زندگی نامه حافظ ابراهیم شاعر معاصر مصر
شاعر نوکلاسیک معاصر مصرى. نام کامل او محمد حافظبن ابراهیم فهمى است. وى در حدود ۱۲۸۹ در یک کشتى مسکونى (ذهبیه) در ساحل رود نیل، کنار شهر دیروط، به دنیا آمد. پدرش مهندسى مصرى و مادرش ترکتبار بود و هر دو در آن کشتى زندگى میکردند (حافظ ابراهیم، مقدمه احمدامین، ص ۵۳، ۵۶؛ نیز رجوع کنید به جندى، ص ۱۵ـ ۱۶؛ فاخورى، ص ۱۳۶).
همچنین بخوانید : زندگی نامه محمود سامی بارودی
حافظ ابراهیم در چهار سالگى پدرش را از دست داد و همراه مادر به قاهره نزد داییاش رفت و تحت کفالت او قرار گرفت. در آنجا، بهرغم تنگى معیشت، توانست تحصیلات ابتدایى و بخشى از مقطع دبیرستان را بگذراند، که در آن دوره موفقیت کمى نبود (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص ۵۷؛ بروگمن، ص ۴۵).
در ۱۳۰۴ همراه داییاش به طَنْطا رفت و مدتى در مدرسه احمدیه، که به شیوه الازهر اداره میشد، تحصیل کرد (بدوى، ص ۴۲؛ بروگمن، همانجا). از همین زمان مطالعه جدّى در شعر و ادب را آغاز کرد و از طریق کتاب مورد علاقهاش، الوسیلهالأدبیه تألیف مرصفى*، با برخى سرودههاى دوره عباسى و اشعار محمود بارودى* آشنا شد. همچنین بخشهایى از کتاب الأغانى* را چندین بار مطالعه کرد و به سبب حافظه قدرتمندش، در ادب عربى و سنّتهاى آن تواناییهاى بسیارى کسب نمود. از رهگذر همین تواناییها بود که وقتى عبدالوهاب نجار در مدرسه احمدیه با وى آشنا شد او را ادیب و شاعرى توانا و خوشمحضر یافت (ص ۱۳۲۲؛ نیز رجوع کنید به جندى، ص ۱۷؛ بدوى، ص ۴۳). در همین زمان وقتى دریافت که هزینه تحصیل او براى داییاش سنگین است، از وى جدا شد و مدتى در دفتر حقوقى چند وکیل مشغول به کار گردید (رجوع کنید به عبدالوهاب نجار، ص ۱۳۲۳ـ ۱۳۲۴)، اما پس از مدتى کوتاه از این شغل سرخورده شد و در ۱۳۰۵ به قاهره رفت و وارد مدرسه نظام شد و در ۱۳۰۸ فارغالتحصیل گردید. سببِ رفتنش به مدرسه نظام یکى این بود که میخواست از تنگى معیشت رها شود و دیگر اینکه به سبب ارادت به بارودى میخواست چون او خداوندِ شمشیر و قلم باشد (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص ۶۰ـ۶۱؛ جندى، ص ۲۰ـ۲۱؛ بروگمن، همانجا).
زندگی نامه حافظ ابراهیم
پس از مدتى که در وزارت جنگ با درجه ستوانى مشغول به کار بود به اداره پلیس وزارت کشور منتقل شد و در ۱۳۱۳ در حمله ارتش مصر، تحت فرماندهى نظامیان انگلیس به سودان، به آن کشور اعزام شد. در سودان با شیخمحمد عبده* به صورت منثور و منظوم مکاتبه داشت و یک بار هم از وى خواست که وساطت کند تا او به مصر بازگردد (جندى، ص ۲۳ـ ۳۰؛ بروگمن، ص ۴۶). در ۱۳۱۷ که هجده تن از افسران مصرى برضد ارتش انگلستان قیام کردند، حافظ ابراهیم با اینکه سهمى در این کار نداشت، به اتهام مشارکت در شورش، منتظر به خدمت گردید و به مصر بازگردانده شد و در ۱۳۲۱ با حقوق ناچیز بازنشسته گردید (جندى، ص ۳۲ـ۳۵؛ بروگمن، همانجا).
سالهاى ۱۳۱۹ تا ۱۳۳۰ سختترین مراحل زندگى حافظ ابراهیم از حیث فقر و تنگدستى، و پربارترین دوره زندگى او به لحاظ آفرینشهاى ادبى بود. وى پس از تلاش نافرجام براى کار در روزنامه الأهرام، به حلقه درس شیخمحمد عبده رفت و با او محشور شد و از طریق او با ادیبان برجسته مصر، نظیر مصطفى کامل*، سعد زغلول*، قاسم امین*، آشنا گردید. خوشمحضرى، ظرافت و شوخطبعى حافظ ابراهیم سبب شد که به شخصیتهاى برجسته دیگر مصر معرفى شود و او هم براى آنها مدیحه یا اشعارى با مضامین اجتماعى و سیاسى بسراید. وى در این دوره اثر منثور خود، لَیالى سَطیح (قاهره ۱۳۰۶)، را منتشر کرد که در آن به مسائل جامعه معاصر عرب پرداخته است. او در این اثر تحت تأثیر عبده و محمد مُوَیلحى*، مؤلف کتاب حدیث عیسیبن هشام، بود. همچنین در این دوره کوشید زبان فرانسه را بیاموزد که حاصل آن ترجمه آزادى از بینوایانویکتور هوگو بود (بدوى، ص ۴۲ـ ۴۳؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). در ۱۳۲۹، از سوى احمد حشمت، وزیر معارف، رئیس بخش ادبى کتابخانه ملى مصر (دارالکُتُب المصریه) شد و یک سال بعد از جانب او به رتبه درجه ۲ «بِک» و نشان درجه ۴ «نیل» نایل آمد (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص ۶۵؛ جندى، ص ۴۴).
در همین دوره، على یوسف، سردبیر روزنامه المؤید، او را شاعر نیل نامید؛ لقبى افتخارآمیز که در خارج از مصرمحمدحافظ ابراهیم را بیشتر با این نام میشناسند (بروگمن، ص۵۰؛ قس خفاجى، ص ۳۷، که معتقد است لقب شاعر نیل از جانب نشریه الأهرام به حافظ ابراهیم داده شده است).
از این زمان مرحله تازهاى در زندگى اجتماعى و ادبى حافظ ابراهیم شکل گرفت. وى از بیم آنکه کارش را از دست بدهد و بار دیگر گرفتار فقر شود، انتشار سرودههایش را محدودتر کرد و به همین دلیل بسیارى از اشعار انقلابى و سیاسى خود را، که آنها را براى دوستان خود خوانده بود، هرگز منتشر نکرد (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص ۶۹؛ بدوى، ص ۴۳). شغل رسمى در دارالکتب به لحاظ مالى براى وى نعمت بود، اما از لحاظ آفرینشهاى هنرى جز زیان براى وى چیزى نداشت. از این زمان به بعد، نگرش سیاسى وى چندان مشخص نیست، حتى در ۱۳۳۷ شعرى را که در حمایت از زنان سروده بود، بدون نام در اطلاعیهاى چاپ کرد و تا ۱۳۰۸ ش / ۱۹۲۹ که آن را در روزنامهاى منتشر کرد اسمى از آن نبرد (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص ۶۸ـ۶۹). با آرامشى که در زندگى حافظ ابراهیم به وجود آمد، رفت وآمد وى به قهوهخانه و باشگاهها براى دیدار دوستان و شرکت در جلسات ادبى بیشتر شد (جندى، ص ۴۵).
وى سالها گرفتار بیمارى قند بود (داود برکات، ص ۱۳۳۸)، تا اینکه در ۱۳۱۲ش/۱۹۳۲ از کار کناره گرفت و چند ماه بعد، در ژوئیه همان سال، درگذشت. تشییع جنازه باشکوهى براى او برگزار شد و عباس محمود عقاد* بر سر مزارش سخنرانى کرد و مرثیه خواند (جندى، ص ۴۸ـ۴۹؛ نیز رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).
احمد شوقى*، خلیل مطران* و بسیارى از شاعران جهان عرب در مرگ حافظ مرثیه سرودهاند (رجوع کنید به شوقى، ج ۲، ص ۳۵۹ـ۳۶۳؛ مطران، ج ۱، ص ۳۹۹ـ۴۰۹؛ نیز رجوع کنید به خفاجى، ص ۳۹).
در شعر معاصر عرب، نام حافظ ابراهیم با احمد شوقى پیوند ناگسستنى دارد؛ هر دو از مشهورترین شاعران نوکلاسیک مصر و از شاگردان بارودى محسوب میشوند، اما با وجود شباهتهاى بسیار در سبک شاعرى، زوج متضادى را تشکیل دادهاند. شوقى در بخش عمدهاى از زندگیاش، شاعر دربار بود اما حافظ ابراهیم بیشتر با مردم عادى سروکار داشت (بدوى، ص ۴۲؛ >دائرهالمعارف ادبیات عرب<، ذیل «ابراهیم، (محمد) حافظ»؛ نیز رجوع کنید به شوقى*، احمد).
به دلیل برخاستن حافظ ابراهیم از خانوادهاى فرودست و پرورش یافتن در فقر و نیز سرودنِ اشعار ملى و میهنى و توصیف درد و رنج مردم مصر، اغلب با عنوانِ «شاعر مردم» و «شاعر ملت» از او یاد میشود. با وجود این، برخى ناقدان او را بهطور کامل ملیگرا نمیدانند و از مواضع او در برابر انگلستان انتقادهاى شدیدى کردهاند (رجوع کنید به بدوى، همانجا؛ نیز رجوع کنید به جندى، ص ۲۸، ۱۶۶ـ۱۶۷؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).
الگوى حافظ ابراهیم، چه در زندگى چه در شعر، بارودى بود؛ مانند بارودى به مدرسه نظام رفت و مانند وى در قیامى نظامى شرکت کرد (رجوع کنید به سطور پیشین) که جز فقر و بیکارى چیزى براى وى به ارمغان نیاورد. او مانند بارودى گلچینى از اشعار کلاسیک عرب فراهم کرد که هرگز منتشر نشد. همچنین، مانند استادش، نمونه عالى و برجسته شعر را در میراث کهن فرهنگ عربى، خصوصآ در شعر دوره عباسى، جستجو میکرد (بدوى، ص ۴۳؛ بروگمن، ص ۴۸).
شعر حافظ ابراهیم، ساده، روان، فصیح و سرشار از هیجان است. در بسیارى از سرودههایش، با بهکارگیرى زبانى پرشور و پرطنین، هیجان را به خواننده منتقل میکند. او با استفاده از شیوههاى خطابه و سخنرانى و توانایى بینظیر در خواندن اشعارش در مجامع عمومى و تحریک عواطف شنوندگان، تأثیر گستردهاى بر معاصرانش گذاشت؛ از اینرو، اغلب ناقدان او را استادِ بیهمتاى «شعر خطابى» نامیدهاند. در این بخش از اشعار وى، به علت توجه یک سویه به تأثیر عاطفى بر خواننده، اندیشه غالبآ قربانى شیوههاى خطابى شده است (رجوع کنید به بدوى، ص ۴۵؛ جیوسى، ج ۱، ص ۵۲؛ استارکى، ص ۴۸). با اینکه دریافت و فهم او از شعر و قواعد حاکم بر آن کاملا سنّتى است، اما در شعرى مشهور با نام «الشعر» (رجوع کنید به حافظ ابراهیم، ص ۲۳۷ـ۲۳۸) از محدودیت قواعد حاکم بر شعر عرب شکایت، و شاعران را به رهایى از این قواعد دعوت کرده است. این نظر سبب شد که یکى از منتقدان سرسخت وى اعتراف کند که حافظ تنها شاعرى است که در آن روزگار، در برابر جنبش نو، خشم و نفرت از خود نشان نداد (رجوع کنید به بروگمن، ص ۴۹). در عین حال، دلبستگى وى به شعر قدما باعث شد که در شکل و ساختار شعرش نتواند نوآورى چشمگیرى داشته باشد. عمده نوآورى وى این است که از قالب سنّتى قصیده کمى فاصله گرفته است. شعر «نشَید الشُبّان المسلمین» (سرود جوانانِ مسلمان؛ رجوع کنید به حافظ ابراهیم، ص ۳۱۵) رباعیهاى به هم پیوسته یا ترکیببندى است که پیش از او هم در سرودههاى مذهبى کاربرد داشته، یا مرثیهاى که براى ملکه ویکتوریا سروده (رجوع کنید به همان، ص ۴۵۰ـ۴۵۲) به شکل مخمس است که آن هم یک قالب قدیمى است. در منظومه تمثیلیه (رجوع کنید به همان، ص ۳۸۳ـ۳۹۰) از حمله نیروى دریایى ایتالیا به بیروت، با تأسف سخن گفته و کوشیده است نمایشنامهاى منظوم حاکى از اندوه مردم لبنان بسراید. این شعر در واقع گفتگویى ساده بین چهار نفر است و نشانه ناآگاهى وى از قواعد اولیه هنرهاى نمایشى است. علاقه حافظ ابراهیم به اینکه او را نوگرا بدانند سبب شده در برخى اشعارش (براى نمونه رجوع کنید به همان، ص ۲۸۳ـ۲۸۸) از اختراعات جدید، مانند قطار و هواپیما، با لحن و شیوه شاعران دوره جاهلى سخن بگوید و پدیدههاى جدید را با اصطلاحات و شیوههاى عرب بیاباننشین وصف کند. برخى ناقدان، این امر را درک عوامانه او از نوگرایى و جدال پایانناپذیر بین فرهنگ سنّتى و تمدن مدرن غربى تلقى کردهاند (رجوع کنید به بدوى، ص ۴۷؛ استارکى، همانجا). ناقدان دیگرى معتقدند که سنّتگرایى حافظ ابراهیم تا حدودى ناشى از ناآشنایى وى با زبانهاى غربى است (رجوع کنید به بروگمن، ص ۴۹؛ بدوى، ص ۴۶). با اینکه وى بخشى از بینوایان ویکتور هوگو را با عنوان البُؤسا به عربى برگرداند، ناقدان برآناند که وى از کمک مترجمى بهره برده و درواقع اثر آن مترجم را به نثر عربى زیبا و ادبى درآورده است (رجوع کنید به جندى، ص ۲۳۲ـ۲۳۴؛ بروگمن، همانجا؛ نیز رجوع کنید به طه حسین، ص ۸۴ ـ۹۲).
مضامین شعر حافظ همان مضامین سنّتى شعر عرب است، از قبیل مدح، وصف، مرثیه، تغزل، خمریات و اخوانیات؛ اما آنچه بیشتر مایه شهرت وى شده، اشعار سیاسى و اجتماعى اوست. در این اشعار اهتمام او صَرفِ نشان دادن فقر و محرومیت مردم سرزمینش شده است. او به وظیفه اجتماعى و ملى شاعر اعتقاد عمیقى داشته، اما مفهوم تعهد و التزام در نزد وى با مفهوم جدید آن کاملا متفاوت است؛ به گمان او، شرکت در فعالیتهاى اجتماعى و سرودن درباره مناسبتها و حوادث عمومى جهان، وظیفه شاعر است. به همین دلیل در دیوانش اشعارى در توصیف زلزله مِسّینا (ص ۲۱۵ـ۲۲۰)، جنگ ژاپن و روسیه (ص ۳۲۴ـ۳۲۸)، اعتراض به گران شدن اجناس (ص ۳۱۶ـ۳۱۷)، قیام ترکهاى جوان که در ۱۳۲۷/ ۱۹۰۹ به برکنارى سلطان عبدالحمید عثمانى انجامید (ص ۳۵۷ـ۳۶۱) و از این قبیل میتوان یافت. این نوع اشعار سیاسى و اجتماعى ساده و همهفهم، که در آن زمان متداول بود، باعث شد که وى از احمدِ شوقى مشهورتر شود (رجوع کنید به جیوسى، ج ۱، ص ۵۱ـ۵۲).
یکى از معروفترین سرودههاى سیاسى ـ اجتماعى حافظ ابراهیم، شعر «حادثه دِنْشَواى» است که آن را در ۱۳۲۴ سروده است (رجوع کنید به ص ۳۳۴ـ۳۳۶). دِنْشَواى نام روستایى در مصر است که در ۱۳۲۴/۱۹۰۶ افسران انگلیسى براى شکار به آنجا میرفتند و در حین شکار، زنى از روستاییان به ضرب گلوله کشته شد، مردم خشمگین با نظامیان درگیر شدند و یکى از افسران انگلیسى به قتل رسید. لُرد کرامر، حاکم انگلیسى مصر، دستور محاکمه و مجازاتِ مردم را داد و به دنبال محاکمه، چهار تن از متهمان، اعدام و گروهى زندانى شدند (رجوع کنید به مسدى، ص ۶۹ـ۸۳). این حادثه در مصر جنجالى بر پا کرد. حافظ ابراهیم اولین کسى بود که در این باره شعر سرود و از سیاست انگلیس در مصر و قاضى پرونده انتقاد کرد (همان، ص ۱۰۱). هرچند جندى (ص ۱۶۶ـ۱۶۸) بر آن است که حافظ ابراهیم چنانکه باید از انگلیسیها انتقاد نکرده و محافظهکارى نموده، اما شوقى ضیف (ص ۱۵ـ۱۶) معتقد است که تمامى سیاستمداران برجسته آن زمان مصر از ترس زندان و حیلهگریهاى انگلیسیها با آنها مدارا میکردند و حافظ ابراهیم بسیار شجاع بوده که چنین شعرى سروده است. با نگاهى به آنچه شاعران درباره حادثه دنشواى سرودهاند، سخن ضیف پذیرفتنى است (براى اطلاع از انعکاس دنشواى در شعر معاصر مصر رجوع کنید به مسدى، ص ۱۰۱ـ ۱۰۳). خالد احمد سلیمان (ص ۶۶ـ۶۷) معتقد است که حافظ ابراهیم و احمد شوقى با اینکه تا زمان درگذشتشان (۱۳۲۱ش/ ۱۹۳۲) از اوضاع فلسطین آگاه بودهاند، اما بهسببِ محافظهکارى و رعایت حال مقامات دولتى، حتى یک بیت هم درباره فلسطین نسرودهاند. بیتوجهى این دو به موضوع فلسطین باعث شد که ابراهیم طوقان*، با آنکه در شعرش به شدت تحت تأثیر شوقى و حافظ ابراهیم بود، آنها را سرزنش کند (رجوع کنید به بکار، ص ۹۳ـ ۹۷؛ سوافیرى، ص ۱۲۷). حافظ ابراهیم در سرتاسر اشعار سیاسى و اجتماعى خود، اعتقاد خود به جنبش عرب، آرزوهاى سیاسى ملتش و درد و رنج و فقر مردم را بیان میکند و بر رنج قربانیان فاجعههاى طبیعى تأکید میکند، اما این نوع اشعار وى غالبآ ساده و سطحى و عوامانه و از نظر تخیل، ضعیف دانسته شدهاند (رجوع کنید به بدوى، ص ۴۵؛ جیوسى، ج ۱، ص ۵۱؛ فاخورى، ص ۱۴۲).
زندگی نامه حافظ ابراهیم
حافظ ابراهیم مرثیههاى بسیارى براى بزرگان مصر سروده است (رجوع کنید به حافظ ابراهیم، ص ۴۴۵ـ۵۶۲). در این نوع ادبى، او سرآمد شاعران روزگار خویش است، هرچند که این مراثى تقلید از قدماست، اما یکسره مبالغهآمیز نیست. یکى از معروفترین و مؤثرترین آنها، مرثیه شیخ محمد عبده است، که در عین سادگى و صمیمیت، از حیث لفظ و اسلوب محکم و استوار است (رجوع کنید به طهحسین، ص ۱۵۹ـ۱۶۳؛ نیز رجوع کنید به حافظ ابراهیم، ص ۴۵۸ـ ۴۶۳). مرثیههاى حافظ ابراهیم را میتوان مأخذ معتبرى براى تاریخ سیاسى و اجتماعى مصر معاصر دانست (طه حسین، ص ۱۷۳ـ۱۷۴).
از جنبههاى بسیار برجسته شعر حافظ ابراهیم، که غالبآ مورد غفلت ناقدان واقع شده، طنز اوست؛ این نوع طنز در شعر عربى معاصر، بسیار اندک و نادر است و عمق احساسات شاعر را نشان میدهد. در شعرى که فیالبداهه در توصیف لباس خود سروده است، طنزى تلخ و ظریف و در عین حال والا و مستحکم دیده میشود (بدوى، همانجا؛ جیوسى، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۵۳؛ نیز رجوع کنید به حافظابراهیم، ص ۲۰۵ـ۲۰۶).
درباره زنان و تربیت و تحصیل آنان، حافظ ابراهیم موضعى معتدل دارد و معتقد است که ضعف در این زمینه یکى از علل عمده عقبماندگى ملتهاى مشرق زمین است (رجوع کنید به ص۲۸۲ـ ۲۸۳؛ نیز رجوع کنید به مقدسى، ص ۲۶۳ـ۲۶۴). حافظ ابراهیم از جمله اصلاحگرانى بود که نیاز مردم را درک میکردند و، بهرغم محدودیتهاى فراوان، براى اصلاحات میکوشیدند، اما تلاش وى از حد یک مصلح اجتماعى ــکه با صاحبان قدرت و ثروت، براى تعلیم و راههاى ارتزاق فقرا، مصالحه میکندــ فراتر نرفت (مقدسى، ص۲۳۰؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، همانجا).
حافظ ابراهیم با اتکا به آنچه در مطبوعات منتشر شده بود و اشعارى که نزد وى و برخى دوستانش بود، دیوان خود را در سه مجلد به چاپ رساند که آخرین جلد آن در ۱۳۲۹ منتشر شد. به دستور وزارت معارف، به سرپرستى احمد امین و همکارى احمد زین و ابراهیم ابیارى، نیز مجموعه اشعار حافظ ابراهیم در ۱۳۱۲ش/۱۹۳۷ در دو جلد به چاپ رسید.
علاوه بر آثار مذکور، حافظ ابراهیم، با همکارى خلیل مطران، کتابِ >مقدمهاى بر اقتصاد روستایى< اثر پل لِروى(متوفى ۱۲۹۵/۱۸۷۸) را با عنوانِ المُوجَز فى علم الأقتصاد در ۱۳۳۱ به عربى ترجمه کرد (رجوع کنید به جندى، ص ۲۳۴).
زندگی نامه حافظ ابراهیم
منابع : یوسف بکار، ابراهیم طوقان: اضواء جدیده، بیروت ۲۰۰۴؛ عبدالحمید سندجندى، حافظ ابراهیم: شاعرالنیل، قاهره [? ۱۹۵۹[؛ حافظ ابراهیم، دیوان، چاپ احمد امین، احمد زین، و ابراهیم ابیارى، ]قاهره[ ۱۹۸۷؛ محمد عبدالمنعم خفاجى، مدارس الشعر الحدیث، قاهره ] ۱۹۹۱[؛ داود برکات، «حافظ کما عرفته»، در مجله ابولّو : المجموعه الکامله، ج ۱، ش ۲ (ژوئیه ۱۹۳۳)؛ خالد سلیمان، فلسطین و شعر معاصر عرب، ترجمه شهره باقرى و عبدالحسین فرزاد، تهران ۱۳۷۶ش؛ کامل سوافیرى، الادب العربى المعاصر فى فلسطین: من سنه ۱۸۶۰ـ ۱۹۶۰، قاهره ]۱۹۷۹[؛ احمد شوقى، دیوان، چاپ احمد محمدحوفى، قاهره ]۱۹۸۰ـ ۱۹۸۱[؛ شوقى ضیف، دراسات فى الشعر العربى المعاصر، قاهره ] ۱۹۷۹[؛ طه حسین، حافظ و شوقى، ]قاهره[ ۱۹۵۵؛ عبدالوهاب نجار، «صفحه مجهوله من حیاه حافظ»، در مجله ابولّو، همان؛ حنا فاخورى، الجامع فى تاریخ الادب العربى: الادب الحدیث، بیروت ۱۹۸۶؛ محمد جمالالدین على مسدى، دِنْشَواى، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶؛ خلیل مَطران، دیوان، بیروت ۱۹۷۷؛ انیس خورى مقدسى، الاتجاهات الادبیه فى العالم العربى الحدیث، بیروت ۱۹۸۲؛
Muh¤ammad Mustafa Badawi, A critical introduction to modern Arabic poetry, Cambridge 1975; J. Brugman, An introduction to the history of modern Arabic literature in Egypt, Leiden 1984; EI2, s.v. “Hafiz Ibrahim” (by U. Rizzitano); Encyclopedia of Arabic literature, ed. Julie Scott Meisami and Paul Starkey, London: Routledge, 1998; s.v. “Ibrahim, (Muhammad) Hafiz” (by P. Starkey); Salma Khadra Jayyusi, Trends and movements in modern Arabic poetry, Leiden 1977; Paul Starkey, Modern Arabic literature, Edinburgh 2006.
/ بهرام پروین گنابادى /
زندگی نامه حافظ ابراهیم
زندگی نامه حافظ ابراهیم
زندگی نامه حافظ ابراهیم