خراسان/ همه ما خیلی راحت ممکن است کنترل احساس خودمان را از دست بدهیم و بعدش تصمیمی بگیریم یا اتفاقی بیفتد که سرنوشت مان را تغییر دهید. دقیقا به همین دلیل است که هوش احساسی ما یا همانEQ این قدر حائز اهمیت می شود و از IQ کم نمی آورد. به گزارش «خبرآنلاین» و مانند بسیاری از توانایی های دیگر، مهارت هوش احساسی هم با تمرین هر چه بیشتر قویتر خواهد شد. ممکن است شما از EQ بالایی برخوردار باشید؛ اما خودتان این را ندانید. با این وصف به شرایطی که در ادامه متن تعریف شده اند نگاهی بیندازید و ببینید تا چه حد با رفتارها و عادت های شما همخوانی دارد؛ زیرا هرچه همخوانی اش بیشتر باشد از هوش احساسی بالاتری برخوردار خواهید بود.
۱-درباره احساسات زیاد فکر می کنید:
اگر تا به حال این طور از خودتان سوال کرده اید که: «چرا من چنین احساسی دارم؟» و «چه چیزی باعث شد من چنین حرفی بزنم یا چنین کاری بکنم که طرف مقابلم خوشحال یا ناراحت شود؟»، یعنی درباره احساسات تان فکر می کنید و این یعنی EQ شما بالاست.
۲-می گویید «متشکرم»:
این روزها آنچه که کمبودش به شکل وسیعی احساس می شود، فروتنی است اما این درباره افرادی که EQ شان بالاست، مصداق پیدا نمی کند. آن ها می دانند که وقتی یک واژه به خصوص «متشکرم» مطرح می شود تا چه حد می توانند روز یک نفر را تغییر دهند و البته روابط افراد را محکم تر کنند.
۳-می دانید کجا باید مکث کنید:
مکث کردن بسیار ساده است. فقط کافی است چند لحظه کوتاه قبل از اینکه واکنشی نشان بدهید یا حرفی بزنید خودتان را متوقف کنید. هر چند این موضوع در تئوری ساده است اما در اجرا سخت است. طبیعی است که هیچ فردی کامل نیست اما مکث کردن باعث می شود شما از خجالت زده شدن در بسیاری اوقات در امان بمانید.
۴- «چرا» را جست و جو می کنید:
به جای اینکه دیگران را قضاوت کنیم باید به دنبال این باشیم که پشت هر رفتاری یک دلیلی وجود دارد. در چنین مواقعی باید روی حس همدلی و درک متقابل کار کنید و تلاش داشته باشید تا مسائل را از دریچه نگاه دیگران هم ببینید. در این شرایط است که سوال هایی مانند این ها مطرح می شوند: «چرا فلانی به این ماجرا چنین حسی دارد؟» یا اینکه «پشت این قضیه چه خبر است؟».
۵-نقدها را می پذیرید:
هیچ فردی از دریافت بازتاب های منفی احساس خوبی نخواهد داشت حتی خود شما. با این حال شما می دانید که انتقادات می توانند شامل واقعیت هایی هم بشوند که شاید خیلی هم برای شما ایده آل نباشند اما به هر حال واقعیت هستند. در واقع انتقادات به شما این درس را می دهند که دیگران چطور فکر می کنند.
۶-می گویید «معذرت می خواهم»:
آیا می دانید واژه های «متاسفم» یا «معذرت می خواهم» تا چه اندازه واژه های قدرتمندی هستند؟ با پذیرش اشتباهات و عذر خواهی به موقع شما کیفیت موضوعاتی مانند انسانیت و صداقت را در مواجهه با دیگران ارتقا می دهید.
۷-می بخشید:
مادامی که این موضوع را درک کنید که هیچ فردی کامل نیست، یاد می گیرید که نبخشیدن آدم ها مانند فرو کردن چاقو داخل زخم و رها کردنش به همان حالت است! در واقع شما هیچوقت شانس این را ندارید که از شر این زخم خلاص شوید. بنابراین به جای گیر کردن در یک نقطه، دیگران را ببخشید تا این بخشایش به شما قدرت حرکت کردن و جلو رفتن در زندگی تان را بدهد چون در غیر این صورت همیشه در یک نقطه باقی خواهید ماند.
۸-دیگران را ارج می نهید:
وقتی دنبال این باشید که در دیگران نقاط قوت را در کنار ضعف ها ببینید و این نقاط مثبت را هم گاهی به آن ها یادآوری کنید و برایشان ارج و ارزش قائل شوید، همواره حس خوبی را به آن ها تلقین می کنید. به این ترتیب آن ها از معاشرت و کار کردن با شما لذت می برند و همیشه سعی می کنند در مقابلتان بهترین ها را انجام بدهند.
۹-بر روی کنترل افکارتان کار می کنید:
یک ضرب المثل انگلیسی می گوید شما نمی توانید مانع نشستن پرنده روی سرتان شوید اما می توانید نگذارید روی سرتان خانه بسازد! وقتی شما اتفاق منفی را تجربه می کنید ممکن است که نتوانید بر روی افکارتان و پاسخ های احساسی تان به طور طبیعی کنترلی داشته باشید اما این را یادتان باشد که آنچه قرار است بعد از آن اتفاق بیفتد در کنترل شماست آن هم با تمرکز کردن بر روی افکارتان. به جای اینکه فکرتان را به اتفاق غیر منصفانه ای که برایتان افتاده است، معطوف بکنید، به این فکر کنید که چطور می توانید شرایط را مدیریت کنید و به جلو بروید.
۱۰-ضعف هایتان را تجزیه و تحلیل می کنید:
شما باید بصیرت و بینش کافی داشته باشید تا بتوانید ضعف های خود را تجزیه و تحلیل کنید اما این را هم بدانید که اوضاع شما بهتر نخواهد شد مگر اینکه روی نقاط ضعف خود کار کنید. با تجزیه و تحلیل موقعیت هایی که در آن ها کنترل احساسات خود را از دست داده اید، استراتژی کنترل احساسات خود را بسط می دهید تا بار دیگر که با چنین شرایطی مواجه شدید رفتار بهتری داشته باشید.