واژه نامه مدیریت برند – اصطلاحات اقتصادی
معمولاً در ترجمه اصطلاحات انگلیسی به زبان فارسی ابهامات به وجود می آید و یا حتی اشتباهاتی صورت می گیرد که این موضوع برای افرادی که قصد دارند این مفاهیم را فرا گرفته و بر اساس آن به برنامه ریزی در حوزه مدیریت برند بپردازند، مشکل ساز خواهد شد. در این جا به اختصار مفاهیم عمومی مدیریت برند را به صورت واژه نامه برند جمع آوری نموده ایم.
1- Brand Judgments: قضاوت ها نسبت به برند
عبارتند از نظرات شخصی مشتریان و ارزیابی های آنها از برند که از کنار هم گذاردن عملکردهای متفاوت و تداعی های تصویری از برند در ذهن مشتریان شکل می گیرد.
2- Brand Feelings: احساسات نسبت به برند
پاسخها و عکس العمل های احساسی مشتریان به برند است. این احساسات با جریانات و تاثیرات اجتماعی ناشی از برند مرتیط هستند.
3- Brand Image: تصویر برند
به مفهوم نگرش مشتریان نسبت به برند که بر پایه ی تداعیات ذهنی آنها نمود می یابد. به بیان دیگر تداعیات ذهنی از برند، سایر گره های اطلاعاتی مرتبط با گره یک برند در حافظه ما هستند و مفهوم برند را برای ما روشن تر می سازند.
4- Brand Awareness: آگاهی از برند
آگاهی ما از برند با قدرت گره اطلاعاتی در حافظه هریک از ما مرتبط است؛ توانایی مشتریان در شناسایی برند، تحت شرایط گوناگون، نشان دهنده میزان آگاهی آنها از برند است. آگاهی از برند یکی از عوامل اصلی در خلق ارزش افزوده برند بوده و همچنین یکی از عوامل کلیدی تاثیرگذار بر سطح دانش مشتریان از برند به شمار می آید.
5- Brand Associations: تداعی های برند
این شاخص بازاریابی از تداعیات ذهنی و نگرش های عمیق مصرف کننده در خصوص برند است. شامل فاکتور های 4 گانه ارزش ادراک شده، هویت برند، تداعیات از محصول و تداعیات سازمانی است. تداعیات ذهنی باید از قدرت، مطلوبیت و تمایز کافی در نزد مشتری برخوردار باشند. مزایای برخورداری از سطوح امتیاز بالا در شاخص تداعیات ذهنی از برند عبارتند از:
1. بهبود تصویر ذهنی مشتری از برند
2. ارتقای سطح دانسته های مشتری از برند
3. افزایش تکرار و حجم خرید به جهت ایجاد نزدیکی میان مشتری و برند
تداعیات برند و به دو نوع اصلی و فرعی شکل می گیرند. تداعیات اصلی تحت تاثیر محصول و ویژگی های آن حاصل میگردد، در حالیکه تداعیات فرعی تحت تاثیر سایر عوامل جانبی نظیر شرکت، کشور سازنده، چهره ها و شخصیت های اجتماعی و فرهنگی، شبکه محصول و غیره شکل گرفته و بر بنیان فکری مصرف کننده در خصوص یک برند تاثیرگذار است.
6- Brand Strategy: استراتژی برند
برنامهای است برای توسعه سیستماتیک برند به منظور دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده. استراتژی برند باید براساس چشم انداز برند شکل گرفته و بر خاسته از اصول متمایز سازی و جذب مستمر مشتریان باشد. این استراتژی بایستی عملکرد کلی شرکت را به منظور اطمینان یافتن از صحت رفتارهای برند و تجارب سالم از برند تحت هدایت و کنترل داشته باشد
7- Brand Architecture: معماری برند
به طور کلی سه سیستم معماری برند را میتوان نا م برد:
– سیستم یکپارچه که در آن نام شرکت برای تمام محصولات و خدمات شرکت مورد استفاده قرار میگیرد،
– سیستم پشتیبانی یا حمایتی که در آن تمام برندهای زیر مجموعه بوسیله لینکهای شفاهی یا تصویری به برند اصلی شرکت متصل می شوند
– سیستم مستقل که در آن برند اصلی شرکت فقط به عنوان یک شرکت هولدینگ یا شرکت مادر مطرح شده و هر یک از محصولات یا خدمات به طور جداگانه نام گذاری و برند سازی می شوند.
8- Touch Point: نقاط تماس
نقاط ارتباطی مخاطبان با برند است، که از این نقاط میتوان به بسته بندی محصول، نحوه چیدمان محصولات در فروشگاه، وب سایت و سایر فضاهای ارتباطی اشاره نمود، که هریک از طریق ایجاد تداعیات مثبت و منفی زمینهساز تجربهای برای مخاطبان میباشند.
9- Audience Measurement: سنجش مخاطب
مطالعه موردی واکنشها، نظرات و رویکردهای مخاطبان هنگام مواجه شدن آنها با انواع تبلیغات محیطی، محاطی و یا هنگام شنیدن نظرات سایر افراد در رابطه با برند و یا یکی از محصولات خاص آن برند میباشد. این سنجش غالبا با اهداف افزایش رضایتمندی مشتریان و مخاطبان و همچنین تعیین نگرشها و تطبیق محصولات و خدمات آن شرکت یا برند، بر اساس نیازهای مشتریان انجام میشود.
10- Brand Commitment:تعهد به برند
به میزان وفاداری مشتری به یک برند و یا به یک محصول خاص از یک برند اشاره دارد. تعهد به برند در ارتباط مستقیم با تجربه مخاطب از آن برند است، اگرچه سایر مولفهها از جمله: کیفیت، ثبات، نوآوری و … در ایجاد وفاداری نسبت به یک برند تاثیر گذار میباشند. لذا با توجه به اهمیت وفاداری و تعهد مشتریان به یک برند، ایجاد حس تعهد در میان مشتریان یکی از پایههای اولیه ایجاد یک برند موفق میباشد.
11- Brand Experience: تجربه برند
روشی است که به وسیله آن یک برند در ذهن ذینفعان شکل می گیرد. برخی از تجارب کنترل شده هستند مثل محیط فروشگاه خرده فروشی، تبلیغات، محصولات و خدمات، وب سایت و غیره. و برخی کنترل نشده اند مثل تبلیغات دهان به دهان، مطالب روزنامه ها و غیره. برندهای قوی برخاسته از تجارب مستمر به همراه یک تجربه برند شفاف، متمایز و کلی از محصولات و خدمات برند است.
12- Brand Positioning: جایگاه یابی برند
یعنی جایگاه متمایز و منحصر به فردی که یک برند در یک محیط رقابتی به خود اختصاص می دهد تا مطمئن شود که مخاطبانش به درستی آن را از سایر برندها شناسایی کرده و تشخیص می دهند. جایگاه سازی مستلزم به کارگیری صحیح و دقیق همه اجزای آمیخته بازاریابی است.
13- Anchor Store
فروشگاههای بلوکی، را میتوان به عنوان جذابترین و قویترین فروشگاهها در اماکن تجاری مانند پاساژها دانست و معمولا در ابتدا و انتها ی پاساژ چیدمان میشوند تا باعث جذب مخاطبین برای ورود به پاساژ گردد.
14- Hero Pieces: بخشهای الگو
گزینشی از گونه های ارتباطی که توانایی ابراز بهتری از هویتی بصری برند میشود را قطعه های قهرمانی مینامیم
15- Brand Brief: پیش طرح نام تجاری
سند برنامه ریزی، تدوین برند میباشد که به صورت معمول شامل شاخصهایی از قبیل اهداف، سیاستها، حوزه های رقابتی ، قابلیتهای موجود سازمان و بیان عملکردها، زمانبندیها و بودجه بندی میباشد حال لازم به ذکر است که باعث همبستگی مالکین برند در راستای اهداف کلان برند نیز هم میشود
16- Brand Hierarchy: سلسله مراتب برند
نشان دهنده تعداد و ماهیت عناصر مشابه و متفاوت برند در خصوص محصولات متنوع شرکت است. با شناخت روابط بالقوه متعدد بین محصولات مختلف یک شرکت می توانیم تصویر کاملی از راهبرد برندسازی سازمان را ترسیم کنیم.
17- Brand Exploratory: کاوش برند
کاوش برند به مفهوم انجام مجموعهای از تحقیقات به منظور درک تفکر و احساس مصرف کنندگان نسبت به برند، با هدف شناسایی منابع و ایجاد ارزش ویژه برند برای سازمان است.
18- Brand platform: زیرساز برند
زیرساز برند را میتوان به عنوان ساختار درون سازمانی به منظور جایگاه سازی برند دانست که در این زیرساز، عاملهایی از قبیل چگونگی تمایزسازی رقابتی از طریق تدوین چشم انداز برند، بیانیه ماموریت برند، ارزشهای برند، شخصیت برند و ارتباطات برند دانست.
19- Cause branding: برندسازی سببی
برندسازی سببی، نوعی برندسازی میباشد که سازمانها برای ایجاد ارزش افزوده در اذهان مخاطبین خود بکار میگیرند تا در راستای سبب (حال ایده، هدف، منفعت و غیره) مشتریان خود همسو باشند.
20- Wear Out: عدم اثر بخشی تبلیغات
هنگامی است که تبلیغات محیطی و محاطی یک برند اثر خود را بر سنجش و تاثیر پذیری مخاطب از دست میدهد. این عدم اثر بخشی ممکن اس بر اثر عواملی نظیر: نمایش پی درپی تبلیغات، عدم بر آورده شدن خواسته ها و نیازهای مخاطب برخلاف تعهد داده شده، جایابی نامناسب تبلیغات، عدم پیوستگی میان شخصیت برند و شاکله تبلیغات و یا عدم استفاده از ابزار تبلیغاتی مناسب ایجاد شود.
منبع: سایت مدیریت فردا