گیاه شناسی و طبیعیات در تمدنهای اسلامی
گیاه شناسی یکی از شعبه های علم پزشکی و همچنین کشاورزی بوده است که در این هنر و علم نیز مسلمین قدم های بلندی را برداشته اند. ویل دورانت می نویسد:
*ادریسی کتابی درباره گیاهان نوشته و ۳۶۰ نوع گیاه را وصف کرده است. توجه او فقط منحصر به مسائل طبی نبوده بلکه بیشتر از لحاظ علمی و گیاه شناسی بحث کرده بود.
*ابوالعباس اشب یلیه ای (متوفی ۶۱۳ هجری یا ۱۲۱۶ میلادی) به خاطر مطالعاتش درباره گیاهان مختلفی که ما بین اقیانوس اطلس و دریای سرخ می روئید به نباتی شهرت یافت.
*ابن البیطار با تبحری فوق العاده همه معلومات گیاه شناسی اسلامی را در کتابی مفصل و پرمایه فراهم آورد. کتاب وی تا قرن شانزدهم در این زمینه مرجع و مأخذی معتبر بود و او را به مقام بزرگ ترین گیاه شناس و داروساز قرون وسطی رساند.
*از جمله مهم ترین تألیفات در علم زراعت، کتاب الفلاحه اثر ابن عوام اشبیلیه ای بود که در ضمن آن از انواع خاک و کود سخن آورده است. طریقه کشت ۵۸۵ نوع گیاه، ۵۰ نوع درخت میوه، روش های پیوندزنی و علائم بیماری گیاهان و راه علاج آن را شرح داده بود. کتاب وی کامل ترین تحقیقات قرون وسطی در رشته کشاورزی به شمار می رفت.
*از گیاه شناسان نامی مسلمان، رشید الدین الصوری (متوفی ۶۹۳ هجری) است. او محصول مطالعات خود را به شکل کتابی بنام الادویه المفراه درآورد که یکی از سودمند ترین کتابها در این زمینه است.
او به قدری در گیاه شناسی دقیق بوده که همراه خود نقاشی را با تمام لوازم می برده است و هنگامی که در صحراهای لبنان و سوریه به مطالعه و تحقیق می پرداخته و در مورد هر گیاه، رنگ، ریشه، ساقه و تمام جزئیات آنرا یادداشت می نموده، شکل صورت آن را توسط نقاش ترسیم می کرده است. و این رویه ای است که گیاه شناسان امروز نیز بهتر از آن را انجام نمی دهند.
*گوستاولوبون درباره نظریات دانشمندان مسلمان در علوم طبیعی می نویسد:
یکی از مشهورترین دانشمندان طبیعی، مسلمان قزوینی است که در سال ۱۲۸۳ میلادی وفات یافته و به پلین شرقی ها معروف است. روش قزوینی در مطالب، بر توصیف اشیا است چنانچه پس از او بوفون نیز همین روش را داشت.
*البته توسعه، تعمیم و همچنین تقسیماتی که در کتاب های امروزه دیده می شود در کتب مسلمانان نبوده ولی مطالبی در آنها هست که نشان می دهد آنها نیز از برخی اکتشافات جدید بویی برده بودند.
از آن جمله این که در رساله بوعلی سینا که راجع به سنگ نوشته چنانچه از عین عبارت آن ظاهر می گردد فصلی درباره منشأ پیدایش کوه ها می نویسد که از تحقیقات امروزه چندان دور نیست و عبارت آن چنین است:
«منشأ پیدایش کوه ها یکی از دو سبب می باشد؛ اول آن که به واسطه بعضی از تحولاتی که در قشر زمین روی می داده مانند زلزله های شدید این ارتفاعات به وجود آمده و قسمت های مرتفعه به صورت کوه ها باقی مانده است. زیرا انسان می بیند برخی از سن گهای نرم را برده و سن گهای سخت را به جای گذارده و بسیاری از تل های مرتفع زمین نیز از همین جا پیدا شده است. جریان پیدایش معادن زمینی نیز مانند کوه ها بوده است. و البته برای پیدایش تمام این تحولات زمان های زیادی لازم است و ممکن است کوه ها در این زمان روبه انخضاض و ریزش باشند».
سپس چنین استدلال می کند:
«اینکه گفتیم آب یک علت اساسی پیدایش کوههاست، دلیلش حیوانات آبی و غیر آبی و فسیل هایی است که بر روی بسیاری از سنگ ها دیده می شود. گل و خاکی که سطح کوه ها را پوشانده با ماده ای که خود کوه از آن تشکیل شده متفاوت است و معلوم می شود که این گل و لای از باقیمانده گیاهانی است که آب آورده و احتمال هم دارد از خود دریاهای قدیمی باشد که زمان های سابق تمام سطح زمین را پوشانده بوده است».
چنانچه می بینید این بیان ابن سینا می رساند که او عقیده داشته تحولاتی که در کره زمین انجام گرفته چنان نبوده که به واسطه طوفان های سخت و شدید پدید آمده باشد، چنانچه کوویه معتقد است، بلکه اینها تدریجا با گذشت زمان های زیادی به این صورت در آمده است. تحقیقات امروزی نیز همین نظریه را ثابت می کند
منبع: http://salar724.blogfa.com/post-427.aspx