داستان کوتاه عربی با فعل امرفعل

مقاله عربی : زمان افعال در زبان عربی

نویسنده: عبدالجبّار توامى

ترجمه و اقتباس: یعقوب جعفرى

اشاره

فعلهاى ترکیبى گوناگونى که در آیات قرآنى به کار رفته، هر کدام بر زمان خاص و دقیقى دلالت مى‏کند که غفلت مترجم قرآن از آنها باعث لغزش او در برگردان آیه مى‏شود. در تمام زبانها، به ویژه در زبان عربى، بررسى ساختارهاى فعلى که دلالت بر زمان مى‏کنند از مهم‏ترین موضوعات «فعل» و توابع نحوى آن در زبان‏شناسى به شمار مى‏رود. این بدان جهت است که فهم زمانهاى گوناگون که از فعل یا صفتى در ترکیب جمله به دست مى‏آید امرى ضرورى است و براى رسیدن به معناى متن و دلالت جمله‏هایى که بر اساس مبانى صرفى صیغه‏هاى زمانى بسیط یا مرکب در آنها به کار رفته باید مورد توجه ویژه قرار گیرد.

سه زمان گذشته، حال و آینده و جهاتى که از هر یک به دست مى‏آید، در زبان عربى از طریق صیغه‏هاى فعل و صفت و پیوستهاى آنها حاصل مى‏شود و به وسیلۀ آنهاست که به زمانهاى دقیقى مى‏توان رسید.

زبان عربى از نظر صیغه‏ها و زمانهاى ترکیبى بسیار غنى و از بقیۀ زبانهاى سامى همخانواده متمایز است. در زبان عربى، همان گونه که مستشرق آلمانى «برگشتراسر» مى‏گوید، صیغه‏هاى فعل از دو طریق بر زمانهاى متنوع دلالت مى‏کند: نخست از طریق ادواتى مانند «قد» و «لن»، و دوم از طریق افعال کمکى، مانند «کان» و اخوات آن. بنابراین افعال عربى از نظر غنا و تنوع، همسان با افعال زبانهاى غربى و یا بهتر بگوییم احیاناً غنى‏تر از آنهاست.

قرآن کریم به عنوان کتاب جاودان زبان عربى و نمونۀ والاى فصاحت، مثالهاى بسیارى از صیغه‏هاى زمانى دارد که به وضوح بر زمانها و جهات گوناگون دلالت مى‏کنند و با مقایسۀ برخى از این صیغه‏ها در عربى با معادل آنها در زبان فرانسه مشابهت‏هاى ویژه‏اى در دو زبان عربى و فرانسه در تعبیر از زمانهاى گوناگون مى‏بینیم.

در اینجا بحث را بر فعل ماضى و زمانهاى مختلفى که بر آن دلالت مى‏کند متمرکز مى‏کنیم که مشهورترین آنها، ماضى بسیط، ماضى مطلق، ماضى نزدیک، ماضى دور و ماضى استمرارى است.

زمان در زبان عربى یک پدیدۀ نحوى است که تنها با توجه به سیاق جمله قابل فهم است؛ یعنى زمان نحوى (در برابر زمان صرفى) اساساً با قراین موجود در سیاق به دست مى‏آید؛ همان گونه که در زبانهاى غربى مانند فرانسه نیز امر بدین منوال است و زمان در آن، مقولۀ نحوى یا مقولۀ ترکیب فعلى به شمار مى‏رود و غالباً از آن به «سابقه‏هاى فعل» تعبیر مى‏شود و در ظرفهاى زمانى گذشته، حال و آینده قرار مى‏گیرد.

وقتى از مقوله‏اى که مطّلبى آن را «زمان صرفى» مى‏نامد عبور کنیم، با شبکۀ گسترده‏اى از زمانها روبه‏رو مى‏شویم که بافت آن از صیغه‏هاى فعلى و پدیده‏هاى نحوى خاصى است که از آن تولید مى‏شوند، علاوه بر صیغه‏هاى زمانى غیر فعلى و صیغه‏هاى مرکب و نیز قراین موجود با ملاحظۀ جمله‏ها و ساختارهاى لغوى که این صیغه در آنها قرار گرفته است، به اضافۀ ارتباط‏هاى زمانى از جهت دلالت سیاق (نک. الزمن و اللغه، ۸۳). به همین جهت است که امروزه محققان، این اندیشه را که در زبان عربى صیغۀ فعل به تنهایى دلالت بر زمان مى‏کند به شدت مورد انتقاد قرار مى‏دهند و به عکس این نظر معتقدند که در زبان عربى چیزى به نام زمان صرفى نداریم و دلالت فعل بر زمان را بدون در نظر گرفتن مورد استعمال آن رد مى‏کنند (همان، ۱۶).

زمان نحوى در زبان عربى

مستشرق آلمانى «برگشتراسر» در بررسیهاى خود به این نتیجه رسیده که زبان عربى در تنوع معانى صیغه‏هاى فعل از دیگر زبانهاى سامى متمایز است و سبب آن دو چیز است:

اول: همراه شدن فعل با ادوات گوناگونى مانند: «قد»، «لن»، «سوف» در «قد فعل»، «قد یفعل»، «سیفعل» و «لن یفعل».

دوم: همراه شدن فعل با افعال کمکى، مانند «کان» و دیگر افعال ناقصه در «کان قد فعل»، «کان یفعل»، «سیکون قد فعل».

با این ادوات، زبان عربى در تنوع زمانى شبیه زبانهاى غربى است و گاه از آن هم غنى‏تر است (التطور النحوى للّغه العربیه، برگشتراسر، ص ۵۷ و ۵۸).

مطلبى که این مستشرق گفته، نشان دهندۀ اختلافى است که میان مستشرقان دربارۀ «زمان در زبان عربى» وجود دارد. بسیارى از مستشرقان زبان عربى را در این جهت فقیر مى‏دانند، در حالى که برگشتراسر آن را غنى‏ترین زبان در این جهت معرفى مى‏کند. به نظر بعضى از محققان جدید، تحقیقات برگشتراسر مستند به چیزى است که صیغه‏هاى فعلى مرکب نامیده مى‏شود. برخى از لغت‏شناسان عرب هم سخنان او را تکرار کرده‏اند. (الزمن و اللغه، ۱۰۰). گروهى از لغت‏شناسان معاصر عرب گفته‏اند توانایى زبان عربى در تعبیر از زمانهاى دقیق از راه ساختن صیغه‏هاى مرکب است (نک. فى النحو العربى نقد و توجیه ۱۴۸، الفعل زمانه وأبنیته، از سامرایى ۲۵؛ علم اللغه العربیه، از محمود فهمى ۳۶).

این لغت‏شناسان ملاحظه کردند که زبان عربى هم مانند زبانهاى غربى با ساختن صیغه‏هاى مرکب بر زمان دقیقى دلالت مى‏کند و آن با ترکیب فعلهاى معمولى با فعلهاى کمکى و ساختن صیغه‏هاى زمانى مرکب حاصل مى‏شود.

از مهم‏ترین فعلهاى کمکى که دلالت بر زمانهاى گوناگون دارد، فعل «کان» و اخوات آن است. این فعلها به اضافۀ فعلهاى شروع و مقاربه بر چیزى جز زمان دلالت نمى‏کنند و به خود رخداد یا کارى که در آن زمان اتفاق افتاده، کارى ندارند. و لذا لغت‏شناسان جدید پیشنهاد کرده‏اند که این فعلها، افعال کمکى Verbes auxileairesنامگذارى شوند، چون وقتى اینها بر جملۀ اسمیه وارد مى‏شوند، کمک مى‏کنند که اسم در حیطۀ زمان معینى قرار گیرد و وقتى بر جملۀ فعلیه وارد مى‏شوند کمک مى‏کنند که آن فعل بر زمانهاى خاصى دلالت کند و ارتباط دو فعل با دو رخداد را مشخص مى‏کنند.

به نظر نحویان «کان» در اصل بر ماضى منقطع دلالت مى‏کند ولى گاهى بر زمان مستمر دلالت دارد، مانند «وَ کٰانَ رَبُّکَ قَدیرًا» (فرقان، ۵۴). یعنى هنگامى که کان با صفات خدا همراه باشد دلالت بر استمرار مى‏کند. (معانى القرآن، فرّاء ۴۰۳/۲ و قواعد الصرف والنحو فى اللغه العربیه از احمد بن حمّوده، ص ۱۸) و نیز «کان» وقتى به فعل ضمیمه مى‏شود، بر زمان منقطع دلالت مى‏کند، مانند «کان فعل» یا «کان قد فعل» (فى النحو العربى نقد و توجیه، ۱۳۱) و نیز گاهى به صورت فعل کمکى بر «یفعل» وارد مى‏شود و بر ماضى استمرارى دلالت مى‏کند (قواعد الصرف و النحو، ص ۱۸). البته به «کان» فعلهاى دیگرى نیز ضمیمه مى‏شود که بر زمانهاى گوناگونى دلالت مى‏کنند، مانند مستقبل در ماضى یا ماضى در مستقبل.

افعال دیگرى هم وجود دارند که بر زمانهاى خاصى دلالت مى‏کنند، مانند «اَصبح»، «امسى»، «بات» و… این گونه فعلها بر استمرار در زمانهاى خاصى دلالت مى‏کنند، مثلاً «بات» براى استمرار در شب است (دراسات نقدیه فى النحو العربى، تألیف عبدالرحمن ایوب، ۱۸۱). صیغۀ «یفعل» وقتى با یکى از این افعال همراه شد مثل «بات یفعل» بر استمرار در همان زمانى که فعل در آن اتفاق افتاده است دلالت مى‏کند. (زمن الفعل فى اللغه العربیه، ۴۹).

فعلهایى هم که دلالت بر استمرار دارند مانند: «مازال»، «مابرح» «ما فتى»، «مادام»، «ما انفک» و… یا بر استمرار عام و یا بر ملازمت صفت با موصوف از زمانى که پدید آمده، دلالت دارند. البته دلالت آن بستگى به جملۀ پیشین دارد، اگر در جملۀ پیشین زمان متصل باشد استمرار متصل و اگر اوقات خاصى باشد استمرار در آن اوقات را مى‏رساند. (همع الهوامع ۱/۱۱۲).

افعال مقاربه (کاد و اخوات آن) نیز از فعلهاى کمکى به شمار مى‏روند و از جهت ضمیمه شدن به فعلهاى دیگر مانند «کان» هستند ولى دلالت بر زمان شروع یا مقاربه و همزمانى دارند و این هر دو، هم در ماضى و هم در مستقبل کاربرد دارد. بنابراین، این افعال، ادوات فعلى یا فعلهاى کمکى هستند و آنها را افعال «دنوّ» هم مى‏نامند که به معناى مقاربه و همزمانى است.

منظور از همزمانى که این فعلها بر آن دلالت دارند این است که زمانِ جمله‏اى که پس از این ادوات قرار مى‏گیرد، ماضى نزدیک است و با «کاد واخوات اَن» از همزمانى در گذشته و یا آینده خبر داده مى‏شود. مثلاً «کاد یقوم امس = نزدیک بود دیروز برخیزد» یا «یکاد یخرج غدًا= نزدیک است که فردا خارج شود» در هر دو صورت فعل و یفعل همان نزدیکى زمان فعل در ماضى و مضارع است.

اما ادوات شروع مانند «اخذ»، «جعل» به معناى آغاز و شروع فعل است که پس از آنها قرار گرفته است و البته اینها فقط بر زمان گذشته دلالت مى‏کند، چون این ادوات براى اثبات وقوع فعل در همان حال است (الفعل، زمانه وابنیته ص ۳۲) بنابراین حتى اگر این ادوات همراه با فعل مضارع هم باشند معناى شروع فعل را مى‏دهند. صیغۀ «اخذ یفعل» و مانند آن دلالت بر ماضى شروعى مى‏کنند.

صیغه‏هاى زمانى در قرآن کریم

از آنچه گفته شد، معلوم گردید که فعل در زبان عربى به صورت ترکیب نحوى، بیشترِ زمانهایى را که افعال در زبانهاى غربى و به خصوص زبان فرانسه بر آن دلالت مى‏کنند، دربر مى‏گیرد و بسیارى از صیغه‏هاى فعل عربى به صورت مرکب بر زمانهاى ویژه‏اى درگذشته و حال و آینده دلالت مى‏کنند. قرآن کریم به اعتبار اینکه مهم‏ترین کتاب تدوین شده در زبان عربى است صیغه‏هاى بسیط و مرکب را براى افادۀ همان زمانها به کار برده است. مهم‏ترین صیغه‏هاى زمانى که در قرآن مى‏بینیم به قرار زیر است:

صیغۀ «فَعَلَ»

این صیغه معمولاً در ماضى مطلق به کار مى‏رود و در آن هیچ اشاره‏اى به وضعیت خاصى مانند نزدیکى، دورى و استمرار نیست و لذا به صورت بسیط است و پسوند و پیشوندى ندارد که آن را به زمان دقیق خاصى بکشاند. این صیغۀ بسیط را معمولاً در ماضى مطلق به کار مى‏برند، مانند «دخل الزائرون = بازدید کنندگان وارد شدند» که در اینجا منظور فقط خبر دادن از ورود است.

بنابراین صیغۀ فَعَل بر یک زمان نامحدود در ماضى دلالت مى‏کند یعنى اینکه احتمال دارد ماضى دور باشد و احتمال دارد ماضى نزدیک باشد. گاهى هم دلالت بر این معنا دارد که آن حادثه به طور مکرر اتفاق افتاده است مانند: «اشرقت الشمس» و یا با همراه شدن با یک ظرف زمانى دلالت بر ماضى بعید مى‏کند، مانند: «وَ الْجٰآنَّ خَلَقْنٰاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نٰارِ السَّمُومِ» (حجر، ۲۷).

صیغۀ «قد فعل»

این صیغه در زبان عربى، معمولاً در ماضى نزدیک متصل به زمان حال به کار مى‏رود. «کفوى» مى‏گوید: «فعل ماضى مى‏تواند بر هر جزئى از اجزاى زمان گذشته دلالت کند و چون «قد» بر آن داخل شد، آن را به زمان حال نزدیک مى‏کند و سایر اجزاى زمان از دلالت آن بیرون مى‏رود (الکلیات، ۴۵۸). مستشرق روسى «کراچکوفسکى» این نوع ماضى را «ماضى محدود» مى‏نامد و مستشرق دیگر «ویلیام رایت» گفته است که صیغۀ «فَعَل» در قرآن فراوان به کار رفته و براى گزارش حوادثى است که در گذشته اتفاق افتاده و به زمان حال متصل نیست. به عنوان نمونه چند آیه را مى‏آوریم.

ـ وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیٰانِ(یوسف، ۳۶) در این آیه هدف گزارش یک جریان تاریخى است که متصل به زمان تکلم نیست و «دخل» بر ماضى مطلق دلالت مى‏کند.

ـ وَغیضَ الْمٰآءُ وَقُضِىَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِىِّ(هود، ۴۴). در این آیه بخشهایى از جریان طوفان نوح با ماضى بسیط «غیض»، «قضى» و «استوت» نقل شده و فقط بر تتابع حوادث در گذشته دلالت مى‏کند و زمان خاصى مورد نظر نیست.

ـ وَلَبِثُوا فى کَهْفِهِمْ ثَلٰثَ مِائَهٍ سِنینَ وَ ازْداٰدُوا تِسْعًا(کهف، ۲۵) در این آیه فعل «لبثوا» ماضى بسیط است و اگر بر وقوع فعل و استمرار آن در یک مدت طولانى (سیصد و نه سال) دلالت مى‏کند، به سبب معناى لغوى «لبثوا» است وگرنه صیغۀ فعل چنین دلالتى ندارد.

ـ وَقَطَّعْنٰاهُمْ فِى الْأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصّٰالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذٰلِکَ وَ بَلَوْنٰاهُمْ بِالْحَسَنٰاتِ وَ السَّیئٰاتِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ. فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتٰابَ (اعراف، ۱۶۸-۱۶۹) این دو آیه که مربوط به بنى‏اسرائیل است حوادثى را که براى آنها در زمانهاى گوناگون اتفاق افتاده گزارش مى‏کند که پشت سرهم بوده است و در عین حال فعلها (قَطَّعناهُم، بَلَوْناهُم، خَلَفَ، وَرِثُوا) به صورت ماضى بسیط هستند که معناى استمرار نمى‏دهند.

مطلب دیگرى که ذکر آن لازم است این است که در آیات بسیارى از قرآن کریم، به‏خصوص در مقام نقل قصه‏ها، صیغه «فَعَل» بعد از کلمۀ «اذ» یا «و اذ» آمده است. در این گونه آیات «اذ» بیشتر براى جلب توجه خواننده است و در زمان فعل تأثیرى ندارد و فعل به همان معناى ماضى بسیط یا مطلق است، مانند:

– إِذْ جٰآءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ. إِذْ قٰالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِه مٰاذاٰ تَعْبُدُونَ (صافات، ۸۳-۸۵)

ـ وَإِذْ اسْتَسْقى‏ٰ مُوسٰى لِقَوْمِه(بقره، ۶۰)

ـ وَإِذِ ابْتَلٰى إِبْرٰاهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمٰاتٍ(بقره، ۱۲۴)

ـ وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثٰابَهً لِلنّٰاسِ وَ أَمْنًا(بقره، ۱۲۵)

ـ وَإِذْ أَخَذَ اللّٰهُ میثٰاقَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتٰابَ(آل عمران، ۱۸۷)

که به وقوع حادثه در زمان پیش از تکلم اشاره مى‏کند…

براى همین است که دانشمندان نحوى تصریح کرده‏اند که هرگاه در یک جملۀ حالیه، ماضى به صورت حال باشد، باید همراه با «قد» باشد که گاهى در جمله ظاهر است و گاهى مقدر، مانند: جٰآءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ (نساء، ۹۰) که در تقدیر «قد حصرت» است، چون «قد» ماضى را به زمان حال مى‏کشاند و لذا جایز است که ظرف زمانى مربوط به حال را به «قد فعل» ملحق کرد، مانند: «قد قام الآن». همان گونه که «لمّا» در نفى ماضى متصل به حال به کار مى‏رود.

همچنین صیغۀ «قد فعل» گاهى بر ماضى مؤکد و محقق الوقوع دلالت مى‏کند به طورى که هر گونه شک در وقوع حادثه در ماضى را نفى مى‏کند و در این حالت بر ماضى نزدیک دلالت نمى‏کند، مانند: لَنْ یؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّٰ مَنْ قَدْ ٰامَنَ (هود، ۳۶)

بنابراین «قد فعل» دو معناى متفاوت دارد که باید با توجه به سیاق جمله آن دو را از هم تشخیص داد.

اکنون به چند آیه که در آنها صیغۀ «قد فعل» به کار رفته است توجه کنید:

ـ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ مٰآ أُرْسِلْتُ بِه إِلَیکُمْ(هود، ۵۷). از سیاق آیه معلوم است که فعل «ابلاغ» در زمانى نزدیک به زمان تکلم صورت گرفته و اصلاً ابلاغ متصل به زمان حال بوده‏است.

ـ یٰآ إِبْرٰاهیمُ أَعْرِضْ عَنْ هٰذٰآ إِنَّهُ قَدْ جٰآءَ أَمْرُ رَبِّکَ(هود، ۷۶) در این آیه خداوند خطاب به ابراهیم از وى مى‏خواهد که از سخن گفتن دربارۀ قوم لوط اعراض کند، چون قضاى الهى دربارۀ هلاکت آن قوم حتمى شده است و «قد جاء» براى تأکید است نه نزدیک بودن ماضى به زمان حال.

ـ قٰالَ أَنَا یوسُفُ وَ هٰذٰآ أَخى قَدْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَینٰآ(یوسف، ۹۰) در این آیه از زبان یوسف به برادرانش که او را غرق در نعمتهاى خدا مى‏دیدند، گفته شده: «قد منّ الله‏ علینا». این فعل براى ماضى قریب است و علاوه بر نزدیکى زمان وقوع فعل، بر مداومت و استمرار آن تا زمان حاضر نیز دلالت مى‏کند به گونه‏اى که گویا هم اکنون هم نعمتهاى الهى موجود است.

صیغۀ «کان فَعَل»

این صیغه در زبان عربى غالباً در ماضى بعید یا منقطع به کار مى‏رود. معناى دیگرى را هم حامد عبدالقادر گفته به این بیان که صیغۀ «کان فعل» در جایى به کار مى‏رود که دو حادثه در گذشته اتفاق افتاده باشد؛ حادثۀ قبلى را با «کان فعل» و حادثۀ بعدى را با «فعل» بیان مى‏کنند که دلالت بر تقدّم زمانى یک حادثۀ دیگر مى‏کند تا معلوم شود که دو حادثه همزمان اتفاق نیفتاده است و صیغۀ ماضى بعید براى دلالت بر فعل قبلى و سابق به کار مى‏رود (معانى الماضى والمضارع فى القرآن الکریم، مجلۀ مجمع اللغه العربیه، ش ۱۰، ص ۶۶).

گاهى هم به صیغۀ «کان فعل» «قد» اضافه مى‏شود به صورت «قد کان فَعَلَ» که در این صورت «قد» نه براى تقریب زمان ماضى به حال بلکه فقط براى تأکید است. به این آیات توجه کنید:

وَ حَمَلْنٰاهُ عَلٰى ذاٰتِ أَلْواٰحٍ وَ دُسُرٍ. تَجْرى بِأَعْینِنٰا جَزٰآءً لِمَنْ کٰانَ کُفِرَ. حامد عبدالقادر در تحلیل معناى زمان افعال در این آیه مى‏گوید: این آیه بر وقوع دو کار در گذشته دلالت مى‏کند: نخست حمل قوم نوح در کشتى توسط خداوند و نجات آنها از غرق شدن. دوم، کفر قوم نوح. معلوم است که کفر قوم نوح جلوتر از زمان حمل قوم نوح بر کشتى است (هرچند که در جملۀ مؤخر از آن ذکر شده است) ولى ذکر حمل بر کشتى به صورت ماضى مطلق و کفر قوم به صورت «کان کفر» ترتیب زمانى را مشخص مى‏کند. (معانى الماضى والمضارع فى القرآن الکریم، همان).

ـ أَوَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مٰا لَکُمْ مِنْ زَوٰالٍ(ابراهیم، ۴۴). در این آیه «لم تکونوا اقسمتم» به معناى ماضى بعید است، چون مضارع منفى با «لم» معناى ماضى مى‏دهد و در واقع منفى «کان فَعَل» است، ولى فعل بعد از خود را منفى نمى‏کند و فقط بر بعید بودن یا منقطع بودن فعل «اقسمتم» دلالت مى‏کند. البته این مفهوم به دلیل استفهامى بودن جمله است.

ـ وَ لَقَدْ کٰانُوا عٰاهَدُوا اللّٰهَ مِنْ قَبْلُ(احزاب، ۱۵) در این آیه که از باب «کان قد فعل» است، کان زمان فعل بعد از خود را ماضى بعید یا منقطع مى‏کند و «قد» که به تنهایى بر ماضى نزدیک و متصل به زمان حال دلالت دارد، در اینجا به سبب همراهى با «کان» فقط معناى تأکید و بر طرف کردن شک مى‏دهد.

صیغۀ «کان یفعل»

دیدیم که «کان» اگر همراه با ماضى باشد آن را به ماضى بعید یا منقطع مى‏کشاند ولى اگر همراه با مضارع و به صورت «کان یفعل» باشد، به استمرار فعل و گاهى هم بر تعدد و کثرت وقوع آن در گذشته دلالت مى‏کند؛ به این معنا که آن فعل همواره اتفاق مى‏افتاده است. وقتى مى‏گوییم: «کان النبى یوصى بمعامله الجار بالحسنى» منظور این است که پیامبر همواره و به کرّات چنین سفارش مى‏کرد. در واقع «کان یفعل» بر معناى جریان عادى و مکرر فعل در گذشته دلالت مى‏کند.

علاوه بر «کان»، فعلهاى کمکى دیگرى مانند: اصبح، امسى‏ٰ، بات، ظل و.. نیز با «یفعل» همراه مى‏شوند و آنها هم بر استمرار و تعدد فعل در زمان خاص (مانند صبح و شام) دلالت مى‏کنند. به چند آیه که در آنها «کان یفعل» به کار رفته است توجه فرمایید.

ـ إِنَّهُمْ کٰانُوا لایرْجُونَ حِسابًا(نبأ، ۲۷) در این آیه که مربوط به کافران و منکران معاد است منظور، بیان فضاحت حال کافران و گمراهى مستمر آنان است که همواره و لحظه به لحظه در آن قرار داشتند و براى همین سرانجام شومى یافتند.

ـ کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یکْسِبُونَ(مطففین، ۱۴) این که در آیۀ شریفه از «ماکسبوا» استفاده نشده و «ما کانوا یکسبون» به کار رفته، بر این نکته دلالت مى‏کند که آنچه در قلوب آنها وارد شده چیزى است که همواره با آنان بوده است و فعل مضارع «یکسبون» بر تکرر کسب آنها دلالت دارد و ترکیب استقرار و تکرار، این معنا را مى‏رساند که این به صورت یک شیوه و عادت براى آنها بوده است، به گونه‏اى که کنار گذاشتن آن برایشان دشوار بوده است.

ـ وَ قیلَ لَهُمْ أَینَ مٰا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ(شعراء، ۹۲) معلوم است که زمان این فعل مرکب یعنى «کنتم تعبدون» ماضى استمرارى است به این معنا که انجام عبادت در برابر بتها عادت مستمر آنها بوده و آنها از این عادت تخلف نمى‏کردند.

نتیجه و خلاصۀ بحث

از آنچه گفتیم، روشن شد که ترجمۀ صیغه‏هاى زمانى در قرآن به هر زبان دیگرى، دقیق و صحیح نخواهد بود مگر اینکه مترجم به قراین زمان نحوى توجه لازم را داشته باشد و صیغۀ فعل و ادواتى که در آن به کار رفته و پیوندهاى ترکیبى افعال و مانند آنها و کاربرد هر یک را مورد عنایت قرار داده باشد.

این نکته را هم اضافه کنیم که ترجمۀ فعلهاى کمکى و یا ادوات موجود در جمله، بدون توجه به فعل همراه آنها و موقعیتى که در جمله دارد، همیشه درست شکل نمى‏گیرد و باید سیاق جمله کاملاً مدّ نظر باشد.

پدیده‏اى که در این مقاله از آن سخن گفتیم مخصوص زبان عربى نیست بلکه هر زبان دیگرى نیز ممکن است این پدیده را داشته باشد، ولى هر زبانى قواعد خاص خود را دارد. بسیارى از لغزشهایى که در ترجمۀ معانى صیغه‏هاى زمانى در آیات قرآنى به وجود مى‏آید، نتیجۀ عدم توجه به مفاهیم دقیق زمانى در صیغه‏هاى افعال است.

[۱]مجلۀ الدراسات اللغویه، چاپ ریاض، جلد ۶، شمارۀ ۳٫

By شرکت ناسار - تجارت با عراق

دکتر حبیب کشاورز عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان - گروه زبان و ادبیات عربی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *