زندگی نامه ابوالعلاء معری
ابوالعلای معری و عزلت گزینی و ریاضت
ابوالعلای معری اندیشمند و فیلسوف معروف جهان اسلام می باشد که در ۲۷ ربیع الاول سال ۳۶۳ در معره به دنیا آمد. در همان کودکی به دلیل آبله، قدرت بینایی خود را از دست داد. او ابتدا تحت تعلیمات پدر که شاعر و دانشمند بود، بزرگ شد و بعدها برای ادامه تحصیلات به حلب رفت. ابوالعلاء به انطاکیه نیز سفر کرده و در آنجا به تحصیل علوم عقلی و نقلی پرداخت و برای آشنایی با فلسفه یونانی و مسیحی عازم طرابلس شد و از کتابخانه های آنجا حداکثر بهره را برد و از آنجایی که حافظه ای بسیار قوی داشت، اندوخته های خوبی را فراگرفت.
همچنین بخوانید: ترجمه فارسی معروف ترین شعر ابوالعلاء معری
بعد از مدنی به بغداد رفت و در آنجا به فلاسفه و شاعران زیادی آشنا شد و به کمک فضلاو اندیشمندان ایرانی، فلسفه ایران باستان را فراگرفت، او به زبان فارسی علاقه زیادی پیدا نمود. اقامت یک و نیم ساله در بغداد موجب آشنایی با فلسفه ایرانی، مذاهب هندی و تصوف شد. اما خبر مرگ مادر او را به زادگاهش معره کشاند.ابوالعلاء از فرط غم به انزوا و گوشه نشینی روی آورد، گوشتخواری را ترک و به ریاضت پرداخت. این تغییر رویه زندگی، شاید به دلیل آشنایی با فلسفه هندی بود. او تا پایان عمر خویش، در عزلت و زهد زندگی نمود و بر طبق فلسفه خود، از گرفتن زن خودداری کرد. به فقرا و محرومان کمک مالی می نمود و نسبت به تمام مردم و حتی حیوانات نیز مهربان بود.زمانی که ابوالعلاء هفتاد و چهار سال داشت، ناصرخسرو در مسافرت های خود با او ملاقات نمود و در شرح این دیدار چنین نوشته است:«در آن شهر مردی بود که وی را ابوالعلاء معری می گفتند، نابینا بود و رئیس شهر او بود، نعمتی بسیار داشت و بندگان و کارگزاران فراوان و خود همه شهر او را چون بندگان بودند و خود طریق زهد پیش گرفته بود. گلیمی پوشیده و در خانه نشسته، نیم من نان جوین را بند گرده کرده، شبانه روز به گرده قناعت کند و جز آن هیچ نخورد.. وی نعمت خویش از هیچ کس دریغ ندارد و این مرد در شعر و ادب به درجه ای است که افاضل شام و مغرب و عراق به فضل و علم وی مقرند.»ابوالعلاء پس از طی عمری در فضیلت و زهد، در هشتاد و چهار سالگی درگذشت. گویند او قبل از مرگ وصیت کرده بود، روی سنگ قبرش بیت زیر را بنویسند:
هذا جناه ابی علیّو ما جنیت علی احد:این جنایت پدرم است و من بر احدی جنایت روا نداشتم!
فلسفه ابوالعلاء معری
فلسفه ابوالعلاء ابعاد و جنبه های زیادی داشت، او در مسائل اجتماعی از ارسطو پیروی می کرد و از سوی دیگر در اخلاق از افلاطون تبعیت می نمود. برترین مقام را «بفضیلت مطلق» می دید، در مسائل روحانی و معنوی از مکاتب هند متابعت می کرد و در برخورد به مسئله زندگی پیرو بودا بود. او نسبت به سرشت بشر بدبین بود و عزلت را بر اجتماع ترجیح می داد، زندگی را شر می دانست و خودداری از تولید مثل را عملی خردمندانه تلقی می کرد.او خود را گرفتار سه زندان می دانست: زندان کوری، خانه نشینی و اسارت روح در بدن. اما آنچه که در میان این زندان های سه گانه او را بیش از پیش ناراحت می کرد، زندان فلسفی اوست: تحیر در معمای آفرینش و فلسفه مرگ.ابوالعلاء دیدگاه خاصی در باب انسان و نوع دوستی داشت، او فرقی بین سیاه و سفید، فقیر و توانا، پیر و جوان نمی دید و ار نظر او تمامی انسان ها از یک خانواده هستند. این مساوات در نظر او در سه چیز نهفته است، یکی اینکه همه از یک جا آمده اند و دیگر اینکه همه در زندگی تسلیم قضا و قدر واحدی هستند، سه دیگر آنکه همه در زندگی به سوی قبرستان رهسپارند.
نویسنده: خسرو حبیبی
زندگی نامه ابوالعلاء معری
بسیار زیبا بود.
متشکرم.