آموزش زبان عربی به فارسی – احمد سرور – درس یازدهم
آموزش زبان عربی به فارسی – احمد سرور – آموزش مکالمه عربی همراه با توضیحات صرفی نحوی و ترجمه ای به زبان فارسی
مشاهده از قسمت بالا
مشاهده در سایت آپارات از اینجا
—
زبان عَرَبی (به عربی: اللغة العربیة)، یکی از پرگویشترین زبانهای جهان، بزرگترین عضو از شاخه زبانهای سامی (آفریقایی–آسیایی) است و با زبانهای عبری و آرامی همخانوادهاست. زبان عربی یکی از شش زبان رسمی سازمان ملل متحد است. این زبان امروز دارای لهجهها و گویشهای گوناگونی است و زبان عربی مدرن استاندارد به عنوان زبان رسمی نوشتار در همه کشورهای عرب پذیرفته شدهاست. افزون بر جهان عرب، این زبان در کشورهای چاد، اریتره نیز از میزانی از رسمیت برخوردار است.
زبان عربی، زبان قرآن و بسیاری از نخستین نوشتههای مسلمانان است و نزد بسیاری از مسلمانان مقدس شمرده میشود. در دوران طلایی اسلام، عربی به عنوان نخستین زبان جهان اسلام از اهمیت بالایی برخوردار بود و آثار علمی، ادبی و مذهبی فراوانی به این زبان نوشته میشد. تأثیر عربی بر زبانهای دیگر جهان اسلام مانند اردو، و زبانهای گوناگون خانوادهٔ ترکی چشمگیر است.
زبان عربی قالبی و اشتقاقی است، بدین معنی که عربزبانان از الگوهای افعال، تفعیل، مفاعله، استفعال و… بهره میبرند و با ریختن ریشه واژه در این قالبها که «باب» نامیده میشوند، واژه میسازند. در عربی همین روش را برای ریشههای واژههای پارسی هم به کار میبرند. برای نمونه از واژه پارسی زمان، مشتقهایی مانند ازمنه، مزمن و زمن ساخته شدهاست که شناسایی ریشه آن را دشوار میکند.[۴] نمونه دیگر واژه پارسی” کادیک” بصورت قاضی و سایر مشتقات آن مانند قضاوت و مقتضی و … [۵] نمونهای دیگر واژه «مورَخ» به معنی تعیین زمان رویدادها است و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشه عربی ندارد. فیروزآبادی درالقاموس المحیط آن را بر گرفته از ماه رخ دانسته است اما برخی از زبانشناسان معاصر آن را اسم فاعل از تاریخ میدانند و خود تاریخ را عربی شده از” تاریک” میدانند. زیرا سخن از گذشتهها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در گاهنامه “الدراساتُ الأدبیّة» بهار و تابستان ۱۳۴۳. نویسنده دیدگاههای مختلف را در این خصوص آورده و نظر حمزه اصفهانی را در مورد عربی شده از “ماه رخ” یا “تاریک” را بررسی نمودهاست. و نتیجه گیری نموده که عربی شده از تاریک بیشتر محتمل است و به منطق نزدیک تر است.[۵][۶] عربها شمار زیادی از واژههای فارسی را برابر گویش خود دگرگون کردند و شماری از همین واژهها بهوسیلهٔ ایشان و کارگزاران ایرانیِ آنها به پارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژههای «فیل»، «فردوس»، «ابریق»، «قهستان» و «کنز» هستند که به ترتیب از واژههای پارسی «پیل»، «پردیس»، «آبریز»، «کوهستان» و «گنج» ساخته شدهاند. عربی سازی شمار دیگری از واژههای پارسی و راه یافتن آنها به پارسی از الگوی پیچیدهتری پیروی میکند.[۷] یک نمونه واژهٔ «جنحه» است که در پارسی کنونی کاربرد حقوقی دارد. این واژه از مفرد کردن واژهٔ «جُناح» ساخته شدهاست، اما «جناح» خود عربی شدهٔ واژهٔ پارسی «گناه» است.[۸] واژگانی مانند «پهلوان» (پهلوان) و «مهرجان» (بر گرفته از مهرگان که برای هرگونه جشن بکار میرود) در عربی نیز برگرفته از واژگان فارسی هستند[۵] واژههایی مانند برنامه (برنامج)، فیروز، تنور، خندق، قناة، قلعة (کلات)، منجنیق، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، آجر، گچ (به عربی جص)، خنجر (برگرفته از واژه خونگر)، طربوش (بر گرفته از سرپوش) از پارسی گرفته شدهاند در قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافتهاست.[۹] که از این دید پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته میشود: دین، سراج (برگرفته از چراغ)، جند، سجیل (بر گرفته از سنگ گل)، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید)،[۱۰]،[۱۱]،[۱۲].[۱۳][۱۴] از دیگر واژههایی که از پارسی به عربی رفتهاند میتوان به: هندسه (برگرفته از اندازه / هَنداچک)، محراب (برگرفته از مهراب) و مسجد (برگرفته از مَزگت) اشاره کرد.[