نگاهی بر چهارچوب تحلیلی بازتاب جهان بینی در ترجمه و مصداق های آن در ترجمه های ادبی
محمد غضنفری*
دانشگاه شیراز،
دانشگاه تربیت معلم سبزوار
چکیده
از دیدگاه نظریه پردازان مطالعات ترجمه و ترجمه شناسی، ترجمه فعالیتی است ذهنی، آگاهانه، پیچیده و جهت دار که، به طور کلی، در تمام مراحل آن، تصمیم هایی که مترجم می گیرد، گزینه هایی که انتخاب می کند، و راهکارهایی که در پیش می گیرد، چه بسا همه ی اینها به نحوی متاثر از جهت گیری های ایدئولوژیک او باشد. در این مقاله، مبحث ایدئولوژی در ترجمه و تاثیرات آن بر کار مترجم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نخست، پدیده ی ایدئولوژی و مفاهیم گوناگون آن در زمینه های مختلف مورد بحث قرار گرفته و از دیدگاه زبانشناسی تعریف شده است. سپس، چهارچوبی که از سوی حتیم و میسن (Hatim & Mason) (1990، ۱۹۹۱، ۱۹۹۷) برای ارزیابی و تجزیه و تحلیل ایدئولوژی در متون ترجمه شده پیشنهاد شده است معرفی شده و مقوله هایی که در حیطه ی آن قرار می گیرند – یعنی، گفتمان (discourse)، گفتمانگونه (genre) و متن (text) هر یک جداگانه مورد بحث قرار گرفته، نمونه ترجمه های مربوط به هر یک در جای خود ارایه شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
کلید واژه ها: ایدئولوژی، ترجمه و ایدئولوژی، گفتمان و ترجمه، دستور سامانه ای-کارکردی و ترجمه، ترجمه ی ادبی و ایدئولوژی
۱٫ مقدمه
در سراسر تاریخ تمدن، ترجمه همواره به مثابه ی ابزار تبادل اندیشه ها و نشر معارف بشری در زندگی جوامع انسانی تاثیرگذار بوده است. مترجم در بستر اجتماعی- فرهنگی خاصی به کار می پردازد و خود پاره ای از جامعه ی زبانی ای محسوب می شود که از ترجمه ی وی بهره مند می شوند. بنابراین، ترجمه فعالیتی است هدفمند و جهت دار که با عنایت به نیازها، ذوقیات، باورها و تصورات جامعه و فرهنگ مقصد انجام می گیرد. از سوی دیگر، در نقد و بررسی ترجمه ها غالبا به تقسیم بندیهای دوگانه ای برمی خوریم که منتقدین ترجمه بر اساس آنها حاصل کار مترجم را در یکی از دو قطب یک پیوستار جای می دهند: از قبیل “ترجمه ی آزاد” در مقابل “ترجمه ی لفظ به لفظ”، “تعادل پویا” در مقابل “تعادل صوری”، “ترجمه ی ارتباطی” در مقابل “ترجمه ی معنایی” و مانند این ها. اما حتیم و میسن (۱۹۹۷) بر این باورند که اگر با نگرشی فراگیر به موضوع نگاه کنیم، گزینه های مترجم در فرآیند ترجمه را غالبا می توانیم در چهارچوب دیدگاه های ایدئولوژیکی وی توجیه و تحلیل کنیم. از نظر ونوتی (Venuti) (1995)، راهبردهای مترجم در فرآیند انتقال متن مبدا به مقصد ناشی از دیدگاه های ایدئولوژیکی وی است، تا آنجا که شاید بتوان گفت، در طی این طریق، مترجم را از کمند ایدئولوژی گزیری و گریزی نیست و ماحصل کار وی پیامدهای ایدئولوژیک خود را برای فرهنگ مقصد به ارمغان خواهد آورد. از این دیدگاه، ترجمه، فی نفسه، فعالیتی ایدئولوژیک است. با این وجود، پرسشی که بلافاصله به ذهن می آید این است که: آیا چهارچوبی برای بررسی عینی نقش ایدنولوژی در ترجمه وجود دارد، که از طریق آن بتوان جهت گیری های ایدئولوژیک مترجم را در متن نشان داد؟
به عقیده ی شافنر ((Schaffner (2002)، مضاف بر این که هر ترجمه ای را می توان، به خودی خود، محصول یک ایدئولوژی دانست، جنبه های ایدئولوژیک هر متن ترجمه شده را نیز می توان از دل آن بیرون کشید و در معرض تماشا گذاشت. او معتقد است که تجزیه و تحلیل ابعاد ایدئولوژیک ترجمه را می توان در دو سطح واژگانی (مثلا، در گزینش واژه ای خاص و احتراز از واژه ای دیگر) و دستوری (برای نمونه، به کارگیری ساختار مجهول به منظور خودداری از ذکر انجام دهنده ی کار) انجام داد.
این مقاله به چهارچوب تحلیلی مقوله های ژانر (گفتمانگونه)، گفتمان و متن، که از سوی حتیم و میسن (Hatim & Mason) (1990؛ ۱۹۹۱) برای ارزیابی ترجمه ها و،به خصوص، تجزیه و تحلیل ابعاد عنصر ایدئولوژی در ترجمه پیشنهاد شده است، می پردازد. نمونه ی ترجمه های مربوط به هر مقوله نیز ارایه شده و از زاویه ی انعکاس ایدئولوژی در ترجمه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
۲٫ تعریف ایدئولوژی
ایدئولوژی یکی از مفاهیمی است که از سوی صاحب نظران در حوزه های گوناگون معارف بشری، از قبیل علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ادبیات، زبانشناسی و … به کار گرفته شده و در عین حال، تعریف واحد و متفق القولی از آن وجود ندارد و شاید بتوان گفت که یکی از مصداقهای “هرکسی از ظن خود شد یار من” باشد.هاوکینز ((Hawkins (2001) ایدئولوژی را سرچشمه ی اغلب تنش های بشری معرفی می کند و آن را پدیده ای می داند که همچون خود زبان، انسان ها در طول شبانه روز با آن سروکار دارند، اما تا هنگامی که تعارض های ناشی از ایدئولوژیهای متفاوت بروز نکرده است، کمتر به تامل درباره ی آن می پردازند. به نظر وی، ایدئولوژی به مجموعه ای از عقاید و باورهایی اطلاق می گردد که تجربیات و انتظارات انسان ها را شکل می دهند. لیکاف(Lakoff) در مصاحبه با پایرز (Pires) (2001) از منظری شناخت گرایانه به ایدئولوژی می نگرد و آن را گونه ای نظام ذهنی و انتزاعی می داند که در عین حال در برگیرنده ی نظامی اخلاقی نیز هست و راه صواب را از راه خطا جدا می کند. به نظر او، ایدئولوژی هم دارای جنبه های آگاهانه و بارز و هم جنبه های ناآگاهانه و پوشیده است. تعریفی که سیمپسون ((Simpson (1993) از ایدئولوژی به دست داده است و حتیم و میسن (Hatim & Mason) (1997) هم همان را پذیرفته اند، شاید در حوزه ی زبانشناسی و ترجمه شناسی از کارآیی بیشتری برخوردار باشد: “ایدئولوژی از مفروضات بدیهی، باورها و مجموعه ارزشهایی نشات می گیرد که وجه مشترک کلیه ی افراد یک جامعه را تشکیل می دهند” (ص. ۵). اما آخرین تعریفی که شاید گویاتر از سایر تعاریف ایدئولوژی باشد، از آن یارمحمدی (۱۳۷۹) است: “در زبانشناسی، ایدئولوژی به مجموعه ای از عقاید، برداشت ها و ارزشهای نظام مندی که در یک جامعه یا بخشی از آن ساری و جاری است اطلاق می شود” (ص.۷).
۳٫ مقوله های تحلیلی حتیم و میسن در قلمرو ایدئولوژی و ترجمه
از دیدگاه نشانه شناسی (semiotics)، ترجمه فعالیتی است که با مجموعه ای از نشانه ها سر و کار دارد و مترجم می کوشد، علاوه بر بعد ارتباطی و منظورشناختی متن مبدا، ویژگی های نشانه شناختی آن را نیز در قالب متن مقصد انتقال دهد. اما در مسیر این فرایند نقل و انتقال، موانع و محدودیت هایی نیز وجود دارند که می توانند بر تصمیم ها و راهبردهای مترجم تاثیر گذار باشند. از جمله مقوله های نشانه شناختی ای که ممکن است چنین محدودیت هایی را موجب شوند، می توان به ژانر (گفتمانگونه)، گفتمان، و متن اشاره کرد، چه هریک از این ها حامل اصول، قراردادها، باورها و ارزشهایی خاص است که ممکن است در دو فرهنگ و زبان مبدا و مقصد لزوما یکسان نباشند (حتیم و میسن، ۱۹۹۰).
چهارچوبی که حتیم و میسن (۱۹۹۰) برای پژوهش ابعاد ایدئولوژی در ترجمه پیشنهاد کرده و متعاقبا نیز به آن پرداخته اند (برای نمونه، نگاه کنید به حتیم و میسن، ۱۹۹۱،۱۹۹۷، و نیز میسن، ۱۹۹۴) در سه مقوله ی مرتبط با هم — یعنی، گفتمانگونه، گفتمان، و متن — به بررسی جنبه های ایدئولوژی در ترجمه می پردازد. در این راستا، فرایندهای حاکم بر پدیدآوری و پذیرش متن و نیز قواعد بلاغی دو زبان مبدا و مقصد مد نظر قرار می گیرند. از دیدگاه آنان، سه مقوله ی یاد شده به مثابه ی نظامهای نشانه شناختی ای تلقی می گردند که ایدئولوژی در قالب آنها متجلی می شود. بنابراین، به سخن میسن (۱۹۹۴)، “بهترین راه بررسی نقش و ابعاد ایدئولوژی در ترجمه، به کارگیری این چهارچوب است” (ص. ۲۶). در زیر، به بررسی این سه مقوله می پردازیم.
۳ .۱ محدودیت های گفتمانی (Discoursal constraints)
از دیدگاه فرکلا ((Fairclough (1995)، “گفتمان عبارت است از کاربرد زبان به منزله ی یک امر اجتماعی و، بنا بر این، تحلیل گفتمان، تجزیه و تحلیل کیفیت کارکرد متن در بستر اجتماعی- فرهنگی آن است” (ص. ۷). در بحث از محدودیت های گفتمانی که مترجم در فرایند ترجمه با آنها روبرو است و در موارد بسیاری بر ترجمه ی وی اثر می گذارد، غالبا به عناصری مانند پیوند واژگانی(lexical cohesion) نحوه ی بیان (transitivity) و ساز و کار آغاز- پایانه (theme-rheme arrangement) اشاره می شود و تاثیرات هر یک بر گزینشهای مترجم از دیدگاه ایدئوژی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. از این روی، در زیر، جداگانه، به هریک از این مقوله ها می پردازیم.
۳٫ ۱٫ ۱ ساز و کار آغاز- پایانه (Theme-rheme arrangement)
از منظر ارتباطی، اگر جمله (یا به تعبیر هالیدیHalliday ، ۱۹۸۵، “جمله واره” clause) را به مثابه یک پیام در نظر بگیریم، این پیام از دو بخش آغازه (theme) و پایانه (rheme) تشکیل خواهد شد. آغازه نقطه ی شروع پیام است؛ یا به سخن دیگر، آنچه جمله در باره ی آن سخن می گوید آغازه نامیده می شود. در قیاس با پایانه، که دومین جزء جمله را تشکیل می دهد، آغازه از اهمیت ارتباطی کمتری برخوردار است. پایانه مقصود کلام است و در حقیقت، عبارت است از آنچه گوینده یا نویسنده در باره ی آغازه می گوید. از دیدگاه ارتباطی، پایانه مهم ترین جزء ساختار جمله را تشکیل می دهد، زیرا هدف ارتباطی پاره گفتار (utterance) را محقق می سازد وغالبا حاوی اطلاعات تازه ای است که گوینده یا نویسنده قصد انتقال آن را به شنونده یا خواننده دارد (بیکر Baker، ۱۹۹۹). به دو مثال زیر نگاه کنید:
آغازه پایانه
(۱) کوچک ترین سکه ی انگلستان نیم پنی است.
(۲) نیم پنی کوچک ترین سکه ی انگلستان است.
(نقل با ترجمه از هالیدی، ۱۹۸۵، ص ۳۹)
شایسته است یادآور شوم که آغازه لزوما یک گروه اسمی (مانند مثالهای بالا) نیست. یک گروه قیدی یا حرف اضافه ای هم می تواند در جایگاه آغازه ظاهر شود. در مصراع: “سالها دل طلب جام جم از ما می کرد” ، قید سالها در مقام آغازه ظاهر شده است. همین طور، در جمله ی: “در روزگاران دور، پادشاهی ستم گر بر سرزمینی فرمانروایی می کرد”، گروه حرف اضافه ای در روزگاران دور آغازه ی جمله است.
هالیدی (Halliday) (1985) در باره ی دو مثال (۱) و (۲) بالا می گوید: این دو جمله پیام واحدی را انتقال نمی دهند؛ بین آنها تفاوت معنایی وجود دارد و بنا بر این، دو پیام مختلف را منتقل می سازند. او یادآور می شود، در حالی که جمله ی (۱) در باره ی” کوچک ترین سکه ی انگستان” سخن می گوید، در جمله ی (۲) در باره ی” نیم پنی” صحبت می شود. به سخن دیگر، چنانچه آغازه ی جمله عوض شود، معنای پیام و اهمیت ارتباطی آن نیز دستخوش دگرگونی خواهد شد. به همین قیاس، به اهمیت ساز و کار آغاز- پایانه در ترجمه نیز می توان پی برد. مقایسه ی دو مثال زیر، که هردو از یک متن عربی به انگلیسی ترجمه شده اند، اهمیت این موضوع در کار مترجم را به خوبی به نمایش می گذارد و نشان می دهد که ساز و کار آغاز- پایانه در برگردان متن (ب) ملحوظ نظر قرار نگرفته است و بنا بر آنچه از زبان هالیدی نقل شد، معنا و اهمیت ارتباطی پیام دگرگون شده است.
متن (الف):
این کتاب توصیفی تحلیلی- تاریخی از عمده ترین سازمانهای اسلامی مصر به دست می دهد. همه ی این سازمانها – یعنی اخوان المسلمین، جماعت اسلامی، و الجهاد – در مبارزات خشونت آمیز علیه دولت دخالت داشته اند.
متن (ب):
این کتاب توصیفی تحلیلی- تاریخی از عمده ترین سازمانهای اسلامی مصر به دست می دهد. اخوان المسلمین، جماعت اسلامی، و الجهاد سازمانهایی هستند که همگی در مبارزات خشونت آمیز علیه دولت دخالت داشته اند.
(نقل با ترجمه از حتیم و میسن، ۱۹۹۰، ص ۲۱۴)
تفاوت دو متن از نظر آغازه- پایانه در دومین جمله ی آنها است. حتیم و میسن (همان) تفاوت دو روایت را این گونه تحلیل می کنند:
متن (الف)
آغازه (همه ی این سازمانها) >>>> پایانه (دخالت داشته اند)
متن (ب)
آغازه (اخوان المسلمین، جماعت اسلامی، و …) >>>>.پایانه (سازمانهایی هستند)
به عبارت دیگر، دو روایت به دو نوع تاکید کاملا متفاوت منجر می شود:
متن (الف): “همه ی این سازمانها دخالت داشته اند”
متن (ب): “اخوان المسلمین، جماعت اسلامی، و … سازمانهایی هستند …”
در حالی که پایانه ی متن (الف) تاثیر منظور شناختی “دخالت این سازمانها در خشونت ها” را مورد تاکید قرارمی دهد، درپایانه ی متن (ب) “دخالت سازمانها در خشونت ها” نا مشهود یا بسیار کم رنگ جلوه می کند وتاثیر منظور شناختی جمله صرفا به نوعی “تعریف” منتهی می شود.
۳٫ ۱٫ ۲ پیوند واژگانی (Lexical cohesion)
پیوند (cohesion) مفهومی است معنایی و به روابط معنایی درون متن برمی گردد. به سخن دیگر، هرگاه تعبیر و تفسیر عنصری در متن منوط به تعبیر و تفسیر عنصر دیگری در همان متن باشد، با پیوند سر و کار داریم. حتیم و میسن (۱۹۹۷) پیوند را شرط لازم برای مجموعه ای واحد از جملات می دانند که یک متن را تشکیل می دهند. پیوند از دو طریق پیوند دستوری و پیوند واژگانی تحقق می یابد. پیوند واژگانی غالبا از راه گزینش و تکرار واژگان حاصل می گردد و مستلزم تکرار یک واژه ی خاص، جایگزینی واژه ای با یک اسم عام، کاربرد کلمات مترادف – یا تقریبا مترادف – با یک واژه و نیز کاربرد واژه های مرتبط با واژه ای است که پیش تر در متن ظاهر شده است (هالیدی و حسنHalliday & Hasan ، ۱۹۷۶). این دو پژوهشگر بر این باورند که پدید آورنده ی متن با تکرار واژگانی نگرش خاصی را به صورت تلویحی مورد تاکید قرار می دهد و بنا بر این، یکی از وظایف عمده ی مترجم توجه به پیوند های واژگانی متن است.
به نمونه ی زیر که برگرفته از رمانی است به عربی به قلم نجیب محفوظ، نویسنده ی مصری و برنده ی جایزه ی ادبی نوبل، بنگرید، که در آن پیوند واژگانی از طریق تکرار فعل “بیدار شدن” تحقق یافته است. یادآور می شوم که شخصیت این پاره از داستان یک زن عرب است.
نیمه های شب بیدار شد. همیشه همین وقت شب، یدون نیاز به ساعت زنگ دار، بیدار می شد. آرزویی که ریشه در درون او داشت، درست به موقع بیدارش می کرد. با وجود این، تا لحظاتی چند باورش نمی شد که بیدار شده است….
(نقل با ترجمه و اندکی تغییر از حتیم و میسن، ۱۹۹۷، ص ۳۴)
در نقد ترجمه ی انگلیسی این تکه از رمان، حتیم و میسن (همان) یادآور می شوند که مترجمان متن چنین تکرار پیوسته ای را در برگردان انگلیسی نا مناسب دانسته و با وجود این که به مقصود بلاغی و منظورشناختی نویسنده از این همه تکرار واقف بوده اند، راهی میانه در پیش گرفته و با آوردن واژه هایی مترادف فعل “بیدار شدن” از تکرار آن خودداری کرده اند. روشن است که با این نوع برگردان، مقصود اصلی نویسنده که انگشت گذاردن بر وضعیت اجتماعی زنان در جامعه ی عرب است خدشه دار شده است؛ چرا که نویسنده، به عقیده ی این دو پژوهشگر، شاید با این تکرارها قصد آن داشته که تکراری بودن زندگی اجتماعی و خانوادگی زنان عرب و وضعیت مصیبت بار و پایان نا پذیر آنان را ترسیم کند.
به نمونه ای دیگر از پیوند واژگانی با استفاده از هر دو عنصر تکرار و توازن (parallelism) – برگرفته از پژوهش نسبتا مفصلی که نگارنده با مقابله ی متن ترجمه ی رمان ۱۹۸۴ و متن اصلی آن انجام داده است — بنگرید که مترجم در انتقال عناصر پیوندی متن دقت لازم را به خرج داده؛ و بنا بر این، می توان گفت، در انتقال پیام متن نیز موفق بوده است:
There will be no loyalty, except loyalty towards the Party. There will be no love, except the love of Big Brother. There will be no laughter, except the laugh of triumph over a defeated enemy. There will be no art, no literature, no science. When we are omnipotent we shall have no more need of science. There will be no distinction between beauty and ugliness. There will be no curiosity, no enjoyment of the process of life. (George Orwell, Nineteen Eighty-Four, p. 273)
وفاداری، جز وفاداری به حزب، در میان نخواهد بود. عشق، جز عشق به ناظر کبیر، در میان نخواهد بود. خنده، جز خنده پیروزی بر دشمن شکست خورده، در میان نخواهد بود. هنر و ادبیات و علم در میان نخواهد بود. قدرقدرت که شدیم، دیگر نیازی به علم نخواهیم داشت. تمایزی میان زیبایی و زشتی نخواهد بود. کنجکاوی نخواهد بود. به استخدام درآوردن روند زندگی هم. (۱۹۸۴، ص. ۲۴۶، ترجمه ی صالح حسینی، ۱۳۸۰)
۳٫ ۱٫ ۳ نحوه بیان (Transitivity)
در بحث از تجزیه و تحلیل متن، هالیدی(Halliday) (۱۹۸۵) اصرار می ورزد که تحلیل متن از هر نوعی که باشد، چه ترجمه و چه غیر آن، باید مبتنی بر دستور زبان باشد و تصور این که، فی المثل، گفتمان را می توان بدون نیاز به دستور زبان تجزیه و تحلیل کرد توهمی بیش نیست. دستوری که وی تحلیل متن را بر اساس آن پیشنهاد می کند، در ادبیات زبانشناسی به دستور سامانه ای-کارکردی (Systemic-Functional Grammar) شناخته شده است.
گویشوران زبان به طرق مختلف می توانند تجربه و احساس خود از رویدادها و تصویر ذهنی ای را که از واقعیت های این جهان دارند به بیان در آورند. در دستور هالیدی این گزینشها در چهارچوب سیستم نحوه ی بیان (transitivity system) انجام می شود. نحوه ی بیان کیفیت تجلی معنا را در قالب جملات تحقق می بخشد و این کار را با استفاده از فرایندهای مختلف (گروههای فعلی) انجام می دهد. به طور کلی، فرایند های معنایی که در قالب جمله بیان می شوند دارای سه مؤلفه ی بالقوه هستند:
(۱) خود فرایند ((process، که در شکل گروه فعلی ظاهر می گردد؛
(۲) مشارکت کنندگان (participants) در فرایند، که نقشهای مختلف (فاعلی، مفعولی، و …) را در قالب گروههای اسمی بر عهده می گیرند؛
(۳) شرایط فرایند (circumstances)، که از طریق گروههای قیدی یا حروف اضافه ای تحقق می یابند (برای مطالعه ی بیشتر، نگاه کنید به سیمپسونSimpson ، ۱۹۹۳).
هالیدی(Halliday) شش نوع فرایند بر می شمرد، اما سه فرایند مادی (یا عینی) (Material)، ذهنی (Mental) و اعتباری (Relational) را عمده ترین آنها می نامد، که مجال شرح و تفصیلی فرا تر از حوصله ی این بحث می طلبد.
آنچه بیشتر در حوزه ی این مقال می گنجد، یادآوری این نکته است که تغییر صورت فرایندها (برای مثال، تغییر از نوعی به نوع دیگر، کاهش، افزایش یا حذف فرایندها) و جابجایی نقش مشارکت کنندگان جمله در ترجمه می تواند ایدئولوژی نویسنده ی متن مبدا را دستخوش دگرگونی سازد. حتیم و میسن (۱۹۹۷) تاکید می ورزند که تغییر ساختار جمله (مثلا، از معلوم به مجهول یا به عکس، تغییر فرایند ارادی به غیر ارادی، و …) می تواند نشان دهنده ی جهان-بینی ها و گرایشهای ایدئولوژیک متفاوت باشد. سایکس ((Sykes (1985) دو جمله ی زیر را مقایسه کرده و نحوه ی بیان جمله ی دوم – درقیاس با جمله ی اول – را نشانگر نگرشهای تبعیض آمیز در گفتمان می داند:
(الف) جوانان سیاهپوست پلیس را سنگ باران کردند.
(ب) پلیس به دست جوانان سفید پوست سنگ باران شد.
گرچه هر دو جمله حاوی اطلاعات یکسانی هستند (جز این که “پرتاب کنندگان سنگ” در (الف) سیاهپوست و در (ب) سفید پوستانند)، با این وجود، جمله ی مجهول (ب) این پیامد را به دنبال داشته که جوانان سفید پوست را از کانون توجه جمله محو ساخته و تاکید کلام را بر پلیس متمرکز می سازد؛ و بدین ترتیب، فاعلیت جوانان را کم رنگ جلوه می دهد.
۳٫ ۲ محدودیت های متنی (Textual constraints)
در زبانشناسی، متن پاره ای است کلامی (چه در قالب گفتار، چه در قالب نوشتار)، در هر حجم و اندازه، که یک واحد منسجم و به هم پیوسته را تشکیل می دهد. متن دارای مشخصه هایی است که آن را از غیر متن (مثلا، شماری از جملات بی ارتباط با هم) متمایز می سازد و از نظر اندازه، ممکن است در حد یک ضرب المثل یا یک نمایشنامه از شکسپیر باشد (هالیدی و حسنHalliday & Hasan ، ۱۹۷۶). متن ها را بر اساس موضوع گفتمان یا کارکرد آنها می توان به دسته هایی مانند “ژورنالیستی”، “علمی”، “مذهبی”، “ادبی”، و … دسته بندی کرد. گرچه گفته می شود متن ها از نظر کارکردی گاهی چندان مبهم و سیال جلوه می کنند و همزمان چندین هدف مننظور شناختی را بر آورده می سازند که دسته بندی آنها کار بسیار دشواری است، با وجود این، ورلیچ ((Werlich (1976، در حتیم و میسن، ۱۹۹۰) بر این باور است که در هر متن، همواره یک هدف بلاغی و منظورشناختی مشخص، در مقایسه با دیگر اهداف جنبی متن، از بروز و نمود بیشتری بر خوردار است، به گونه ای که متن را بر پایه ی این کانون محوری آن می توان در دسته ای مشخص قرار داد و هدف منظور شناختی آن را کشف کرد. برای نمونه، در یک متن خبری، گزارش رویدادها کانون محوری متن را تشکیل می دهد؛ اما، به حکم ضرورت، ممکن است رگه هایی از ارزش- داوری نیز در متن راه یابد، که البته جزء اهداف جنبی متن محسوب می شود و مغایرتی با هدف اصلی متن ندارد.
حتیم و میسن (۱۹۹۱) یادآور می شوند که راهکارهای برگردان گفتمان و گفتمانگونه با برگردان متن متفاوت است، زیرا ماهیت متن با دو مقوله ی دیگر متفاوت بوده و از این روی مستلزم راهکارهایی جداگانه است. دلیل این امر آن است که گفتمان و گفتمانگونه در متن تحقق عینی پیدا می کنند و بنا بر این، گزینه های مترجم در مواجهه با متن، در مقایسه با این دو، بسیار محدودتر است. برای نمونه، این دو محقق به برگردان انگلیسی یکی از پیامهای آیت ا… خمینی اشاره می کنند که برگردان تقریبا لفظ به لفظ گفتمان و گفتمانگونه ی آن به تاثیری مشابه متن مبدا دست یافته، در حالی که برگردان لفظ به لفظ ویژگیهای متنی آن با انتظارات خوانندگان فرهنگ مقصد هماهنگی ندارد. حتیم و میسن به ترجمه ی جمله ی زیر اشاره می کنند:
البته این به معنای آن نیست که ما از همه ی روحانیون دفاع می کنیم.
Of course this does not mean that we should defend all clergymen.
کاربرد واژه ی “البته” در زبان فارسی و در یک متن استدلالی با کاربرد واژه ی مترادف آن (‘Of course’) در انگلیسی متفاوت است، زیرا در سنت متن انگلیسی، گوینده یا نویسنده پس از این واژه ابتدا موافقت خود را با موضوعی اعلام می کند و بلا فاصله با آوردن واژه ربط دیگری که نشان دهنده ی “مغایرت” یا “تضاد” است (مانند (however, but, … به مخالفت با موضوع بر می خیزد. در ترجمه ی لفظ به لفظ جمله ی بالا این رویه نقض شده و انتظار خواننده ی متن مقصد برآورده نشده است. از این جهت، حتیم و میسن برگردان زیر را پیشنهاد کرده اند:
Under no circumstances dose this mean that we should defend …
۳٫ ۳ محدودیت های گفتمانگونه ای (Generic constraints)
ژانر (genre)، یا به تعبیر یارمحمدی (۱۳۸۰)، “گفتمانگونه”، به متنی اطلاق می گردد که هدف ارتباطی خاصی را برآورده می سازد. برای مثال، “سرمقاله” در روزنامه های روزگار ما یک گفتمانگونه ی مستقل را تشکیل می دهد؛ و نیز در قلمرو ادبیات، مثلا، شعر و داستان کوتاه دو گفتمانگونه ی ادبی مجزا به حساب می آیند که هر یک اصول و قراردادهای خاص خود را می طلبد. کرس ((Kress (1985؛ در حتیم و میسن، ۱۹۹۰، ص. ۶۹) گفتمانگونه ها را متن هایی می داند “که به شکلی قراردادی نقش ها و اهداف ویژه یی را در موقعیت های اجتماعی خاصی منعکس می کنند.” گفتمانگونه ها، به سخن حتیم و میسن، ممکن است ادبی یا غیر ادبی و زبانی یا غیر زبانی (مثلا، مراسم غسل تعمید در آیین مسیحیان) باشند. مارتین(Martin) (۱۹۸۵؛ در حتیم و میسن، همان) بر این باور است که اصول و قرارداد های حاکم بر گفتمانگونه ها به منزله ی نشانه های ویژه ی فرهنگ های خاص تلقی می شوند و شیوه ی بیان، یا رمز گذاری، آنها در فرهنگ های گوناگون، متفاوت است.
نکته ی با اهمیتی که باید بدان اشاره کرد این است که گفتمانگونه ها بر تصمیمات مترجم تاثیر می گذارند و ناگفته پیداست که مترجم در جریان برگردان متن، وقتی با تنگنا های ناشی از گفتمانگونه مواجه می گردد — مثلا به مواردی برمی خورد که در فرهنگ مقصد شناخته شده و پذیرفته نیست — بیشتر ترجیح می دهد بر وفق سنت های گفتمانگونه ای فرهنگ خویش عمل کند، که در حقیقت، می توان گفت بازتاب ایدئولوژی وی در ترجمه است. در غیر این صورت، ترجمه ی وی رنگ و بوی “بیگانه گرایی” (foreignization)به خود خواهد گرفت (نگاه کنید به ونوتیVenuti ، ۱۹۹۵، ۱۹۹۸).
نخستین نمونه ای را که در زیر مشاهده می کنید، ترجمه ای است از عربی به انگلیسی و برگرفته از گفتمانگونه ی “گزارش خبری”:
اعلیحضرت امیر شیخ عیسی الخلیفه … قاضی القصیبی، سفیر بحرین در ایالات متحده امریکا، را به حضور پذیرفتند. (نقل با ترجمه از حتیم و میسن، ۱۹۹۰، ص. ۶۵)
اما در متن اصلی، جمله واره ای توصیفی نیز وجود داشته است که به دلیل ناهمخوانی با اصول گفتمانگونه ای انگلیسی، مترجم اقدام به حذف آن کرده است. روایت اصل خبر، با ترجمه ای لفظ به لفظ، چنین است:
… سفیر بحرین در ایالات متحده امریکا را، که به مناسبت بازگشت از محل ماموریت خود در واشنگتن، برای ادای احترام به پیشگاه ملوکانه و پرس و جوی احوال معظم له شرفیاب شده است، به حضور پذیرفتند.
به گمان مترجم، این جمله واره زاید بوده و کاربرد آن منحصر به فرهنگ مبدا است، که در سنت نگارشی آن احترام به خاندان سلطنتی حتی در حوزه ی گفتمانگونه ی “گزارش خبری” نیز ضروری است. به زعم وی، برای خواننده ی انگلیسی زبان، که انتظارات وی از یک گزارش خبری با انتظارات خوانندگان متن اصلی متفاوت است، همان ترجمه ی بالا مناسب تر است.
دامنه ی بحث را به قلمرو ادبیات می کشانیم و نمونه ی دوم را به ترجمه ی شعر اختصاص می دهیم.
گرچه بحث درباره ی ترجمه ی انگلیسی فیتزجرالد از رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری شایسته ی مجال و مقالی مفصل تر ازاین است، در این جا برای آن که محدودیت ها، یا گزینه های، مترجم در قلمرو گفتمانگونه ی شعر را یادآور شوم، به نقل نمونه ای از ترجمه ی رباعیات اکتفا می کنم. بگذارید در همین جا یادآور شوم که نقد ترجمه ی فیتزجرالد به هیچ روی به معنای کاستن از ارزش ادبی اثر گران سنگ وی نیست، چرا که همه ی ما به نقش و تاثیر ترجمه ی وی در معرفی اندیشه های ژرف خیامی و نیز در شناساندن دست کم چشمه ای از دریای ادبیات فارسی به جهان غرب آگاهیم.
می دانیم که فیتزجرالد در اواسط سده ی نوزدهم میلادی دست به ترجمه ی رباعیات خیام زد و درپنج نوبت تغییرات و اصلاحاتی در اثر خود انجام داد، که هم اکنون پنج روایت از ترجمه ی وی در دسترس ما است. با آن که تعدادی از حدود یکصد رباعی وی را می توان، تا حدودی، با اصل آنها منطبق دانست (نگاه کنید به دسته بندی مرحوم فروغی از ترجمه ی رباعیات، درویراش خرمشاهی، ۱۳۷۳، که ترجمه ی حدود چهل رباعی را تا حدودی با رباعیات خیام منطبق می داند)، به طور کلی، ترجمه ی وی از رباعیات خیام چندان مقید به اصل نیست و در خوشبینانه ترین تحلیل — آن هم در مورد رباعیاتی که رد پای اصل رباعیات خیامی را می توان به وضوح در آنها پی گیری کرد — شاید بتوان گفت ترجمه ای است کاملا آزاد. اما، اگر با معیارهای امروزین ترجمه شناسی کار فیتزجرالد را ارزیابی کنیم، شاید درست تر آن باشد که اثر وی را از نوع “اقتباس” (adaptation) بنامیم. به عنوان نمونه، به رباعی زیر و ترجمه ی آن بنگرید:
گر دست دهد ز مغز گندم نانی وز می دو منی ز گوسفندی رانی
با لاله رخی و گوشه ى بستانی عیشی بود آن نه حد هر سلطانی
(رباعیات خیام، ویرایش خرمشاهی، ۱۳۷۳، ص. ۱۶۷)
A Book of Verses underneath the Bough,
A Jug of Wine, a loaf of Bread — and Thou
Beside me singing in the Wilderness—
Oh, Wilderness were Paradise enow!
(Fitzgerald, Rubaiyat of Omar Khayyam (5th ed.), p. 156)
ملاحظه می کنید که در ترجمه ی فیتزجرالد ازرباعی فوق، عبارت “ز گوسفندی رانی” حذف و به جای آن“A Book of Verses” افزوده شده است. این کاستن و افزودن را باید با نگرش فیتزجرالد به مقوله ی شعر توجیه کرد. بنا بر سنت شعری دوره ی ویکتوریا، که مترجم به آن تعلق دارد، تعبیری مانند “A leg of mutton” یا “A leg of lamb” نمی توانست شاعرانه تلقی شود و بنابراین، به زعم مترجم، باید تعبیر شاعرانه ی“A Book of Verses” جای آن را بگیرد (لفویر، ۱۹۹۲، ص. ۴).
از سوی دیگر، علاوه بر لفویر، نویسندگانی مانند ونوتی (۱۹۹۵) و عبدا… Abdulla (1999) بر این باورند که فیتزجرالد به رباعیات خیام به دیده ی حقارت می نگریسته، ادبیات فارسی را در جایگاهی نازل تر از ادبیات غرب و به خصوص ادبیات کلاسیک یونان و روم تصور می کرده، و بنابراین به خود اجازه می داده است که در ترجمه ی رباعیات هر تغییری را اعمال کند و در نهایت، شعری باب طبع و ذوق خوانندگان انگلیسی به آنان عرضه کند. لفویر (۱۹۹۲) بر این اعتقاد است که اگر قرار بود فیتزجرالد از یکی دیگر از زبان های “برتر” و پرآوازه ی جهان، مانند یونانی یا لاتین، ترجمه کند، هرگز اجازه ی چنین دگرگونی هایی را به خود نمی داد.
تغییراتی که فیتزجرالد در محتوای رباعیات خیام انجام داده است، تا حدی است که ونوتی (۱۹۹۵) ترجمه ی وی را نمونه ی بارز “بومی گرایی” (domestication) می داند و به نقل از بانتینگ ((Bunting (1936)، که خود از ستایشگران ترجمه ی فیتزجرالد است، می نویسد:
فیتز جرالد اشعاری را “ترجمه” کرده است که وجود خارجی نداشته اند، و درعین حال، رباعیاتی را به خیام نسبت داده است که اگر عمر خیام در انگلستان دیده به جهان گشوده بود، همین سخنان را بر زبان می راند. (ونوتی، ۱۹۹۵، ص. ۱۸۹)
۴٫ نتیجه گیری
اگر از تقسیم بندی دو گانه ی روش های ترجمه و تقلیل آنها به دو روش بومی گرایی (domestication) و بیگانه گرایی (foreignization)، که حدود دو سده پیش از سوی شلایر ماخر (Schleiermacher) (1813) پیشنهاد شده است — و ونوتی(Venuti) (۱۹۹۵) نیز بر آن مهر تایید زده و بر اساس آن در نقد و ارزیابی ترجمه هایی که در انگلستان و آمریکا طی سیصد سال گذشته انجام گرفته است روند بومی گرایی را حاکم می داند — بگذریم، در حوزه ی ترجمه شناسی، شاید بتوان گفت که تا کنون در نقد ترجمه ها، و به خصوص، ارزیابی گرایش های ایدئولوژیک مترجم، کمتر چهارچوب تحلیلی نسبتا منسجمی، نظیر آنچه از سوی حتیم و میسن پیشنهاد شده است و در این مقاله به آن پرداختیم، ارایه شده است. با وجود این، بررسی های دقیق تر نشان می دهد که چهارچوب یاد شده، با وجود همه ی سودمندی هایی که می تواند داشته باشد، (و می دانیم که تاکنون در چندین پژوهش تحلیلی، به ویژه برای مطالعه ی جنبه های ایدئولوژیک ترجمه، از سوی محققان به کار گرفته شده است؛ برای نمونه، حتیم و میسن، ۱۹۹۱؛ میسن، ۱۹۹۴؛ کالزادا پرز(Calzada Perez) ، ۲۰۰۲)، به نظر می رسد بعضی از نمودهای آشکار ایدئولوژی در ترجمه را در بر نمی گیرد. به بیان دیگر، دست کم می توان گفت بعضی از موارد آشکار اعمال ایدئولوژی از سوی مترجم در هیچ یک از مقوله های سه گانه ی گفتمان، گفتمانگونه، و متن نمی گنجند. در این جا فقط به دو نمونه اشاره می کنم و داوری نهایی را به خوانندگان گرامی وا می گذارم.
الف: ترجمه ی فرانسوی ولتر ( (Voltaire(1734) از نمایشنامه ی بسیار معروف هملت اثر ویلیام شکسپیر در غرب از شهرتی برخوردار است، همچنان که واگویه ی هملت در فراز مشهوری از این نمایشنامه، “ببودن یا نبودن بحث در این است” (ترجمه ی مجتبی مینوی)، نیز معرف حضور بسیاری از خوانندگان فارسی زبان علاقه مند به آثار شکسپیرخواهد بود. ولتر مصراع معروف هاملت:
‘Thus conscience doth make cowards of us all”
را چنین ترجمه کرده است:
وجدان جنگ آوری دلیر را به بزدلی نصرانی مبدل می سازد.
(نقل با ترجمه از فاست ((Fawcett، ۱۹۹۸، ص. ۱۰۹)
روشن است که چنین ترجمه ای نشان دهنده ی نگرش منفی ولتر به مذهب است، که با دگرگون ساختن معنای این سطر در صدد القای این ایدئولوژی به خوانندگان فرانسوی زبان خود بر آمده است.
ب: همه ما می دانیم که یونانیان باستان به خدایان متعددی اعتقاد داشتند و تقریبا هر پدیده ای را که بتوان تصور کرد، اعم از طبیعی یا انتزاعی، ملموس یا غیر ملموس (کوه، دریا، جنگل، عشق، شعر، جنگ، باران، و …)، یونانیان باستان خدایی برای آن قایل بودند و قدرتمندترین خدایان آنان زئوس(Zeus) نام داشت. اما فیتس ((Fitts، مترجم معروف معاصر آمریکایی، که بسیاری از آثار کلاسیک ادبیات آمریکای لاتین را به انگلیسی برگردانده است، به گفته ی ونوتی(Venuti) (۲۰۰۰)، در برگردان اشعار یونان باستان “زئوس” را به “God” (خدا) ترجمه کرده است، که این توهم را می تواند در خواننده ایجاد کند که گویا یونانیان باستان نیز مردمانی یکتاپرست بوده اند — یا دست کم این که، چنین ترجمه ای اعتقاد به چند خدایی در میان یونانیان باستان را به ذهن خوانندگان متبادر نمی کند.
منابع انگلیسی
Abdulla, A. K. (1999). Aspects of ideology in translating literature. Babel, 45(1), 1-16.
Baker, M. (1999). In other words: A coursebook on translation. London and New York: Routledge.
Calzada Perez, M. C. (2002). A three-level methodology for descriptive-
Fairclough, N. (1995). Critical discourse analysis: The critical study of language. London and New York: Longman.
Fawcett, P. (1998). Ideology and translation. In M. Baker (Ed.), Routledge Encyclopedia of translation studies (pp. 106-111). London and New York: Routledge.
Halliday, M. A. K. (1985). An introduction to functional grammar London: Edward Arnold.
Halliday, M. A. K. & Hasan, R. (1976).Cohesion in English. London and New York: Longman.
Hatim, B. (1999). Implications of research into translator invisibility. Target, 11(2), 201-222.
Hatim, B. & Mason, I. (1990). Discourse and the translator. London and New York: Longman.
Hatim, B. & Mason, I. (1991). Coping with ideology in professional translating. Interface: Journal of Applied Linguistics, 6(1), 23-32.
Hatim, B. & Mason, I. (1997). The translator as communicator. London and New York: Routledge.
Hawkins, B. (2001). Incorporating tensions: On the treatment of ideology in cognitive linguistics. In R. Dirven, B. Hawkins, & E. Sandikcioglu (Eds.), Language and ideology: Vol. 1. Theoretical cognitive approaches (pp. 1-22). Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Lefevere, A. (Ed.). (1992b)..Translation/history/culture: A sourcebook. London and New York: Routledge.
Mason, I. (1994). Discourse, ideology, and translation. In R. D. Beaugrande, A. shunnaq, & M. H. Heliel (Eds.), Language, discourse and translation in the West and Middle East (pp. 23-34). Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Orwell, G. (1962). Nineteen eighty-four. London: Secker & Warburg.
Orwell, G. (2001). 1984 (7th ed.). (S. Hosseini, Trans.). Tehran: Niloofar Publishing House. (Original work published 1949)
explanatory translation studies. Target, 13(2), 203-39.
Pires de Oliveira, R. (2001). Language and ideology: An interview with George Lakoff. In R. Dirven, B. Hawkins, & E. Sandikcioglu (Eds.), Language and ideology: Vol. 1. Theoretical cognitive approaches (pp. 23-47). Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Schaffner, C. (2002). Translation, politics, ideology. In K. Hardey (Ed.), CTIS occasional papers: Vol. 2 (pp.97-111). Manchester: UMIST.
Simpson, P. (1993). Language, ideology and point of view. London and New York: Routledge.
Sykes, M. (1985). Discrimination in discourse. In T. A. van Dijk (Ed.), Handbook of discourse analysis: Vol. 4. Discourse analysis in society (pp. 83-102). London: Academic Press.
Venuti, L. (1995). The translator’s invisibility: A history of translation. London and New York: Routledge.
Venuti, L. (1998). Strategies of translation. In M. Baker (Ed.), Encyclopedia of translation studies (pp. 240-244). London and New York: Routledge.
Venuti, L. (Ed.). (2000). The translation studies reader. London and New York: Routledge.
منابع فارسی
خیام، ع. (۱۳۷۳). رباعیات خیام. (م. فروغى و ق. غنى، مصحح؛ ب. خرمشاهى، ویراستار). تهران: ناهید.
حسینی، ص. (۱۳۸۰). (مترجم). ۱۹۸۴٫ تهران: نیلوفر.
یارمحمدی، ل. (۱۳۸۰). واژگان هسته ای و غیر هسته ای در واژه شناسی مقابله ای: تجزیه و تحلیل گفتمانی انتقادی و ترجمه ادبی. در ع. خزاعی فر (به اهتمام)، مجموعه مقالات نخستین همایش ترجمه ادبی در ایران (صص. ۳۲۳-۳۲۹). مشهد: نشر بنفشه.
یارمحمدی، ل. (۱۳۷۹). بهره گیری مترجم از تحلیل گفتمان (بخش اول). مترجم، ۳۲، ۳-۱۰٫