زندگی نامه جواهری شاعر معاصر عراقی به همراه ترجمه فارسی اشعارشزندگی نامه جواهری شاعر معاصر عراقی به همراه ترجمه فارسی اشعارش

زندگی نامه جواهری شاعر معاصر  عراقی به همراه ترجمه فارسی اشعارش

محمدمهدی‌، بزرگ‌ترین‌ شاعر کلاسیک‌ عراقی ایرانی‌ تبار در نیمه قرن‌  چهاردهم‌.

برای‌ تولد وی‌ تاریخهای‌ متفاوتی‌ ذکر شده‌ است‌، اما به‌ نظر  می‌رسد صحیح‌ترین‌تاریخ‌ 17 ربیع‌الاول‌ 1317 باشد ( رجوع کنید به

محمدمهدی‌ جواهری‌، 1973ـ1980، ج‌ 1، مقدمه علی‌جواد طاهر، ص‌ 25؛ عطیه‌،  ص‌ 6، 33ـ35؛ میربصری‌، ج‌ 1، ص‌180). وی‌ در خاندانی‌ اهل‌ علم‌ در نجف‌  به‌ دنیا آمد. پدرش‌، عبدالحسین‌، از نوادگان‌ شیخ‌ محمدحسن‌  نجفی‌*(مؤلف‌کتاب‌ معروف‌ جواهرالکلام‌*) بود. اولاد و نوادگان‌ شیخ‌محمدحسن‌، نام‌ خانوادگی‌ خود را در انتساب‌ به‌ این‌ کتاب‌،

«جواهری‌»، «صاحب‌ جواهر» و «جواهر کلام‌» برگزیده‌اند (میربصری‌،همانجا؛ مهدوی‌ دامغانی‌، ص‌ 144؛ نیز رجوع کنید به جواهری*، آل‌). محمدمهدی‌ از پنج‌ سالگی‌ خواندن و نوشتن‌ را نزد برادر بزرگش‌، عبدالعزیز، و قرآن‌ را در مکتب‌خانه‌ فراگرفت‌ (محمد مهدی جواهری‌، 1999، ج‌ 1، ص‌ 49؛ عطیه‌، ص‌40). تحصیلات‌ ابتدایی‌ را نزد معلمی‌ تندخو گذراند، به‌طوری‌که‌ بعدها

از تأثیر منفی‌ این‌ دوره‌ با تلخی‌ بسیار یاد می‌کرد. سپس‌ به‌ مدرسه رشدیه‌ رفت‌ و به‌ فراگیری‌ زبان‌ و ادبیات‌ عرب‌ و جغرافیا پرداخت‌. وی‌ حافظه‌ای‌ اعجاب‌انگیز داشت‌ به‌ شکلی‌ که‌ در هشت‌ سالگی‌ هر روز یک‌ خطبه‌ از نهج‌البلاغه‌ ، قطعه‌ای‌ از أمالی‌ شریف‌ مرتضی‌، قصیده‌ای‌ از دیوان‌ متنبی‌ و قطعه‌ای‌ از البیان‌ و التبین‌ جاحظ‌ را از بر می‌کرد و چنان‌که‌ خود گفته‌، به‌ جهت‌ قدرت‌ حافظه‌اش‌ مورد غبطه‌ و حسادت‌ قرار می‌گرفت‌ (محمدمهدی‌ جواهری‌،1999، ج‌ 1، ص‌ 43، نیز رجوع کنید به ص‌50ـ52؛ اعلام‌ الادب‌ العربی‌ المعاصر، ج‌ 1، ص‌ 433).وی‌ با وجود استعداد و

حافظه قوی‌، در آغاز علاقه‌ای‌ به‌ تحصیلات‌ سنّتی‌ نداشت‌ ( رجوع کنید به

محمدمهدی‌ جواهری‌، 1999، ج‌ 1، ص‌ 49ـ51) اما همین‌ تحصیلات‌ اولیه سنّتی‌

و مطالعه اشعار قدما بعدها تأثیر عمیقی‌ بر شعر وی‌ گذاشت‌ ( رجوع کنید به

بدوی، ص‌ 62؛ جیوسی، ج‌ 1، ص‌ 197). جواهری‌ از کودکی‌ دلبستگی‌ شدیدی‌

به‌ شعر داشت‌. پدرش‌ با اینکه‌ در آغاز مخالف‌ سرودن‌ وی‌ بود، هنگامی‌

که‌ علاقه عمیق‌ او را به‌ شعر درک‌ کرد، خود نیز به‌ تشویق‌ وی‌ پرداخت‌ و

او را با خود به‌ مجالس‌ بزرگان‌ برد. جواهری‌ هم‌ در این‌ مجالس‌ تحت‌

تأثیر اندیشه آزادی‌خواهی‌ بزرگانی‌ چون‌ محمدسعید حبوبی‌ * ، شاعر مبارز

ضداستعمار، قرار گرفت‌ (محمدمهدی‌ جواهری‌، 1999، ج‌ 1، ص‌ 65 ـ 68، 74ـ79؛

عطیه‌، ص‌ 38). وی‌ در نوجوانی‌ همراه‌ برادر بزرگ‌ترش‌ در یکی‌ از

حوزه‌های‌ علوم‌ دینی‌ نجف‌ به‌ تحصیل‌ پرداخت‌ و لباس‌ روحانیت‌ بر تن‌

کرد، اما پس‌ از مرگ‌ پدرش‌، تحصیلات‌ حوزوی‌ و لباس‌ روحانیت‌ را کنار

گذاشت‌ ( رجوع کنید به محمدمهدی‌ جواهری‌، 1999، ج‌ 1، ص‌ 35، 53، 85). در

هجده‌ سالگی‌ نخستین‌ شعرش‌ را با نام‌ مستعار در روزنامه العراق‌ به‌ چاپ‌

رساند و فقط‌ در 1300 ش‌ حدود 21 شعر از وی‌ در نشریات‌ عراق‌ به‌چاپ‌

رسید و به‌ دلیل‌ استحکام‌ اشعارش‌ خیلی‌ زود جای‌ خود را در میان‌

خوانندگان‌ باز کرد (رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 86 ـ87، 119ـ121؛ نیز

رجوع کنید به همو، 1973ـ 1980، ج‌ 1، ص‌ 87ـ145).اولین‌ مجموعه شعری‌ وی‌،

با عنوانِ «حبله الادب‌» در 1302 ش‌/ 1923 در بغداد منتشر شد (اعلام‌

الادب‌ العربی‌ المعاصر، ج‌ 1، ص‌ 435).جواهری‌ دو بار به‌ ایران‌ سفر کرد؛

در تابستان‌ 1303 ش‌/ 1924 و تابستان‌ 1305 ش‌/1926 . تأثیر عمیقی‌ که‌

مشاهده طبیعت‌ زیبا و سفر به‌ شهرهای‌ ایران‌ بر وی‌ گذاشته‌، در اشعارش‌

(از جمله‌ «عَلی‌’ حدود فارس‌»، «عَلی‌’ کَرند»، «الریف‌ الضاحک‌»، «عَلی‌’

دربند» و «فی‌ طَهران‌») آشکار است‌ (رجوع کنید به محمدمهدی‌ جواهری‌،

1973ـ1980، ج‌ 1، ص‌ 255ـ266، 355ـ 356، 361ـ 362). وی‌ در 1306 ش‌/1927

به‌ بغداد سفر کرد و معلم‌ مدارس‌ کاظمیه‌ شد (میربصری‌، همانجا)، اما پس‌

از انتشار قصیده «بَریدالغُربه» در روزنامه الفَیحاءــ که‌ در آن‌ به‌

ستایش‌ طبیعت‌ و آب‌ و هوا و زیباییهای‌ ایران‌ پرداخته‌ بود و دلیل‌

وابستگی‌ به‌ عراق‌ را فقط‌ علاقه‌ به‌ یارانش‌ دانسته‌ بود ــ ساطع‌

حُصَری‌*، مدیرکل‌ وزارت‌ معارف‌، او را به‌ شعوبی‌گری‌ متهم‌ و از معلمی‌

برکنار کرد ( رجوع کنید به محمدمهدی‌ جواهری‌، 1999، ج‌ 1، ص‌147ـ 152؛

عطیه‌، ص‌45ـ48؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی‌ جواهری‌، 1973ـ1980،ج‌1، ص

‌357ـ360). سپس‌ جواهری‌، با وساطت‌ عالم‌ دینی‌، سیدحسن‌ صدر، با ملک‌

فیصل‌ ملاقات‌ کرد و به‌ عنوان‌ کارمند اداره تشریفات‌ دربار، مشغول‌ به‌

کار شد (رجوع کنید به میربصری‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی‌

جواهری‌، 1999، ج‌ 1، ص‌ 179ـ185). وی‌ سه‌ سال‌ در دربار سلطنتی‌ مشغول‌

به‌ کار بود و سپس‌ استعفا کرد. او با وجود انتقاد بسیار از وضع‌ عراقِ

تحت‌ سلطنت‌، توانسته‌ بود به‌ خوبی‌ مناسباتش‌ را با خانواده سلطنتی‌ حفظ‌

کند (بدوی‌، ص‌ 62؛ نیز رجوع کنید به عطیه‌، ص‌ 56ـ60).وی‌ در 1307

ش‌/1928 دفتر شعر بَینَ الشعورِ و العاطفه را در بغداد منتشر کرد( اعلام

‌الادب‌ العربی‌ المعاصر، همانجا). در 1309 ش‌/1930 روزنامه‌ الفرات‌ را

منتشر کرد و به‌ همین‌ مناسبت‌ کنیه ابوالفرات‌ را برای‌ خود برگزید، اما

پس‌ از انتشار بیست‌ شماره‌، به‌ دلیل‌ مخالفتهای‌ سیاسی‌، امتیاز آن‌ لغو

شد (مهدوی‌ دامغانی‌، ص‌ 144، پانویس‌؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی‌

جواهری‌، 1999، ج‌ 1، ص‌ 245ـ252). او سپس‌ رئیس‌ دبیرخانه وزارت‌ معارف‌

شد و تا 1315 ش‌/1936، که‌ از وزارت‌ معارف‌ استعفا کرد، به‌ تدریس‌ در

دبیرستانهای‌ بصره‌، نجف‌ و دانشسرای‌ معلمان‌ مشغول‌ بود (میربصری‌، ج‌ 1،

ص‌ 181). در همین‌ سال‌، با انتشار روزنامه الانقلاب‌ به‌کار مطبوعاتی‌

بازگشت‌ و پس‌ از تعطیل‌ این‌ روزنامه‌، در 1316 ش‌/1937 الرأی‌ العام‌ و

المعرض‌ را منتشر کرد. جواهری‌ در این‌ حرفه‌ شهامت‌ چشمگیری‌ از خود نشان‌

داد. وی‌ تا 1340 ش‌/1961، که‌ از روزنامه‌نگاری‌ کناره‌ گرفت‌، حدود

دوازده‌ روزنامه‌ را سرپرستی‌ و سردبیری‌ کرد که‌ اغلب‌ آنها به‌ دلایل‌

سیاسی‌ عمر کوتاهی‌ داشتند (میربصری‌؛ بدوی‌، همانجاها؛ اعلام‌ الادب‌

العربی‌ المعاصر ، ج‌ 1، ص‌ 432).در 1315 ش‌/ 1936، جواهری‌ به‌ دلیل‌

مخالفت‌ با بَکر صدقی‌، چندماهی‌ به‌ زندان‌ رفت‌ (عطیه‌، ص‌ 64؛ نیز رجوع

کنید به محمدمهدی‌ جواهری‌، 1999، ج‌ 1، ص‌ 327ـ333). وی‌ در 1326 ش‌/

1947، با حمایت‌ امیرعبدالاله‌، به‌ عنوان‌ نماینده شهر کربلا وارد مجلس‌

شد، اما پس‌ از مدت‌ کوتاهی‌ به‌ جبهه مخالف‌ پیوست‌ و سرانجام‌ در 1327

ش‌/ 1948 از نمایندگی‌ استعفا کرد (عطیه‌، ص‌ 66 ـ67؛ نیز رجوع کنید به

محمدمهدی‌ جواهری‌، 1999، ج‌ 1، ص‌ 477،482). در همین‌ سال‌ برادرش‌، جعفر،

در تظاهرات‌ دانشجویی‌ کشته‌ شد. مرگ‌ برادر چنان‌ تأثیر عمیقی‌ بر وی‌

گذاشت‌ که‌ دو قصیده‌ به‌ نام‌ «أخی‌ جعفر» و «یوم‌ الشهید» در رثای‌ وی‌

سرود که‌ هر دو از شاهکارهای‌ شعر معاصر عرب‌ در قالبهای‌ قدمایی‌ محسوب‌

می‌شوند (رجوع کنید به محمدمهدی‌ جواهری‌، 1973ـ 1980، ج‌ 3، ص‌ 255،

267ـ283؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله‌). او در اواخر همین‌ سال‌ به‌

پاریس‌ رفت‌ که‌ حاصل‌ آن‌ شعر عاشقانه «أنیتا» و دوستی‌ و مجالست‌ با طه‌

حسین‌ *بود (میربصری‌، ج‌ 1، ص‌ 181؛ عطیه‌، ص‌ 104ـ105). پس‌ از آن‌، دو

سال‌ در مصر اقامت‌ گزید و در 1331 ش‌/1952 به‌ بغداد بازگشت‌ و

روزنامه‌نگاری‌ را از سر گرفت‌ و یک‌ سال‌ بعد برترین‌ نشان‌ افتخار عراق‌

(نشان‌ الرافدین‌) را از امیر عبدالاله‌ دریافت‌ کرد (میربصری‌، همانجا؛

عطیه‌، ص‌ 67ـ 68). جواهری‌ در 1335 ش‌/ 1956 به‌ عنوان‌ پناهنده‌ در

سوریه‌ اقامت‌ داشت‌ و یک‌ سال‌ بعد به‌ عراق‌ بازگشت‌ و با به‌ قدرت‌

رسیدن‌ عبدالکریم‌ قاسم‌ در 1337 ش‌/ 1958، جواهری‌ که‌ تمایلات‌

سوسیالیستی‌ و دوستی‌ دیرینه‌ با وی‌ داشت‌، به‌ حمایت‌ از قاسم‌ پرداخت‌

که‌ حاصل‌ آن‌ انتشار مجدد روزنامه الرأی‌ العام‌ و نمایندگی‌ در اولین‌

اتحادیه روزنامه‌نگاران‌ و ریاست‌ اتحادالادباء العراقیین‌ (انجمن‌ ادبای‌

عراق‌) بود (میربصری‌، همانجا؛ عطیه‌، ص‌ 74ـ75). وی‌ پس‌ از مدتی‌ به‌ صف‌

مخالفان‌ عبدالکریم‌ قاسم‌ پیوست‌ و چون‌ عرصه‌ را بر خود تنگ‌ دید، به‌

چکسلواکی‌ رفت‌ و هفت‌ سال‌ در پراگ‌ اقامت‌ کرد و در 1344 ش‌/1965 دیوان‌

بریدُالغُربه را در آنجا منتشر ساخت‌ (میربصری‌، همانجا؛ بدوی‌، ص‌ 63؛

عطیه‌، ص‌ 76). با به‌ قدرت‌ رسیدن‌ احمد حسن‌ البکر، جواهری‌ در 1347

ش‌/1968 به‌ عراق‌ بازگشت‌ و مورد استقبال‌ دولتمردان‌ قرار گرفت‌ و مجدداً

رئیس‌ انجمن‌ ادبای‌ عراقی‌ شد (میربصری‌؛ بدوی‌، همانجاها؛ عطیه‌، ص‌

132ـ133).در اواخر دهه 1350 ش‌/1970، به‌ دلیل‌ مخالفت‌ با حزب‌ بعث‌ * ،

بار دیگر به‌ پراگ‌ رفت‌ و مدتی‌ در آنجا ماند تا بالاخره‌ دمشق‌ را برای‌

اقامت‌ برگزید و مورد استقبال‌ گرم‌ مردم‌ و رئیس‌جمهوری‌ سوریه‌ قرار

گرفت‌. در 1371 ش‌/1992، وی‌ در سفری‌ شش‌ ماهه‌ به‌ ایران‌، در تهران‌،

مشهد و قم‌، مورد عنایت‌ ادبا و شعرا و مقامات‌ سیاسی‌ قرار گرفت‌ و مجالس‌

فراوانی‌ در تکریم‌ وی‌ برگزار شد (مهدوی‌ دامغانی‌، ص‌ 145ـ146). وی‌ در 5

مرداد 1376/ 27 ژوئیه 1997 در دمشق‌ درگذشت‌ و در زینبیه‌ به‌ خاک‌ سپرده‌

شد (جُحا، ص‌ 378).پس‌ از درگذشت‌ وی‌، شاعرانی‌ نظیر عبدالوهاب‌ بیاتی‌ *

و زاهد زُهدی‌ در رثای‌ وی‌ اشعاری‌ سرودند و بیش‌ از سیصد مقاله‌ و شعر

به‌ یاد او در نشریات‌ عربی‌ به‌چاپ‌ رسید (رجوع کنید به بیاتی‌، ص‌ 13ـ14؛

زهدی‌، ص‌30ـ31؛ نیز رجوع کنید به خیال‌ جواهری‌، ص‌400ـ434). وی‌

بزرگ‌ترین‌ شاعر عراقی‌ در میان‌ نسل‌ خود محسوب‌ می‌شود و برترین‌ شاعری‌

است‌ که‌ به‌ شیوه کلاسیک‌ و سنّتی‌، زندگی‌ پراضطراب‌ عراق‌ را به‌ تصویر

کشیده‌ و باعث‌ گسترش‌ شعر سیاسی‌ ماندگار در عراق‌ شده‌ است‌. او در شعر

نیز، همانند زندگی‌اش‌، نگران‌ مسائل‌ سیاسی‌ عراقِ معاصر بود (بدوی‌، ص‌

62؛ جیوسی‌، ج‌ 1، ص‌ 197).تحصیلات‌ سنّتی‌، که‌ در نظر وی‌ تنها راه‌

تسلط‌ بر ظرافتهای‌ زبان‌ عربی‌ است‌، همراه‌ با احاطه‌ بر شعر شاعرانی‌

چون‌ ابوتمّام‌ *، بُحتری‌* متنبی*، و تأثیرپذیری‌ از فرهنگ‌ قرآن‌ کریم‌ و

نهج‌البلاغه‌ و نیز پرورش‌ یافتن‌ در شهر نجف‌، که‌ فرهنگ‌ شیعه‌ در آن‌

تداوم‌ دارد، از جواهری‌ شاعری‌ یگانه‌ و ممتاز ساخته‌ است‌ ( رجوع کنید به

بدوی‌، ص‌ 63ـ64؛ جیوسی‌، همانجا؛ جبرا ابراهیم‌ جبرا، ص‌ 25).به‌ نظر

محمدمصطفی‌ بدوی‌ (ص‌ 62)، راهی‌ را که‌ معروف‌ رُصافی‌ * ، شاعر آزادی‌،

در بیان‌ مسائل‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ در شعر آغاز کرده‌ بود، جواهری‌ به‌

شیوه‌ای‌ دیگر و به‌ شکلی‌ گسترده‌تر و چشمگیرتر ادامه‌ داد. رصافی‌ نیز از

شباهت‌ بین‌ جواهری‌ و خودش‌ آگاه‌ بود و در یکی‌ از اشعارش‌، که‌ جواهری‌

را مخاطب‌ قرار داده‌ است‌، اذعان‌ کرده‌ که‌ جواهری‌ جانشین‌ اوست‌ (

رجوع کنید به رصافی‌، ج‌ 3، ص‌ 122ـ123).ناقدان‌، جواهری‌ را شاعر مناسبتها

نامیده‌اند ( رجوع کنید به جبرا ابراهیم‌ جبرا، ص‌8 ـ9؛ جیوسی‌، ج‌1، ص‌

199؛ ( دایره المعارف‌ ادبیات‌ عرب‌ )، ذیل‌ مادّه‌). با اینکه‌ شعر

مناسبت‌ در بهترین‌ نمونه‌هایش‌، بیانگر تجربه‌ای‌ عینی‌ و بیرونی‌ است‌،

جواهری‌ این‌ تجربه‌ را چنان‌ با احساس‌ و عاطفه خود می‌آمیزد که‌ شعر از

حالت‌ شخصی‌ خارج‌ می‌شود و احساس‌ خواننده‌ با احساس‌ شاعر یکی‌ می‌شود.

بهترین‌ نمونه آن‌ را در شعر «أخی‌ جعفر»، که‌ برای‌ شهادت‌ برادرش‌ سروده‌

است‌، می‌توان‌ دید (جیوسی‌، ج‌ 1، ص‌ 199؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی‌

جواهری‌، 1973ـ1980، ج‌ 3، ص‌ 255ـ266).شعر جواهری‌ از حیث‌ شکل‌ و ساختار

همان‌ شعر سنّتی‌ عرب‌ است‌، اما زبان‌ شعر وی‌ بسیار قوی‌ و غنی‌ است‌.

واژگان‌ شعر وی‌ با دقت‌ و وسواس‌ انتخاب‌ شده‌اند، لحن‌ اشعار سیاسی‌ وی‌

غالباً خطابی‌ است‌ و در اشعاری‌ مانند ” أَطبقْ دُجی‌’ ” از شگردهای‌

خطابه‌ و سخنرانی‌ به‌خوبی‌ استفاده‌ کرده‌است‌ (بدوی‌، ص‌ 64ـ65؛ جیوسی‌،

ج‌ 1، ص‌200ـ201؛ نیز رجوع کنید به محمد مهدی جواهری‌، 1973ـ1980، ج‌ 3، ص‌

405ـ410). به‌ نظر جبرا ابراهیم‌ جبرا (ص‌ 24) لحن‌ خطابی‌ اشعار سیاسی‌

جواهری‌ در تاریخ‌ادبیات‌ عرب‌ نادر و کم‌نظیر است‌. در اشعار برجسته‌ و

معروف‌ او تصاویر متراکم‌ و فشرده‌، همراه‌ با وزنی‌ مناسب‌ و استوار و

لحنی‌ دلنشین‌ و سرشار از هیجان‌ باعث‌ می‌شود که‌ شعرش‌ به‌ لحاظ‌ سبکی‌ و

از نظر تأثیرگذاری‌ و برانگیختن‌ عواطف‌ خواننده‌ منحصر به‌فرد باشد، به‌

عنوان‌ نمونه‌ شعر ” أطبق‌ دُجی‌’ ” ، با اینکه‌ از نظر شکل‌ و زبان‌،

شبیه‌ اشعار قُدماست‌، اما ویژگیهای‌ مذکور باعث‌ شده‌ است‌ که‌ شعری‌ نادر

و منحصر به‌فرد باشد (جیوسی‌، ج‌ 1، ص‌ 198؛ جبرا ابراهیم‌ جبرا ص‌ 34؛

نیز رجوع کنید به بدوی‌، ص‌ 65؛ ( دایره المعارف‌ ادبیات‌ عرب‌ )،

همانجا).نگرش‌ سیاسی‌ جواهری‌ منحصر به‌ عراق‌ معاصر نیست‌؛ وی‌ در برخورد

با مسئله فلسطین‌، تا قبل‌ از 1327 ش‌/1948 برجسته‌ترین‌ شخصیتی‌ بود که‌

به‌ ضعف‌ بنیانهای‌ سیاسی‌ اعراب‌ توجه‌ کرد و با لحنی‌ دردناک‌ از آن‌

انتقاد نمود. او در نخستین‌ شعرش‌ در باره فلسطین‌ (به‌ نام‌” فلسطین

‌الدامیه “، 1929)، از یک‌ سو اعراب‌ را به‌ مبارزه عملی‌ و نظامی‌ با

صهیونیستها ترغیب‌ می‌کند و از سویی‌ دیگر، سستی‌ رهبران‌ عرب‌ و اعتماد

بیش‌ از حد عربها به‌ بریتانیا را عامل‌ اصلی بدبختی‌ آنها می‌داند

(سلیمان‌، ص‌ 95ـ96؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی‌ جواهری‌، 1973ـ 1980، ج‌

1، ص‌ 473ـ475). او در اشعار ” ذکر وعد بالفور “، و ” الیأسُ المَنشود ”

بی‌پروا به‌ انتقاد از رهبران‌ کشورهای‌ عرب‌ می‌پردازد و آنها را ابزاری‌

بی‌اراده‌ در دست‌ غرب‌ معرفی‌ می‌کند (سلیمان‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به

محمدمهدی‌ جواهری‌، 1973ـ 1980، ج‌ 2، ص‌ 129، 189).در مضامین‌ غنایی‌،

نظیرِ وصف‌ معشوق‌ و طبیعت‌، اشعار او غالباً خشک‌، تصنعی‌، عامه‌پسند و

خالی‌ از هر نوع‌ نوآوری‌ است‌. تنها شعر غنایی‌ وی‌، که‌ از این‌ قاعده‌

مستثناست‌، ” آفرودیت‌ ” است‌ که‌ شعری‌ ساده‌ و صمیمی‌ است‌ (بدوی‌، ص‌

65؛ نیز رجوع کنید به جواهری‌، 1973 ـ 1980، ج‌ 2، ص‌ 155).شعر ” اللاجئه

فی‌ العید “، که‌ در 1330 ش‌/1951 سروده‌ شده‌، گزارشی‌ است‌ ترحم‌انگیز از

زن‌ فلسطینی‌ جوانی‌ که‌ خانواده‌اش‌ را صهیونیستها کشته‌اند و او برای‌

تأمین‌ زندگی‌ برادر کوچکش‌ به‌ خود فروشی‌ کشیده‌ می‌شود. جواهری‌ در این‌

شعر، با تأثیر آشکار از امیل‌زولا، کوشیده‌ کاربرد روایت‌ را در شعر

سیاسی‌ تجربه‌ کند (بدوی‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به محمد مهدی‌ جواهری‌،

1973ـ1980، ج‌ 4، ص‌ 115ـ123).جواهری‌ در موضوعاتی‌ نظیر مدح‌، وصف‌ و

مرثیه‌ برای‌ بزرگانی‌ نظیر حافظ‌ ابراهیم‌ *، شوقی‌ *، رُصافی‌، اشعار

بسیاری‌ دارد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به محمدمهدی‌ جواهری‌، 1973ـ1980،

ج‌2، ص‌ 119ـ122، 135، ج‌ 4، ص‌ 61ـ70)، اما در نظر ناقدان‌، شعر وی‌،

نقطه‌ اوج‌ شعر سیاسی‌ در عراق‌ است‌ ( رجوع کنید به بدوی‌؛ ( دایره

المعارف‌ ادبیات‌ عرب‌ )، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به فاخوری‌، ص‌ 507).

جواهری‌ با استادی‌ تمام‌ توانسته‌ است‌ به‌ شعرهای‌ سیاسی‌، عاطفه‌ و

دیدگاهی‌ انسانی‌ ببخشد و همین‌ امر، بیشترین‌ تأثیر را بر بدر شاکر

السیاب‌*، یکی‌ از بنیان‌گذاران‌ شعر آزاد عرب‌، و نسل‌ پس‌ از او داشته‌

است‌، به‌ شکلی‌ که‌ تندروترین‌ و نوگراترین‌ شاعران‌ معاصر عرب‌ او را به‌

عنوان‌ شاعری‌ بی‌همتا و یگانه‌ بازمانده موفق‌ اسلوب‌ کلاسیک‌ و سنّتی‌

شعر عرب‌ پذیرفته‌اند (شفیعی‌ کدکنی‌، ص‌ 73، پانویس‌ 5؛ نیز رجوع کنید به

جبرا ابراهیم‌جبرا، ص‌ 34ـ35؛ جیوسی‌، ج‌ 1، ص‌ 199؛ أدونیس‌، ص‌ 96ـ97).از

1301 ش‌/1922، که‌ جواهری‌ اولین‌ دفتر شعر خود را در بغداد منتشر کرد،

چاپهای‌ متعددی‌ از دفاتر شعری‌ و دیوان‌ وی‌ به‌ جهان‌ عرب‌ معرفی‌ شده‌

است‌ ( رجوع کنید به بدوی‌، ص‌ 63؛ اعلام‌ الادب‌ العربی‌ المعاصر ، ج‌ 1،

ص‌ 435)، اما کامل‌ترین‌ آنها را وزارت‌ فرهنگ‌ عراق‌ در هفت‌ جلد، از 1973

تا 1980، منتشر کرده‌ است‌. در 1989 برگزیده‌ای‌ از اشعار عمربن‌

ابی‌ربیعه‌ * ، شاعر مشهور عرب‌، و در 1991 منتخبی‌ از اشعار عرب‌ از دوره

جاهلی‌ تا دوره اموی‌ را در دو جلد با عنوانِ الجمهره‌ در دمشق‌ منتشر کرد (

الجواهری‌… مسیره قرن‌، ص‌ 394ـ395). در 1378 ش‌/1999، دو جلد خاطرات‌

وی‌، با عنوان‌ مُذکَّراتی‌ ، در بیروت‌ به‌ چاپ‌ رسید. این‌ کتاب‌ علاوه‌

بر اینکه‌ بهترین‌ مأخذ برای‌ شناخت‌ جواهری‌ است‌، مروری‌ است‌ بر حوادث‌ و

تحولات‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ حدود یک‌ قرن‌ عراق‌ و جهان‌ عرب‌.منابع‌:

ادونیس‌، مقدمه للشعر العربی، بیروت‌ 1971؛ اعلام‌ الادب‌ العربی‌ المعاصر:

سیر و سیر ذاتیه، چاپ‌ رابرت‌ کمبل‌، بیروت‌: الشرکه المتحده للتوزیع‌،

1996؛ عبدالوهاب‌ بیاتی‌، «رحل‌ فی‌ عید میلاده‌»، در الجواهری‌… مسیره

قرن‌، [اعداد] خیال‌ جواهری‌، دمشق‌: منشورات‌ وزاره الثقّافه فی‌

الجمهوریه العربیه السوریه، 2004؛ جبرا ابراهیم‌ جبرا، النّار و الجواهر:

دراسات‌ فی‌ الشعر، بیروت‌ 1982؛ میشال‌ جحا، «محمدمهدی‌ الجواهری‌:

دراسه»، در الجواهری‌… مسیره قرن‌ ، همان‌؛ خیال‌ جواهری‌، «الجواهری‌:

ببلیوغرافیا مابعدالرحیل‌، در همان‌؛ محمدمهدی‌ جواهری‌، دیوان‌، چاپ‌

ابراهیم‌ سامرائی‌ و دیگران‌، بغداد [ 1973 ] ـ1980؛ همو، مذکَّراتی،

بیروت‌ 1999؛ الجواهری‌… مسیره قرن، [اعداد] خیال‌ جواهری‌، دمشق‌:

منشورات‌ وزاره الثّقافه فی‌ الجمهوریه العربیه السوریه، 2004؛ معروف‌

رصافی‌، دیوان، شرح‌ و تعلیقات‌ مصطفی‌ علی‌، بیروت‌ 1999ـ2000؛ زاهد محمد

زهدی‌، «من‌ یعزّی‌ (العراق‌)»، در الجواهری‌… مسیره قرن‌، همان‌؛ خالد

سلیمان‌، فلسطین‌ و شعر معاصر عرب، ترجمه شهره‌ باقری‌ و عبدالحسین‌ فرزاد،

تهران‌ 1376 ش‌؛ محمدرضا شفیعی‌ کدکنی‌، شعر معاصر عرب‌، تهران‌ 1380 ش‌؛

جلیل‌ عطیه‌، الجواهری‌: شاعر من‌ القرن‌ العشرین‌، [بیروت] 1998؛ حنا

فاخوری‌، الجامع‌ فی‌ تاریخ‌ الادب‌ العربی‌: الادب‌ الحدیث‌، بیروت‌ 1986؛

احمد مهدوی‌ دامغانی‌، «جواهری‌: شاعر ایرانی‌تبار عرب‌»، گلستان‌ ، سال‌

1، ش‌ 3 (پاییز 1376)؛ میربصری‌، اعلام‌ الادب‌ فی‌ العراق‌ الحدیث‌، لندن ترجمه اشعار به فارسی: زهرا ابوالمعاش

 

أطفالي و أطفال العالم

لي طفلتان أقنص الخیالا

عبریهما و العطر و الظلالا

أسوء حالا کي یسرا حالا

 

و کي یراحا أستلذ التعبا

لي ناشئان یرقصان الملعبا

قد أوشکا من رقة أن یشربا

لم یعرفا غیر الصفاء مذهبا

و غیر حب الناس أما و أبا

 

إني و بالفطرة أهوی النغما

ان حدثا سمعت ظبیا بغما

و یبسم المرج اذا ما ابتسما

 

طفلان … سلني تعرف الاطفالا

أحمل من أجلهما أثقالا

لم تستطع قبلهما احتمالا

 

تعودا أن یسرحا و یمرحا

و ان یصبا في النفوس الفرحا

لم یبرحا لا یعرفان البرحا

 

و عندنا نحن الکبار البرح

تسمم العدوی به و تجرح

 

نحن الکبار لیتنا أطفالا

و لم نزلزل بعضنا زلزالا

و منذ دهر و هما قد حالا

و بُدلا عن حالة أحوالا

قد هاج في نفسیهما البلبالا

صحیفة قد حُملت أثقالا

 

من وزرِ باغٍ دک “هیروشیما”

بالذر حتی ردها هشیما

 

بین السطور طالعا تمثالا

لطفلة مثلهما جمالا

قد مُزقت أوصالها أوصالا

 

من حولها ینتشر الغَمام

قد خولط الموت به الزُؤام

و هي کما شاء لها الطغام

نائمة و فوقها الحمام

یرف في رفیفه السلام

کودکانم و کودکان جهان

دو کودک دختر دارم که به وسیله آنها

خیال را شکار می کنم و عطر را و سایه ها را

برای آسودگی آنها از آسایش خویش می گذرم

 

و خستگی را به جان می خرم تا آنها آسوده باشند

دو کودک نو پا دارم که باشگاهی را به رقص و طرب می آورند

و در لطافت و زلالی چون آب گوارا می باشند

به جز سادگی و صفا آیین دیگری نمی شناسند

و به جز عشق به مردمان ، چه پدر باشند و چه مادر

 

من به طور فطری نغمه و آهنگ را دوست دارم

وقتی دو کودکم سخن می گویند گویی آوای گوزن به گوشم می رسد

و چمنزار با لبخند آنها لبخند می زند

 

ایشان دو کودکند..از من بپرس تا کودکان را بشناسی

به خاطر آنها بارهای سنگینی بر دوش می کشم

بارهای سنگینی که شانه هایم پیش ازاین ، تاب برداشتن آنها را نداشتند

 

عادت کرده اند که بازی کنند و بدوند و شاد باشند

و شهد شادی را در جام دلها بریزند

آنها هیچگاه درد را نشناختند

 

درد نزد ما بزرگترهاست

که چون زهر در میان ما سرایت می کند و زخم می زند

 

ای کاش ما آدم بزرگها کودک بودیم

و چون زمین لرزه یکدیگر را ویران نمی ساختیم…

دیرگاهی است که دو کودک من دگرگون شده اند

نگرانی و تشویش در درونشان شعله می کشد

به خاطر روزنامه ای که بار گناهی سنگین را در خود داشت

 

گناه انسان سرکشی که “هیروشیما” را با بمب شیمیایی کوبید

و آن را به بیابانی خشک و بی آب و علف تبدیل کرد

 

دخترکان من در میان سطرها (تصویر) پیکری را دیدند

از دختر بچه ای که به زیبایی آنها بود

و اعضای بدنش تکه تکه شده بود

 

دخترکی که در میان هاله ای از ابر و مه خفته بود

فضای مه آلودی که با مرگی نفرت انگیز آمیخته شده بود

دخترک خفته بود ، همانگونه که خودکامگان برایش می خواستند

در حالی که کبوتران بر فراز پیکرش پرواز می کردند

و در بال زدنهایشان ، صلح نیز بال می زد و به پرواز درآمده بود

 

By شرکت ناسار - تجارت با عراق

دکتر حبیب کشاورز عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان - گروه زبان و ادبیات عربی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *