با چه کسی درد دل کنم
تبیان/ مردم بسیاری هستند که همیشه و همه جا از روابط عاطفی خود با همه صحبت می کنند. آن ها برایشان فرقی نمی کند کجا هستند و آیا طرف، انسانی قابل اعتماد است یا خیر؟ فقط حرف می زنند و همه جزئیات رابطه خود را تعریف می کنند. این افراد اصولا با همه، غیر از کسی که باید، در مورد زندگی خود صحبت می کنند.
طرح مشکلات نزد کسانی که هیچ گونه توانایی بر حل آن ندارند اثری جز ذلت و سرافکندگی انسان نخواهد داشت. در این گونه موارد باید خویشتن دار بود و لب به شکایت نگشود.
آن گاه امام علیه السلام می فرماید:«کسی که زبانش را بر خود امیر سازد شخصیت او تحقیر می شود»؛ (وَهَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَهُ)
چه طور ما برای گرفتن عکس خانوادگی هر جا نمی رویم و عکس ناموسمان را به هر کسی نمی دهیم. این احتیاط طبیعی است. این محتاط بودن در گفتن راز هم باید باشد. توجه کنیم که این امانتی که در غالب راز به دیگران می سپاریم چقدر ارزش دارد؟ پس باید احتیاط کرد.
منظور از امیر شدن زبان آن است که از تحت کنترل عقل و فکر خارج شود و هر چه بر زبانش آمد بگوید. بدیهی است سخنانی که از فکر و عقل و تقوا سرچشمه نمی گیرد در بسیاری از موارد خطرهایی ایجاد می کند که انسان قادر بر جبران آن نیست و گاه اسباب رنجش افراد آبرومند و سبب ایجاد اختلاف در میان مردم و کینه و دشمنی نسبت به گوینده و دیگران می شود و چه زیبا می گوید شاعر عرب:
احْفَظْ لِسانَکَ ایُّهَا الْإنْسانُ
لا یَلْدَغَنَّکَ إنَّهُ ثُعْبانٌ
کَمْ فِی الْمَقابِرِ مِنْ قَتیلِ لِسانِهِ
کانَتْ تُهابُ لِقاءُهُ الْاقْرانُ
ای انسان زبان خود را حفظ کن- مراقب باش تو را نگزد که اژدهایی است.
چه بسیارند کسانی که در گورستان ها خفته اند و کشته زبان خویشند- همان کسانی که همطرازان آنها از ملاقات با آنها وحشت داشتند.
در حدیث دیگری در سلسله همین کلمات قصار می خوانیم:«مَنْ کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ؛ کسی که زیاد سخن گوید اشتباهات زیادی خواهد کرد». و این خطای بسیار باعت تحقیر و بی ارزش شدن او در نظرها می شود.
حال آیا درد و دل کردن اشتباه است؟ ما می گوییم باید احتیاط کرد. چه طور ما برای گرفتن عکس خانوادگی هر جا نمی رویم و عکس ناموسمان را به هر کسی نمی دهیم. این احتیاط طبیعی است. این محتاط بودن در گفتن راز هم باید باشد. توجه کنیم که این امانتی که در غالب راز به دیگران می سپاریم چقدر ارزش دارد؟ پس باید احتیاط کرد.
روشن است هرگاه انسان نزد طبیب درد خود را بگوید و از وی راه درمان بطلبد یا پیش قاضی ظلمی را که بر او رفته بیان سازد و از او احقاق حق بخواهد یا نزد دوستش از گرفتاری خود برای گرفتن وام سخن بگوید کار خلافی نکرده و به دنبال مشکل گشایی بوده؛ اما طرح مشکلات نزد کسانی که هیچ گونه توانایی بر حل آن ندارند اثری جز ذلت و سرافکندگی انسان نخواهد داشت. در این گونه موارد باید خویشتن داری کرد و لب به شکایت نگشود.
در همین زمینه روایت است که :سرُکَ أسیرُک، فإذا أفشَیتَهُ سرتَ أسیرَه. یعنی سر تو اسیر تو است. وقتی فاشش کردی تو اسیر او می شوی. وقتی رازی را به کسی می گوییم، اول نگران این هستیم که کس دیگری متوجه راز ما نشود. در حالی که اگر نمی گفتیم کسی خبر نداشت و راز ما اسیر دل خودمان بود. در جامعه هم گاه به بهانه ی مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و… اتفاق می افتد که با آبروی مردم بازی می شود. در نامه ی حضرت علی (علیه السلام) به مالک اشتر به عنوان حاکم جامعه، امیرالمومنین این طور می فرماید:مالک! از همه بیشتر از کسی بترس که عیب مردم را نزد تو بازگو می کند. همه ی مردم عیب دارند. حاکم باید قبل از همه عیب ها را بپوشاند. حتی عیوبی از مردم که آشکار می شود حاکم موظف به رفع و رجوع آن است. عیب های پنهان نیز حسابش با خداست. مسئولان ما باید بدانند که اگر کسی امروز عیب دیگری را نزد آنها گفت، فردا عیب آنها را در جای دیگری جار می زند. مسئولان باید باب این موضوع را ببندند. روایت عجیبی است که می فرماید:نزدیک ترین مرتبه به کفر این است که فردی عیب دیگری را جست و جو کند! دستگاه اجرایی، حکومت، رسانه ها، روزنامه ها، شبکه های خبری و… باید قبل از همه رازداری کنند.
در مورد کسانی که جار می زنند و آبروریزی می کنند و کسانی که در حریم خصوصی خودشان گناه می کنند دو بحث مطرح می شود. اول در مورد کسانی که جار می زنند و در ملأعام آبروریزی می کنند که این مصداق فساد است که نوع برخورد با آنها مشخص است. دوم افرادی هستند که در حریم خصوصی خودشان گناهی مرتکب می شوند. در رابطه با این مورد دوم به این ماجرا دقت کنید:افرادی آمدند به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) خبر دادند که فلان خانه در فلان محله فلان خبرهاییست. فردی از اصحاب با عصبانیت برخاست تا برای مجازات به آن خانه برود. حضرت به علی (علیه السلام) فرمود:یا علی! تو برو.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:«کسی که سفره دل خویش را (نزد این و آن بدون هیچ فایده) باز کند (و مشکلات خود را فاش سازد) رضایت به ذلت خود داده است» (وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ)
امام علی (علیه السلام) به سمت آن خانه رفت در حالی که افراد آن خانه سر و صدایشان خوابیده بود و خبری نبود. حضرت در زد و به صاحب خانه گفت:من را رسول خدا فرستاده است. اینجا خبریست؟ صاحب خانه گفت:نه! علی (علیه السلام) نزد پیامبر برگشت و فرمود:یا رسول الله! من چیزی ندیدم! علی (علیه السلام) می خواهد فساد در جامعه علنی نشود. ما برعکس اینقدر فشار می آوریم که طرف خودش علناً اعلام کند که بله! من فلان کار را کردم.
اگر ۵۰ نفر قسم خورند که کسی فلان کار را کرده است و خودش گفت که نکرده ام، تو خود فرد را تأیید کن!
روایت است که خداوند در قیامت کسی را حاضر می کند و به او می گوید که تو در خون این مقتول شریکی. درحالی که طرف روحش هم خبر نداشته است. آن روز که تو راز او را فاش کردی، تو در سیر اتفاقاتی که منجر به کشته شدن او شد سهم داشتی. و روایت دیگر است از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) که:من نیامده ام که راز دل مردم را بیرون بکشم و درون آنها را بکاوم. من مأمور به حکم به ظاهر هستم. از امام صادق (علیه السلام) هم روایتی است که:اگر ۵۰ نفر قسم خورند که کسی فلان کار را کرده است و خودش گفت که نکرده ام، تو او (خود فرد) را تأیید کن!
کوتاه سخن این که انسان عاقل باید زبانش را در اختیار عقلش قرار دهد نه این که عقلش را در اختیار زبان که اولی مایه سعادت است و دومی اسباب حقارت.