اصطلاح برج عاج در ادبیات چیست اصطلاح برج عاج در ادبیات
برج عاج اصطلاحی است که بر جدائی و کناره گیری هنرمند یا فیلسوف از امور دنیوی بشر دلالت می کند. وقتی هنرمند یا فیلسوفی به جای سهیم شدن در مسائل جاری زندگی بشر، خود را محبوس در جهان فردی و ذهنی خویش می کند و گوشه انزوا را بر گزیند گفته می شود در برج عاج خودش نشسته است، یعنی در تنهائی قفس طلائی خودش، خبر از امور جاری زندگانی ندارد.
همچنین بخوانید : شعر حجم چیست ؟
برج عاج که در تشبیه زیبایی گردن “محبوبه” درباب هفتمِ کتاب غزل ،غزل های سلیمانِ “عهد عتیق” آمده و از آنجا گویا در مورد هنر نیز به عاریت گرفته شده ،نخستین بار در نقد ادبی توسط سنت بو ،معروف به کد خدای نقد ادبی در رابطه با شاعر رمانتیک سده یی نوزدهم فرانسه الفرد دوینی استفاده گردیده است.
ویرجینیا وولف، نویسنده معروف انگلیس، اولین کسی بود که این” برج عاج” را درجه بندی نمود. وی برج عاج پیش از جنگ جهانی اول را، راست و قائم نام میگذارد که هنرمند به جز اطرافیان خودش، چیز دیگری را روشن و درست نمی بیند.
وولف، برج عاج بین دو جنگ جهانی را متمایل به واقعیت می بیند و آن را دسته بندی کرده و استدلال میکند که به همین دلیل است جایگزینان چنین برج خمیده ای با وجود کوشش های جدی برای جدایی هنرشان از اوضاع و احوال زمان،دید گسترده تری به خارج و دور و بر نیز داشته اند. به نظر وی، چون این برج متمایل عاج به واقعیت نزدیکتر شده است،بازتاب و فریاد همان عصر در آثار گروه پیروان هنر برای هنر هم کم و بیش رساتر به چشم می خورد.
مدتی بعد از جنگ جهانی دوم و در زمان شکست فاشیسم و تغییر نظم سیاسی- اجتماعی در قاره اروپا، رسالت هنر با تعریفی جدید در باب تعهد و التزام،دیگر مجالی را برای بروز کامل مقوله هنر برای هنر را نمی داد.این رسالت فرهنگی ، حتی موجب گردید تا هنر در خدمت قدرت ها و اسیاستمدارها نیزقرار بگیرد.نویسندگان و شاعران زیادی در آفرینش های خویش چنین پیامی را که دربرگیرنده ی ایدیولوژی ها بوده است را در آثار خود منعکس نمودند . در چنین زمانی معیار های سنجش هنر به گونه دیگری تعریف می شدند .حتی” توماس من” نویسنده معروف آلمانی که در زمان سلطه فاشیسم در کشورش مجبور به ترک زادگاه خود گردیده بود، درسال ۱۹۴۵میلادی چنین می گوید : همه کتاب های چاپ شده بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ میلادی در آلمان با بوی خون و ننگ، لکه دار می باشند.
قابل یادآوریست که همین” توماس من” در سال ۱۹۳۶میلادی طی نامه ی با عنوان” نویسندگان آلمانی مهاجر در غربت” چنین نوشته بود که البته هدف “توماس من” نویسندگان باقی مانده در آلمان هست :.
نباید آنقدر و به هرکسی که در آلمان نازی باقی مانده و یا مجبور به زندگی درآنجا هست با دید بی احترامی نگریست.
از دوران شکوفایی نظریه هنر برای هنرکه یکی از هدف هایش منزه نگه داشتن این بخش فرهنگ در آن زمان بود،مدت ها میگذرد جهان امروز و نقد ادبی معاصر، هنر و جامعه را از هم تفکیک نمی کند؛ همچنانکه هنرمند و اثرش را از یکدیگر جدا ارزیابی نمی نماید.
در تعریف رسالت ادبیات کنونی انسان،طبیعت و جامعه ، اصلیترین بخش های آفرینش قلمداد می شوند. کار هنری امروز به درجه یی نخست عملی انسانی پنداشته می شود که والاترین آمال ازوجدان نا آرام هنر، محاکمه ی دیروز ها و امروز ها بنام فردا ها است . از یاد نبریم، همان ویکتورهوگوی که فریاد میزد” آری صد بار میگویم هنر برای هنر!”، با نگاشتن “بینوایان” یکی از شاهکارهای جاودانه ی ادبیات را به جهان ارزانی داشت.
هم “هنر برای هنر” و هم ”تعهد و التزام” به عنوان دو روش ادبی با ویژگی های رسالت خویش، در شرایط معینی از گذرگاه تاریخ، برخوردارحقانیت خود بوده اند و در آینده نیز همچنان مقام مناسب خویشتن رابا غنای فرهنگی شان در جهان هنر و ادبیات حفظ خواهند نمود
البرج العاجی به عربی
برج عاجی لفظی است نشأت گرفته از غزل غزلهای سلیمان (۷:۴) در کتاب مقدس که بعدتر به عنوان لقبی برای مریم مورد استفاده قرار گرفت. از قرن نوزدهم این اصطلاح در اشاره به جهان یا محیطی به کار میرود که اندیشمندان در آن مشغول پیجوییهایی منفک از دغدغههای عملی زندگی روزمره میشوند. این لفظ معمولاً حامل دلالتهای تحقیرآمیز در خصوص انفکاک عمدی از جهان روزمره است: پژوهش خفیه، بیش از حد تخصصی، یا حتی بی حاصل، و نخبه گرایی آکادمیک.
برج عاج به انگلیسی : lvory tower
اصطلاح برج عاج در ادبیات چیست