بز اخفش به چه معناست ؟ ریشه ضرب المثل بز اخفش
Akhfash’s goat (معادل بز اخفش به عربی إمعه)
بز اخفش کنایه از کسیاست که در بحثها بدون هیچ تفکری با جنباندن سر خود گفتار طرف مقابل را تأیید میکند.
همچنین بخوانید : معنی فحش موشه دایان
افراد متعددی با نام اخفش در تاریخ ثبت شدهاند که در اینجا منظور سعید بن مسعده خوارزمی معروف به ابوالحسن دانشمندی نحوی است. روایت گوناگونی در مورد اخفش و بزش وجود دارد.
جنبهٔ مشترک میان روایات این است که چون کسی با وی بحث نمیکرد به بحث با بز خود روی آورده بود. در مورد علت بحث نکردن کس با اخفش چند روایت وجود دارد. بعضی میگویند که وی شخصی بسیار زشت بود به طوری که کسی با او رفتوآمد و بحث نمیکرد. عده دیگر معتقدند او از بحث و جدل خوشش نمیآمد و دوست داشت هر چه میگوید دیگران تأیید کنند. روایت دیگر آن است که او آن قدر در بحثها لجباز و یکدنده بود که کسی با او بحث نمیکرد.
در مورد کیفیت بحث وی با بز هم دو روایت وجود دارد. یکی اینکه بزی خریده بود و حیوان را روبروی خود گذاشت و با او بحث میکرد و بز گهگاه به عادت حیوانی سر خویش تکان میداد و اخفش آن را تأیید سخن خویش قلمداد میکرد. در روایت دیگر طنابی به گردن بز میبست و از قرقرهای استوار شده در سقف عبور میداد و سر طناب به دست خود میگرفت. پس با بز بحث میکرد و هر گاه با خویش میپنداشت که بحث به اتمام نرسیدهاست و بایستی ادامه یابد، ریسمان را میکشید و سر بز بهناچار بالا میرفت. اخفش این حرکت بز را انکار میپنداشت و به بحث ادامه میداد. پس وقتی که با خود میاندیشید که به اندازهٔ کافی بحث کردهاست، سر طناب را شل میکرد. پس سر بز پایین میآمد و اخفش این را تأیید سخن خویش قلمداد میکرد. البته در این مورد نظرات زیادی وجود دارد که همه آنها قابل استناد نیستند.
منبع: ویکی پدیا
میان شاگردان استاد سیبویه مردی بود به نام “اخفش”. با این که درس اخفش خوب بود و استادش هم او را دوست داشت اما کسی حاضر نبود دوست و هم کلام اخفش شود و ساعت ها با او درباره ی درس هر روزشان بحث و گفت و گو کند. چون اخفش آدم متفاوتی بود. اولا ظاهری زشت داشت و مهم تر از آن کسی را می خواست که شب و روز نشناسد و استراحت و خواب را کنار بگذارد و همیشه با او درباره ی درس بحث کند.
اخفش از نظر سنی از استاد سیبویه بزرگ تر بود. می دانست که اگر بخواهد به جایی برسد باید بیشتر ازبقیه تلاش کند.اخفش با هر که دوست می شد دوستی اش ادامه پیدا نمی کرد.هرکس فقط می توانست دو سه روزی برنامه های درسی سنگین و طولای اخفش را تحمل کند. این بود که عطایش را به لقایش می بخشیدند و می رفتند دنبال کس دیگری که مثل اخفش یک دنده و با پشت کار نباشد.
اخفش که می دید تنها شده و کسی را برای گفت و گو ندارد، فکر جالبی کرد . او بزغاله ای خرید و بزغاله را طوری تربیت کرد که هر وقت اخفش حرف می زد ، سرش را بالا یا پایین تکان دهد.
صبح تا شب و شب تا دیر وقت رو به روی بزش می نشست و درباره ی درسی که آن روز یاد گرفته بود، حرف می زد.بز تربیت شده هم یک جا سرش را بالا می گرفت و یک جا سرش را تکان می داد و پایین می انداخت، اخفش فکر می کرد بزش حرف های او را فهمیده و قبول دارد.
شاگردان دیگر به اخفش وبزش می خندیدند، اما اخفش از این که یک موجود زنده پیدا کرده که اعتراض نمی کند و حاضر است ساعت های زیادی به حرف های او گوش کند، راضی و خوشحال بود.
اخفش با پشتکاری که داشت و با کمک بزی که هم درس او شده بود، توانست از بهترین شاگردان استاد سیبویه بشود.
از شاگردان دیگر او چیز زیادی به یادگار نمانده اما اخفش کتابهای زیادی نوشت و خودش استاد شاگردان بسیاری شد.
از آن به بعد ، به کسی که بدون فکر حرف های دیگران را تایید کند یا هر چه می شنود فقط سرش راتکان بدهد، می گویند “بز اخفش”. یا به قول بعضیا بز اخوش
منابع:
وبلاگ تازه های زبان و ادبیات عربی
بز اخفش به چه معناست