دانلود کتاب النحو المیسر وشواهده القرآنیة ( آموزش نحو با مثال های قرآنی)
برای دانلود مستقیم کتاب اینجا کلیک کنید
—
قرآن کریم بنا بر جایگاه ویژهای که نزد مسلمانان داشته و دارد، از همان ابتدا موجب ظهور علوم و فنون بسیاری نزد مسلمانان گشت. یکی از قدیمیترین علومی که از سویی، برای صیانت از قرآن و از سویی دیگر، تحت تأثیر و در پناه قرآن به وجود آمد، علم نحو عربی است. در مقاله پیشرو، در نظر است به روش کتابخانهای و تجزیه و تحلیل دادهها و تدوین آنها، برای درک هرچه بهتر و بیشتر موقعیت قرآن نسبت به علم نحو، به سؤالاتی چون: جایگاه قرآن نزد نحویان بخصوص جایگاه قرآن نزد دو مکتب مشهور نحوی، تأثیرگذاریهای مختلف قرآن بر نحو عربی و غیره، پاسخی تا حد روشن ارائه شود.
همچنان که معلوم خواهد شد، جایگاه و موقعیت قرآن نسبت به علم نحو، همچون دیگر علوم اسلامی، جایگاهی روشن و اساسی بوده و بسیاری از مباحث علم نحو مأخوذ یا مرتبط با خطاب و بیان قرآنی است. لازم به تذکر است از آنجا که قرآن، در قرائتهای مختلف آن متجلّی است، لذا در این مقاله، مراد از این قرائتهای مختلف، قرآن به معنای اعم آن و مراد از قرآن، قرائتهای آن است.
کلیدواژهها
ایا قران از حیث لفظ معجزه است؟ اگر اینطور است پس چرا در موارد زیر توسط عالمان نحو اشکال گرفته شده است:
سؤال به مواردی از آیات کریمه اشاره کرده است که در بدو امر بنظر می رسد با قواعد صرف و نحو عربی مغایرت دارند، اما باید توجه داشت که قواعد عربی برگرفته از متون قدیمی عربی که برخوردار از فصاحت و بلاغت و عاری از اختلاط با لهجه ها و زبانهای دیگر بوده، می باشد و در این میان قرآن مجید به عنوان فصیح ترین و بلیغ ترین کتاب عربی که شیرینی سخنش، عذوبت و استحکام آن از جنبه های اعجازی قرآن بشمار می آید از جایگاه ویژه و منحصر بفردی برخوردار است. علمای صرف و نحو قواعد این دو علم را براساس این گونه کتب پی ریزی نمودند، بنابراین حق این است که ما اعتبار این قواعد را باید با قرآن و کتب معتبر دیگر بسنجیم نه اینکه قرآن را به این قواعد متاخر بسنجیم. (البته مباحثی که پیرامون رسم الخط قرآن و اختلافاتی که در این زمینه موجوداست، مبحث جداگانه ایی است که در کتب علوم قرآن مفصلاً بیان شده است).
با این وجود؛ مواردی را که مطرح شده است، پاسخشان از این قرار است:
الف: آیة ” قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ” [1]
قرائت معروف در این آیه شریفه ”ان“ با سکون نون و بدون تشدید است و در اصطلاح آن را مخفف از ”ان“ مشبهه بالفعل می دانند که با تخفیف؛ دیگر عمل نمی کند تا اسمش را نصب دهد و خبرش را رفع بلکه ما بعد آن مبتدا و خبر می شود و هر دو مرفوع. مانند آیه ” لکِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ …“ [2] که لکن در واقع مخفف از لکن (با تشدید) است ولی عمل ننموده است.
ب: لکِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ الْمُقیمینَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاةَ [3]
در مورد دلیل نصب ”المقیمین“ چند رأی از سوی علماء بیان شده است، سیبویه و بصریون معتقدند که نصب آن بنابر مدح است که در این صورت، فعلی پیش از آن در تقدیر گرفته می شود تا این مقیمین، مفعول آن فعل محذوف باشد که در این جا آن فعل ”أعنی“ است بمعنای ”قصد می کنم“ این دسته از علماء برای نظر خود نظائری را در ادبیات عرب نشان می دهند که در کتب مفصل آمده است. کسائی یکی دیگر از نحویون بنام؛ معتقد است که مقیمین در اینجا مجرور است و جر آن بخاطر عطف به ”ما“ موصوله از این قسمت آیه است که: ” بما أنزل الیک “ که در این صورت معنای این قسمت آیه چنین می شود: راسخون در علم به آنچه بر تو نازل می گردد و همچنین نسبت به اقامه کنندگان نماز و … ایمان می آورند. توجیهات دیگری نیز شده است که در جای خود مطرح شده است. البته این کلمه در قرائت ابن مسعود ”المقیمون“ قرائت شده است، که در اینصورت نیازی به این توجیهات نیست.
ج : وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ .. [4]
ضمیر جمع در ”اقتتلوا“ که به ”طائفتان“ برمی گردد به اعتبار معنای طائفتان است چون طائفه اسم جمع است و بر گروهی از افراد دلالت می کند، این دو طایفه در هنگام کارزار وقتی با هم در می افتند جمعیت زیادی را تشکیل می دهند و به این اعتبار ضمیر جمع آورده شده. اما ضمیر مثنی در ”بینهما“ که باز به ”طائفتان“ برمی گردد به اعتبار لفظ است چون دو طایفه مورد بحث است و این گونه سخن گفتن بر دو صورت صحیح است و برای اهل ذوق، لطافتی نیز دارد.
د : لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ [5]
بر (به کسر باء) یعنی نیکوکاری و ”بر“ (به فتح باء) صفت مشبهه از آن است که بر فاعل بِرّ اطلاق می گردد. در این آیه بجای تعریف بِر که مصدر است به تعریف و شناساندن بَر که فاعل است عدول شده است. در این گونه چرخش از تعریف مصدر که خواننده نخست توقع آن را داشت به تعریف فاعل نکته لطیفی است و آن اشاره به این نکته است که در مفهوم خالی و بدون مصداق هیچ فضیلتی نیست بلکه اساس در تخلق به این خلق و خوی است که مهم است و این شیوه را باید از شیوه های خاص قرآن دانست. لازم به ذکر است در ادبیات عرب مانند این امر رایج است مانند این مثال زید عدل که مصدر را خبر شخص قرار داده، گفته شده است که این امر به دو دلیل صورت می گیرد، یک: اخبار از عدالت زید. دو: اخبار از شدت عدل زید.
[1] سوره طه، آیه 63.
[2] سوره نساء، آیه 161.
[3] سوره نساء، آیه 161.
[4] سوره حجرات، آیه 9.
[5] سوره بقره، آیه 177.