری برای تعبیر مورد نظر مناسبتر است
[1]الملبن: گونه ای از شیرینی.
[2]فلس: سکه در عراق و اردن، برابر با یک هزارم دینار.
مراجع
ارشادی مطلق، راضیه (1388). بررسی رمان و داستان کوتاه جبرا ابراهیم جبرا و ترجمه مجموعه “عرق و بدایات من حرف الیاء. پایاننامه کارشناسی ارشد. سبزوار: دانشگاه حکیم سبزواری.
انوشیروانی، علیرضا. (1384). تعادل واژگانی در ترجمه متون دینی: چالشها و راهکارها. 14-1. 5/11/84
توری، گیدئون، ترجمه مهدی ابراهیمی (2011)، ماهیت و نقش هنجارها در ترجمه : در پایگاه www.motarjemonline.com
جبرا، ابراهیم جبرا (1989). عرق و بدایات من حرف الیاء (ط5). لبنان. بیروت: دار الآداب للنشر و التوزیع. www.sid.ir
الحکیم، توفیق)1995). المؤلفات الکاملة (ط1). ایزیس. مکتبة لبنان ناشرون. المجلد الثانی.
ــــــــــــــــــــ (1387). ایزیس. ترجمه: عبدالمحمد آیتی (چاپ نخست). تهران: نشر پژواک کیوان.
خادمی سکنه، زهرا (1388). بررسی فکاهه و انواع آن در ترجمه نمایشنامه “الست هدی”. پایان نامه ارشد. سبزوار. دانشگاه حکیم سبزواری.
زیدان، جرجی (1914). عروس فرغانة (ط2). دار الجیل. بیروت: .
شوقی، أحمد (1984). الست هدی. الأعمال الکاملة (المسرحیات). الهیئة المصریة العامة للکتاب.
صفوی، کورش (1370). شیوه نقد ترجمه. نشریه هنر و معماری کلک. (23 و 24): 125-124. صفوی، کورش (1383). از زبانشناسی به ادبیات (ج2). تهران: سوره مهر.
www.noormags.com
کت فورد، جی.سی (1370). یک نظریه ترجمه از دیدگاه زبانشناسی (چاپ نخست) مترجم: احمد صدارتی. تهران: نشر نی.
لطفیپورساعدی، کاظم (1371). درآمدی به روش و اصول ترجمه. تهران: نشر دانشگاهی.
محفوظ، نجیب ( 1994). الشیطان یعظ(ط1). المؤلفات الکاملة. المجلد الخامس. القاهرة: مکتبة لبنان ناشرون.
ــــــــــــ(1371). مترجم: محمد جواهر کلام. شرارت شیطان چاپ نخست. تهران: انتشارات سکه.
ـــــــــــ(1380). دزد و سگها. ترجمه: بهمن رازانی (چاپ پنجم). تهران: انتشارات ققنوس.
ــــــــــ (1383). رادوبیس دلداده فرعون. ترجمه: عنایتالله فاتحینژاد. تهران: نشر ماهی.
ــــــــــ (1386). میر امار (چاپ نخست). ترجمه: رضا عامری. تهران: نشر نی.
ـــــــــــ(1391). زیر سایبان (چاپ نخست). ترجمه: مهدی شاهرخ. تهران: روزگار.
ـــــــــــ(1943). رادوبیس (ط1). القاهرة: دار مصر للطباعة.
ـــــــــــ(1965). الشحاذ(ط1).
ــــــــــ(1967). تحت المظلة.
ــــــــــ(1971). شهر العسل(ط1).
ــــــــــ (1974). تحت المظلة (ط3).
ـــــــــ(1991). بیت سیء السمعة (ط1).المجلد الثالث.
ـــــــــ(1996). أصداء السیرة الذاتیة (ط1). القاهرة: دار مصر للطباعة.
ـــــــــ(1991).اللص و الکلاب (ط1)المجلد الثالث. القاهرة: مکتبة لبنان ناشرون.
ــــــــــ(1994). الحب فوق هضبة الهرم(ط1). المجلد الخامس.
ناظمیان، رضا (1381). روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی (چاپ نخست). تهران: انتشارات سمت.
هورتا دوآلبیر، آمپارو(1357). ترجمه کردن را بیاموزیم. (ترجمه کاظم کردوانی). فصلنامه ترجمه. جهاد دانشگاهی دانشگاه علامه طباطبائی. ( 5). 58-56.
toury, gideon, (1987), Translation Across Cultures.New Delhi: Bahri Publications..