قصیده دعبل در مدح امام رضا
دعبل در کنار پیشوای خود امام رضا (ع) در وصف امام حسین (ع) و شهدای دشت نینوا چنین خواند: پس چگونه پیامبر را دوست دارند، در حالی که خویشاوندان او را کشته اند و وجود آنها از کینه و نفرت، انباشته است…ای فاطمه، بلند شوای دختر بهترین خلق خدا بلند شو و بر فرزندانت که ستارههای آسمانند و بر زمین افتاده اند، نوحه کن؛ و قبری که در بغداد است برای جان پاکی که خداوند او را در غرفه های بهشتی دربرگرفته است.
همچنین بخوانید:سیمای امام رضا (ع) در شعر دعبل خزاعی و سنایی غزنوی
در دورهای که هارونها و فاسقان با فاصله گرفتن از اسلام حقیقی قصرنشین بودند، بیان حقیقت شیعه از زبان امامانی، چون امام موسی کاظم (ع) و امام رضا (ع)، با زبان شعر «ولایت عشق» را فریاد زد.
در دورانی که اختناق بیداد میکرد، دهانها را میدوختند، دستها و قلمها را میشکستند و انسانهای شایستهای که باید جامعه را به سوی عدالت و خوشبختی رهبری میکردند سالها به جرم آزادگی زندانی بودند.
در این آشفته بازار که کمتر کسی ‘خزف ‘ را از ‘گوهر’ باز میشناسد و در دورهای که زورگویان دنیا پرست به فرهنگ جاهیلت اعتبار بخشیده بودند، هارونها و فاسقان با فاصله گرفتن از اسلام حقیقی قصرنشین شده بودند؛ و در روزگاری که پیشوای مردم امام موسی کاظم (ع) در زندان تنگ و تاریک تکبر و کینههای هارون الرشید به سرمی برد، گاهی قطعه شعر شاعری شایسته که از خرواری جواهر بیشتر میارزید مانند عصای موسی بساط سحر و جادوی فرعونیان زمان را فرو میبلعید و انسانهای خفته را بیدار میکرد.
و، اما در روزگاری که شاعران در محفل خلفا قصیدههایی میسروده اند و از درهم و دینارهای دشمنان اهل بیت (ع) برای خود برجها و قصرهای زیبا میساختند، زبان شعر و هجو شاعری نترس معروف به «دعبل خزاعی» بود تا برای لرزش کاخها و قصرهای هارونها دلهایی برای خدا و اسلام بلرزد.
در این دوران گمراهی و تاریکی هجوهایی باید از دل این شاعری بیرون میزد که آیندگان بدانند همه لال نبودند و عدالت طلبانی بودند که حق سرایی کرده اند.
شعرهایی که از شمشیر برندهتر باشد و دارویی شفا بخش برای انسانهای گمراهی که حق را میدیدند، اما بر چشم دلشان پردههای تاریک بود.
«دست روزگار او را از سمنگان ایران زمین دوباره به بغداد آورد تا همانند مولایش علی (ع) و شاگردش سلمان فارسی به درد مردم برسد تا جیب خودش».
امام موسی کاظم (ع) و ملقب به کاظم و باب الحوائج که در سن ۲۱ سالگی به امر خداوند و وصیت پدر به امامت رسیدند و دوران سخت و پرمشقت امامت ۳۵ ساله ایشان از سال ۱۴۸ هجری قمری آغاز شد.
امامی که معاصر با چهار تن از خلفای عباسی یعنی منصور عباسی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون الرشید بودند و سالها با جاه طلبی و تکبر هارون الرشید باعث شد تا فرزند پیامبرخدا (ص) در زندانهای مدینه، بصره، بغداد بگذراند تا جایی که سخن چینی ها، حسادت ها، گزارشهای دروغ و تحریک آمیز سبب شد تا برخورد با امام را تشدید کرده و دوباره امام را به زندان افکنند.
فشارها و شکنجههای جسمی و روحی که باعث شد امام در زندان «سندی بن شاهک» به دست نحس وی زهر تلخی بنوشد و فرزندش امام رضا (ع) نیز بعد از سالها به دست مامون مکار پرورده هارون در طوس زهر انگوری را بچشد و محل دفنش پایگاه شیفتگان و عاشقانش هم، چون دعبل شاعری باشد که برای خواندن قطعه شعری در وصف و جایگاه عظمتش تمام قلبش پیش امام رئوف بود.
**دعبل و ازدواج با زلفا
این دو امام شهید که بارها هارون و مامون میخواستند جایگاهشان را نزد مردم کوچک جلوه دهند و جلال ظاهری خود را به رخ این دو امام سخاوتمند و رئوف بکشند، امروز مزارشان حرم امن هزاران عاشقی است که «ولایت عشق» را جستجو میکنند.
«دعبل» این شاعر عاشق پیشه که زبانش پر از هجو بود، بارها هارون و درباریانش از گزند زبان تندش در امان نماندند، او بارها به قصد رسیدن به «زلفایش» به قصرها و برجهای درباریان هارون پاگذاشته بود.
هرچند که بعد از سختیها و مشقتهای فروان به وسیله «ابن یقطین» یکی از بهترین شیعیان امام موسی کاظم (ع) ازعشق زلفای شجاع، با ایمان و زیبایش به دو عشق الهی رسید و هرچند که نتوانست وارد زندان قصر هارون شده و امام و پیشوایش را از نزدیک ببیند، اما درحال بازگشت از بغداد با زلفا از راه دور و به سختی از سوراخ روزنهای حجت خدا را در کنج اتاقی دیدند.
دعبل بعد از پشت سرگذاشتن خطرهای زیاد در روستای «طیبه» در شوش در خانه باغی که «ابن یقطین» به زلفا بخشیده بود، سالها ساکن شدند و هنگامی که دعبل به چهل و پنج سالگی رسید هارون الرشید با همه جاه و مقامش در چهل و هشت سالگی مرد و امین و مامون برسر قدرت در جنگ بودند.
** «قصیده مدارس آیات» در وصف امام رضا (ع)
در سال ۲۰۰ هجری در آن روزها که مامون امام رضا (ع) را به مرو کشاند دعبل این شاعر هجوگوی حماسه سرا شروع به سرودن قصیدهای در وصف امام کرد که سالها انتظارش را میکشید و بعد ازاتمام قصیده اش آهنگ سفر به سمت مولایش به «طوس» کرد.
دعبل تنها شاعری بود که غم غربت را خوب چشیده بود او تمام واژههای ناب را در کنار چیده بود تا «قصیده مدارس آیات» را تکمیل کند؛ و حالا «طوس» بهشت این شاعر دلسوخته شده بود، چون تصمیم داشت علی بن موسی (ع) نخستین کسی باشد که قصیده را میشنود.
جوهرعشق امام موسی کاظم (ع) در سرشت دلشیفتگانی، چون «علی بن دعبل خزاعی» چنان ریشه کرده بود که محبت فرزند رئوفش علی بن موسی الرضا (ع) خط سرنوشتش او را برای خواندن «قصیده مدارس آیات» تا طوس میبرد.
دعبل با عاشقانههایی که سروده بود وقتی پا در آن خانه گذاشت مغناطیس وجود امام او را گرفت، با خودش میگفت: خوش به حال خدمتکاران این خانه … امام آمد دعبل را در آغوش کشید، خوش آمدی دعبل! امام اشاره کردند دعبل نیز نشست، دعبل دو زانو نشست نفس عمیقی کشید سینه صاف کرد و گفت: جانم به فدایتان مدتها در صدد بودم قصیدهای برایتان بسرایم و تقدیم کنم… به گمانم مشمول عنایت و لطف شما شدم، عهد کردم شما نخستین کسی باشید که آن را میشنوید.
امام با مهربانی فرمود: دعبل بخوان.
شعر دعبل انگار نوحهای بود بر ناگواریهایی که پس از درگذشت پیامبراکرم (ص) به اهل بیتش رسیده بود.
او قصیده «آیات مدارس» خود را از مهربانی رسول خدا شروع کرد و عهدی را که در آیات محکم و واضح کتاب خدا بر مردم واجب شده بود را با شبههها و افتراهای خود، شکستند را به زبان شعر به تصویر کشید.
دعبل از «غصب خلافت حضرت علی (ع)» خواند و از فضایل اخلاقی و حق مولایی که غدیر و بدر و احد شاهدش بودند.
دعبل خواند: خداوند قبری را که در مدینه است با باران رحمتش سیراب کند… خداوند پیامبرش را مشمول سلام خود کند و قبرهایی که در «کوفه و طیبه و فخ» قرار دارد و قبرهایی را کنار فرات…، دختران ابن زیاد در قصرها در راحتی و امنیت به سر میبرند و اسیران آل پیامبر (ص) در بیابانها سرگردان اند.
دعبل در کنار پیشوای خود امام رضا (ع) در وصف امام حسین (ع) و شهدای دشت نینوا چنین خواند: پس چگونه پیامبر را دوست دارند، در حالی که خویشاوندان او را کشته اند و وجود آنها از کینه و نفرت، انباشته است…ای فاطمه، بلند شوای دختر بهترین خلق خدا بلند شو و بر فرزندانت که ستارههای آسمانند و بر زمین افتاده اند، نوحه کن؛ و قبری که در بغداد است برای جان پاکی که خداوند او را در غرفه های بهشتی دربرگرفته است.
از ابن بابویه روایت شده است که دعبل گفت: چون به اینجای قصیده رسیدم، حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: میخواهی در اینجا دو بیت الحاق کنم که قصیده تو تمام شود؟ پس حضرت این دو بیت بعد را فرمود:و قبری که در «طوس» است. وای از آن مصیبت که تا قیامت آتش حسرت و نالههای جانسوز در وجود من میافزاید.
بعد از آنکه حضرت آن دو بیت را اضافه فرمود، دعبل گفت: «یابن رسول الله آن قبری که در طوس خواهد بود قبر کیست؟» حضرت فرمود: «قبر من است و برجاست تا شهر طوس محل تردد شیعیان من و زائران من شود. به درستی که هر که در طوس و غربت من را زیارت کند.
هرچند که قدرت و ثروت چیزی نبود که فرزند هارون بتواند از خیر آن بگذرد، اما امروز از آن قدرت و قصر هارونی و شوکت مامون خبری نیست، امروز حرم امام رضا (ع) و پنجره فولادش محل دخیل دلهای بی قراری است که طنین ناله هایشان در جان ضریحش میپیچد.
** بیان مظلومیت اهل بیت (ع)؛ «رسم دعبل» بود
حقیقت هیچ گاه خاموش نخواهد شد زمانی با زبان شمشیر و مظلومیت اهل بیت (ع) در کربلا، سرزمینی که در آن به ویژه در محرم و صفر شوری وصف ناشدنی برپا میشود و بعد از پشت سرگذاشتن ۱۳۷۹ سال از عمرش، قبلگاه مقدس عاشقان حسینی است؛ و زمانی با زبان شعر شاعری دل سوخته عشق ولایت، چون «دعبل خزاعی»؛ هم چنان که امام رضا (ع) رو به اباصلت کرد و فرمود: نگذار این راز در پرده بماند. شیعیان را از حقیقت شهادت من مطلع کن. امشب منتظر باش، فرزندم، محمد، به بالینم خواهد آمد.» بیشتر مورخان شیعه و سنی بر این نظرند که مأمون، امام رضا (ع) را در آخرین روز ماه صفر به شهادت رساند.
«رسم دعبل» در سرودن اشعار آتشین در وصف اهل بیت (ع) و بیان حقیقت رسمی شد که امروزه بسیاری از شاعران در وصف امام رضا (ع) و پدر گرامی شان امام موسی کاظم که سالها رنج زندان هارون را بردوش کشید تا حقیقت شیعه زنده بماند، سرودهها بسرایند.
حسن بن علی خزاعی شاعر عرب قرن سوم هجری است. او شاعری که مورد تفقد امام رضا (ع) قرار گرفت.
وی هجوگوی دشمنان اهل بیت (ع) و مداح حضرات معصوم بوده و دوران امامت چهار تن از ائمه یعنی امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد را درک کرده است.
عمدۀ شهرت او به علت قصیدۀ معروفی است که در خراسان تقدیم امام رضا (ع) کرد و به سبب همان، لقب «دعبل» (شتر پیرسال) را از ایشان دریافت کرد.
**کوبیدن بنی عباس با سلاح «شعر»
هنگامی که دعبل خواندن قصیده را به پایان رساند، امام رضا (ع) ۱۰ هزار سکه رضویه (که نام مبارک امام رضا (ع) روی آنها نوشته شده بود) همراه دستمال و پیراهن خود را به دعبل هدیه داد.
پس از مدتی دعبل قصد برگشتن به بغداد را داشت، در شهر قم مردم به استقبال دعبل رفته و وی را به مسجد جامع بردند و از دعبل خواستند تا قصیده مدارس آیات را برای آنان بخواند؛ دعبل نیز قصیده را برای آنان خواند. مردم هم به عنوان پاداش هدایایی فراوان به دعبل دادند، با اصرار فراوان پیراهن امام رضا (ع) را از دعبل میگیرند و در نهایت آستینی از آن پیراهن مبارک به دعبل میرسد که شفابخش چشمهای زلفایش میشود.
دعبل ۹۸ سال از عمر پر برکتش را سپری کرد و با سلاح آتشین و برنده «شعر» بنی عباس و مزدوران آنها را میکوبد؛ دعبل، هارون الرشید را «شر الناس» توصیف کرد و سخت به امین و مأمون عباسی تاخت و معتصم عباسی را به شدت نکوهش کرد.
نقل است که در سال ۲۴۶ هجری قمری، یکی از فرمانداران متوکل عباسی، مالک بن طوق فرماندار دمشق بود، دعبل هم متوکل و هم فرمانداران او و هم مالک بن طوق را به سختی نکوهش میکرد؛ مالک بن طوق برای کشتن دعبل، به شخصی ۱۰ هزار درهم و تیری آغشته به زهری کشنده داد.
آن شخص شهر به شهر به دنبال دعبل گشت تا ایشان را در خوزستان و در یکی از روستاهای اطراف شوش پیدا کرد؛ پس از نماز مغرب و عشا هنگامی که دعبل از مسجد خارج میشد، آن ملعون از کمین خارج شد و تیر را به پای دعبل زد، فردای آن روز دعبل شهید شد.
او فراتر از شیعه بودن و ارادت دینی و قلبی به امام رضا (ع)، عاشق آن حضرت بوده و این عشق در زندگی او و اشعارش تنیده شده به گونهای که میتوان گفت: زندگی دعبل بدون این عشق به امام رضا (ع) بی معناست».
سال ۶۵ به دستور مقام معظم رهبری که در آن زمان رییس جمهور بودند، نوسازی بقعه دعبل آغاز شد و سال ۸۰ تکمیل و به بهره برداری رسید. بقعه دعبل به سبک سنتی و مذهبی ساخته شده است.
آرامگاه او با گنبدی مخروطی به سبک معماریهای شهر شوش و همانند بارگاه دانیال نبی، با آجرهایی به رنگ اخرایی در ساحل رودخانه شاوور؛ قرار دارد با محوطهای پر از نخل و درختهای کنار و گلهای رز و ختمی.
عربها ارادت خاصی به دعبل دارند و بخصوص شاعران عرب زبان، فراوان به زیارتش میروند و به او توسل میجویند.
قصیده دعبل در مدح امام رضا