استعاره مرده
dead-metaphor
بر استعاره ای اطلاق می شود که به سبب کاربرد مدام، رسانگی و برجستگی خود را از دست داده است مثل کمان که در وصف ابروی یار گفته اند یا سرو که در وصف قد و بالای بلند گفته اند
از این قسم استعاره آنقدر استفاده شده است که شنونده یا خواننده کمتر توجهی به مستعار و مستعار منه آن می کند.
این نوع استعاره یک آرایه ادبی است که با توجه به گستره تکرار و استفاده مفرط معنای تصویری اصلی خود را از دست داده است. از این رو به این آرایه استعاره مرده میگویند که برای درک معنای آن لازم نیست که شنونده مفهوم اصلی استعاری آن را درک کرد. مثالهای آن در زبان فارسی: مورچه = مور+چه= مور کوچک[نیازمند منبع]، دلبر = دل+بر= کسی که دل را میبرد، خمپاره = خم+پاره
چنان که میبینم در استعاره مرده معنای مجزایی که به ذهن شنونده میآید لزوماً نیازی به درک استعارهای که منجر به ساختن آن نام شده ندارد و با گذر زمان و مردن استعاره، خود کلمه معنای مستقلی از خود اراده میکند.
در بحثهای دستورخط و جدانویسی و سرهم نویسی توجه به مرده بودن استعاره کمک میکند که اجزای یک کلمه را سرهم نوشت، چرا که معنایی مستقل از اجزای تشکیلدهنده آن اراده میکنند. مثلاً نوشتن خمپاره به صورت خمپاره خطا است.
مردن استعارهها عموماً نتیجه تحول معنایی در پی تکوین طبیعی زبان است، فرایندی که به آن تبدیل استعاره به اسم ذات میگویند.
همچنین بخوانید : استعاره مجرا چیست ؟
استعاره مرده در ادبیات فارسی
مقاله مرگ استعاره
کورش صفوی
چکیده: در نوشته حاضر ، سعی بر آن است معلوم شود چه عامل یا عواملی در مرگ استعاره و واژگانی شدن مفهومی استعاری دخیل است . برای نیل به این هدف ، ابتدا به آنچه در میان محققان به مثابه تعریفی برای استعاره ذکر شده است ، اشاره خواهد شد . سپس کوشش خواهد شد ، به فرآیند شکل گیری استعاره اشاره شود و معلوم گردد تفاوت میان «استعاره زنده» و «استعاره مرده» چیست و چگونه استعاره ای زنده به چند معنایی واژگانی تغییر هویت می دهد و به فرهنگهای لغت راه می یابد .
کلمه های کلیدی:
• تشبیه
• استعاره
• انتخاب
• ترکیب
• استعاره زنده
• استعاره مرده
• محور جانشینی
• محور همشینی