ترجمه پنهان و آشکار – جولیان هاوس
جولیان هاوس (۱۹۸۱) ترجمه متون ادبی را به دو نوع تقسیم می کند:
۱- ترجمۀ نهان
۲- ترجمۀ آشکار
ترجمه نهان به ترجمه ای گفته می شود که در آن برای رساندن معنی متن اصلی از ساختارهای طبیعی و معمول در زبان مقصد استفاده می شود و لذا زبان ترجمه چنان طبیعی و روان است که از متون اصلی نوشته شده در زبان مقصد قابل تشخیص نیست، به عبارت دیگر طبیعی بودن زبان ماهیّت ترجمه را چنان تحت الشعاع خود قرار می دهد و پنهان می دارد که از نظر معیارهای زبان شناختی نمی توان بین این نوع ترجمه و متون غیرترجمه ای زبان مقصد در آن رساندن معنی در قالب ساختار طبیعی زبان مقصد است و نه ترجمه لغات و عبارات اصلی.
در ترجمه آشکار، ماهیّت ترجمه، آشکارا پیداست و این ناشی از غیرطبیعی و تصنّعی بودن زبان ترجمه است که ماهیّت ترجمه را به وضوح نشان می دهد. ترجمۀ لفظ به لفظ که در آن توجه چندانی به ساختارهای طبیعی زبان مقصد نمی شود و کلمات و ساختار نحوی متن اصلی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد نوعی ترجمۀ آشکار است، زیرا عدم توجه کافی به معیارها و ساختارهای معمول در زبان مقصد باعث می شود زبان ترجمه غیرطبیعی و نامعمول جلوه کند و ماهیّت ترجمه را آشکارا نشان می دهد.
منبع
منافی اناری، س. (۱۳۸۳). ترجمه ناپذیرها در شعر فارسی. در کتاب فرحزاد، ف. مجموعه مقالات دو هم اندیشی ترجمه شناسی. تهران: یلدا قلم.
و بصورتی خلاصه وار:
ترجمه نهان ترجمه آشکار
زبان ترجمه طبیعی و روان است زبان ترجمه غیرطبیعی و تصنّعی است
متن ترجمه شده به نظر ترجمه نمی آید ماهیّت ترجمه آشکارا پیداست
منبع: سایت بهنام رجب پور
پیشینه در ایران
پیشینهٔ ترجمه در ایران به روزگار هخامنشیان میرسد (۵۵۹–۳۲۱ ق. م). گستردگی این شاهنشاهی و ارتباطات گستردهٔ آن با سرزمینهای دیگر ترجمه را امری بایسته ساخته بود. کتیبههای هخامنشیان معمولاً به سه زبان فارسی باستان، اکدی، و ایلامی نوشته میشده است.[۳]
در مراکز علمی عصر ساسانیان، مانند سلوکیه، تیسفون، و گندیشاپور آثار فراوانی از زبانهای گوناگون متداول در آن روزگار همچون سانسکریت، یونانی، لاتینی، و سریانی به پهلوی ترجمه میشد. نخستین ترجمهٔ دوران ساسانیان را مربوط به عصر خسرو اول انوشیروان میدانند. از نامدارترین آثاری که در این دوره ترجمه شد، باید به ترجمهٔ پنچه تنتره یا کلیله و دمنه از سانسکریت به فارسی پهلوی اشاره کرد.[۴]
همچنین، در آغاز تمدن اسلامی ترجمههای متعددی از کتب فلسفی و علمی یونانی به پهلوی موجود بود.[۵]
کار ترجمه در ایران با کتابهای درسی دارالفنون رونق گرفت و بر اثر احیاء صنعت چاپ و اعزام محصلین به خارج گسترش یافت. از آنجا که هدف تأسیس این مؤسسه تربیتی در زمان عباس میرزا و به پیشنهاد روشنفکران و آزادیخواهان، اخذ تمدن و علوم و معارف مغرب زمین عنوان شده بود، لذا به استخدام معلمین خارجی نیز اقدام گردید. همچنین کتب درسی خارجی در زمینهٔ علوم، ادبیات، تاریخ، پزشکی و غیره با کمک همین معلمین به فارسی برگردانده شد. پس از چندی به توصیهٔ عباس میرزا به ترجمه آثار ادبی نیز پرداختند. از آنجاکه محصلین بیشتر به فرانسه اعزام میشدند زبان فرانسوی در کشور رایج و با گستردگی آن نه تنها آثار نویسندگان فرانسوی بلکه آثار ادبی دیگر زبانهای اروپایی مثل آلمانی، روسی، لهستانی، مجاری، اسپانیایی، پرتغالی نیز به فارسی برگردانده شد. نخستین نمایشنامهای که از فرانسه به فارسی ترجمه شد، نمایشنامه «مردمگریز»، اثر مولیر است. دو کتاب تاریخی «پطر کبیر» و «شارل دوازدهم» اولین سفارش ترجمهای بود که عباس میرزا به میرزا رضا مهندس داد. «انحطاط و سقوط امپراطوری روم» سفارش دیگر او به همین مترجم بود. نهضت ترجمه و نشر کتاب پس از مرگ عباس میرزا و فتحعلی شاه، در دوران محمد شاه قاجار دچار فترت شد، ولی در عهد ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به اوج خود رسید. محمد طاهر میرزا و محمدحسن خان اعتماد السلطنه پرکارترین مترجمان این دوره بودند. از مشهورترین ترجمههای محمد طاهر میرزا “سه تفنگدار”، «کنت مونت کریستو»، «لوئی چهاردهم و عصر و قرنش» را میتوان نام برد. «طبیب اجباری»، «سرگذشت خانم انگلیسی»، «داستان روبنسون سوئیسی» و «شرح احوال کریستف کلمب» نیز از بهترین آثار ترجمه اعتمادالسلطنه به شمار میرود. البته اکثر این ترجمهها، بیش از آنکه یک ترجمه باشند، اقتباس، یا به قول درایدن، تقلید هستند. پس از جنگ جهانی دوم، زبان انگلیسی جای زبان فرانسه را به عنوان زبان دوم گرفت و گسترش روزافزون یافت. امّا با وجود اینکه انگلیسی امروزه زبان دوم اکثریت محصلین ایرانی به شمار میرود، در قلمرو ادبیات هنوز هم بهترین مترجمان ما اغلب کسانی هستند که از زبان فرانسه ترجمه کردهاند.