متن عربی در مورد آب هوا – متن به زبان عربی در مورد آب و هوا
تعریف الطقس •التعبیر عن حاله الجو من درجه حراره وضغط جوی وریاح ورطوبه وأمطار فی مکان معین ولفتره معینه. •شکل و تعبیر عن وضع الغلاف الجوی فی زمن قصیر المده و مکان معین, و حاله الطقس تحدث لها تغییرات بین ساعه وأخرى, ومن یوم إلى یوم. •یعنی وصف حاله الجو من درجه حراره وضغط جوی وریاح ورطوبه وأمطار خلال فتره زمنیه قصیره قد تدوم ساعات أو عده أیام. •تعریف المناخ: یعنی وصف متوسط حاله الطقس خلال فتره زمنیه طویله سنه أو عده سنوات
الغلاف الجوی هو طبقات من الهواء المحیط بالأرض إحاطه تامه و التی تتحرک معها. ـ النترجین ویشکل ۷۸ % من حجم الهواء . ـ الأکسجین ویشکل ۲۱ % من حجم الهواء . ـ والغازات أخرى ویشکل ۱ % من حجم الهواء . ـ یبلغ ارتفاع الغلاف الجوی نحو ۳۵۰ کم فوق سطح البحر.
زبان عربی در ایران پیشینهای کهن در ادبیات و دستور زبان داشته/ دارد و آغاز آن همپایه رشد و گسترش رسمیِ زبان فارسی دری بوده است. عربی همچنین از زبانهای گویشور در ایران است. اصل شانزدهم قانون اساسی ایران نیز به بایستگی آموزش زبان عربی پس از دورهٔ ابتدایی تا پایان دورهٔ متوسطه در همهٔ رشتههای تحصیلی نظری اشاره دارد.[۱] جز این موارد، زبان عربی در ایران برای زبان فارسی نیز مهم است؛ بنا به دیدگاه داریوش آشوری، «فارسی و عربی چه به عنوانِ دو زبانِ همسایه چه به عنوانِ دو زبان در قلمروِ یک فرهنگِ دینی میبایست با یکدیگر رابطه و داد-و-ستد داشته باشند، چنانکه داشتهاند، و میبایست بسیاری از واژهها را از یکدیگر بگیرند، چنانکه گرفتهاند.»[۲] همچنین زبان عربی در ایران میتواند بخشی از پیوستگیهای فرهنگی ایران و کشورهای عربی باشد.
در سدههای میانه و در دوران فرهنگی عصر زرین اسلامی، زبان عربی به عنوان زبان اول تمدن اسلامی مهم بود. در واقع، عربی زبان میانجی/مشترک همهٔ مسلمانان به شمار میرفت که توانست میراث علمی و فلسفی یونان، ایران باستان و هند و دیگر جایها را در خود بیاورد و آن را به شیوهٔ خود تکمیل کند. «هرکه این زبان را میآموخت میتوانست بر تمامیِ آن میراث دست یابد و خود نیز چه بسا با نوشتنِ کتاب به آن زبان چیزی بر آن بیفزاید».[۳] اهمیت دینی زبان عربی، نیز از ویژگیهای پیوستهٔ زبان عربی در ایران است. گفتهای از ابومنصور نیشابوری در دیباچهٔ فقه اللغه و سر العربیه به این اهمیت اشاره دارد:
هر کس خدای تعالیٰ را دوست بدارد، پیامبرش را دوست میدارد. هر کس پیامبرِ عربزبان را دوست بدارد، مردمِ عرب را دوست میدارد. هر کس مردمِ عرب را دوست بدارد، زبانِ عربی را دوست میدارد که به این زبان برترین کتاب بر برترینِ مردمان عرب و غیر عرب نازل شد؛ و هر کس زبانِ عربی را دوست بدارد، خود را به آن مشغول وامیدارد، نگهدار و پاسبانِ آن و پیوسته بر آن کار است. به آن عنایت میورزد و همّتاش را صرفِ آن میکند؛ و هرکس که خدا او را به اسلام راهنمایی فرمود و دلش را به آن شادمان کرد، باور بدارد که همانا محمّد ﷺ بهترینِ پیامبران است، اسلام برترینِ ملّتها و عرب بهترین امّتهاست. زبانِ عربی بهترینِ زبانها و گویشهاست و رویآوری بر فهمِ آن از دینداری است؛ چرا که ابزاری برای علم است و کلیدِ آموزش در دین است، سببِ صلاحِ معاش و معاد است. سپس، زبانِ عربی برای گردآوردن و فراهم کردنِ بزرگیها و برتریهاست؛ برای دست یافتن بر جوانمردی و صفاتِ پسندیده و انسانی است، برای دیگر داناییها و بزرگیها به مانندِ چشمهای است برای آب، به مانندِ چوبی است که آتش با آن افروزند؛ و اگر بر همهٔ ویژگیهای این زبان چیرگی و دانایی و ژرفنگری نباشد، نیروی یقین در شناختِ اعجازِ قرآن به دست نمیآید.
بسیاری از ادیبان ایرانی فارسیزبان، اگر میتوانستند، به زبان عربی اثر میآفریدند؛ یا در میانِ آثارشان از زبان عربی سود میجستند (مانند جلالالدین مولوی در مثنوی).[۴]ابوریحان بیرونی در دیباجهٔ کتاب الصیدنه، زبان عربی را برتر از زبانِ خود (زبان خوارزمی) برای متون علمی بیان کرده است.
بنا به دیدگاه آذرتاش آذرنوش، زبان عربی در پیوستگی خود با ایران، نقشی دوگانه داشته؛ «در آغاز زبان فارسی توانست انبوهی واژه لازم در زمینه دین و علوم گوناگون را دریافت کند. حتی علوم غربی هم از زبان یونانی به عربی ترجمه و بعد وارد زبان فارسی میشد. زبان فارسی طی چند قرن توانست از گنجینه زبان عربی در این زمینه استفاده کند و به زبان فارسی هم غنا ببخشد.» سپس، وامگیری زبانی از عربی است که تا پیش از تندروی نویسندگان دوران صفوی و قاجاری در آن، «هیچ خللی در زبان فارسی وارد نشد».