شعر عرب و راز ماندگاری قصیده بوصیری در مدح پیامبر اعظم
نوشتار زیر قصد دارد پس از مروری بر جایگاه شعر در تاریخ ادبیات و فرهنگ عرب به داستان سرایش قصیده ی بُرده ی بوصیری، شاعر قرن هفتم مصری، که آن را در مدح و ستایش مقام نبوت ، حضرت محمد مصطفی (ص) ، سرود اشاره نماید . در پایانِ نوشتار قسمت هایی از این قصیده ی مشهور نقل خواهد شد.
با سپری شدن دوران صدر اسلام ، شعر عرب نیز فراز و نشیب های زیادی را پشت سر نهاد . قرآن کریم قوی ترین انگیزه ی یادگیری زبان عربی برای مللی بود که به اسلام می گرائیدند. آفریقایی ها همچون ایرانی ها از اولین ملت هایی بودند که مسلمان شدند. اسلام در برخی جاها مانند مصر که در شمال شرقی آفریقا واقع شده آنچنان نفوذ کرد که عربی جایگزین زبان مادری شان شد و مصری ها اگر چه به لحاظ نژادی آفریقایی ماندند اما به لحاظ زبان قرن هاست که عرب محسوب می شوند. ﮔﻮﺳﺘﺎو ﻟﻮﺑﻮن در این خصوصﻣﻲﮔﻮﻳﺪ:ˈواﻗﻌﺎً ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ اﻧﺴﺎن را ﺑﻪ ﻗﺪر ﻣﺼﺮﻳﺎن ﺑﻪ ﺣﻴﺮت ﻧﻤﻲ اﻧﺪازد ﻛﻪ آﻧﻬﺎ ﺗﻤﺪن ﻋﺎﻟﻲ روم و ﻳﻮﻧﺎن را ﻗﺒﻮل ﻧﻜﺮدﻧﺪ؛ ﺑﺮ ﻋﻜﺲ ﺗﻤﺪن و زﺑﺎن و ﻣﺬﻫﺐ ﻋﺮب را ﺗﺎ اﻳﻦ درﺟﻪ ﺣُﺴﻦ اﺳﺘﻘﺒﺎل ﻧﻤﻮدﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻲ آﻧﻬﺎ از اﺻﻞ ﻋﺮب ﺑﻮده اﻧﺪ .ˈ
ﺗﻨﻈﻴﻢ ﭘﻴﻤﺎن ﺻﻠﺢ ﺣﺪﻳﺒﻴﻪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﻣﻴﺎن ﻗﺮﻳﺶ و ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﺑﻪ ﻣﺪت ده ﺳﺎل ﺧﺎﺗﻤﻪ ﻣﻲ داد ﻓﺮﺻﺘﻲ را ﺑﻪ وﺟﻮد آورد ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ، ﺳﺮان ﻣﻤﺎﻟﻚ ﻫﻤﺠﻮار ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن و از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻘﻮﻗﺲ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮوای ﻣﺼﺮ را ﺑﻪ اﺳﻼم دﻋﻮت ﻛﻨﻨﺪ. ﺣﺎﻃﺐ ﺑﻦ اﺑﻲ بلتعه ﻧﺎﻣﺔ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ص) را ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر دﻋﻮت ﻣﻘﻮﻗﺲ ﺑﻪ ﻗﺒﻮل اﺳﻼم ﻧﮕﺎرش ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﻮد ﺑﻪ وی رﺳﺎﻧﺪ و ﭼﻮن او ﻧﺎﻣﻪ را ﺧﻮاﻧﺪ، با اﺣﺘﺮام ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ و ﺣﺎﻃﺐ را ﮔﺮاﻣﻲ داﺷﺖ و در ﭘﺎﺳﺦ ﻧﻮﺷﺖ ˈﻣﻲ داﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮی ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪه اﺳﺖ اﻣﺎ ﮔﻤﺎن ﻣﻲﻛﺮدم ﻛﻪ در ﺷﺎم ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻴﺸﻮد .اﻛﻨﻮن ﻓﺮﺳﺘﺎده ات را ﮔﺮاﻣﻲ داﺷﺘﻢ و دو ﻛﻨﻴﺰ ﭘﺮ ارزش و ﺟﺎﻣﻪ ای و اﺳﺘﺮی ﺑﺮای ﺳﻮاری ﺧﻮدت ﻓﺮﺳﺘﺎدم.ˈ ( ﻳﻜﻲ از دو ﻛﻨﻴﺰ ﻛﻪ ﻣﻘﻮﻗﺲ ﻓﺮﺳﺘﺎد، ﻣﺎرﻳﻪ ﻗﺒﻄﻴﻪ ، ﻣﺎدر اﺑﺮاﻫﻴﻢ، ﻓﺮزﻧﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ صلوات الله ﺑﻮد. )
شعر عرب از آنجا که رفیع ترین جایگاه فرهنگی را در بین اعراب دارا بود ، با تحولات سیاسی و اجتماعی پس از بعثت پیامبر (ص) دستخوش تغییرات فراوان گشت. اگر صدر اسلام را دوره ای بدانیم که شاعران بزرگی مانند کَعب بن زُهیر و حَسّان بن ثابت، شعر را در خدمت مبارزه ی دینی و ستایش مقام نبوت (ص) گرفتند، در مقابل شعر در حکومت اموی دوباره به کارکرد دوره ی جاهلی بازگشت و وسیله ای برای اعتلای شئون حزب های مختلف و فروکوفتن مخالفان شد. شاعرانی که هم آواز با دستگاه خلافت شعر می سرودند مقرّب دستگاه خلافت گشته و از عطایای فراوان قبیله ای و حکومتی برخوردار می شدند.
در ادامه همین وضع بود که با فروکش جنبش های سیاسی و روی آوردن مردم به لهو و غنا، شعر نیز در دوره هایی به خدمت لهو و غنا درآمد و منزلتی متفاوت در اجتماع یافت. هر چند این دگرگونی ها در ماهیت اغراض شعر تغییری پدید نیاورد و علاوه بر ارائه ی عواطف و احساسات دینی که پس از اسلام ظهور پیدا کرد مانند مدح پیامبر و پیروزی های دینی یا رثاء کسانی که در غزوه ها شهید می شدند ، شعر همچنان بازگو کننده وقایع روز، تجلیل و تقبیح نسب ها ، فخر و حماسه و از این قبیل امور بود.
در دوره هایی نیز، شعر عرب هم به لحاظ کارکرد و هم به لحاظ قوت ادبی رو به افول نهاد. استیلای مغول بر سرزمین های اسلامی کیفیت اشعار عربی که از سالها قبل در دوره ی عباسی، روی در سراشیب زوال نهاده بود را شدت بخشید.
پس از حمله چنگیز خان به نواحی مختلف ، هلاکو مُلک ری را تصرف کرد و سپس بغداد را به آتش کشید ؛ کتابها به دجله انداخته شدند و تمام مظاهر علم وفرهنگ نابود گردید. پس از آن تیمور لنگ با ویران کردن آسیای صغیر دامنه ی استیلای مغول را تا شام گسترش داد و تمام مدارس و کتابخانه ها در آنجا نیز به آتش کشیده شد. مصر در آن ایام تحت حکومت ممالیک درآمد .
اوضاع اجتماعی تنها در دوکلمه فشار و ناامنی خلاصه می شد. به همین جهت مردم به دو جانب روی کردند : گروهی به سمت اباحیگری و بی بندباری رفتند و گروهی دیگر راه زهد و ترک دنیا پیش گرفتند. از همین جا خانقاه های صوفیه فراوان شد و شاعران به مدح پیامبر و طلب شفاعت از اولیاء روی آوردند؛ با این حال، برخی از ایشان با وجود تمام مشکلات و آفت هایی که ادبیات نیز از آن در امان نماند ، آثار درخشانی از خود بر جای نهادند.
یکی از شاعرانی که قصیده ماندگاری در مدح پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) سرود شرف الدین محمد بن سعید (۶۰۸- ۶۹۶ ق) بود که در دلاص مصر متولد شد. وی سپس به بوصیر نقل مکان کرد و به ˈ بوصیری ˈ شهرت یافت.
بوصیری علاوه بر مقام استادی در نویسندگی و ادبیات ، عهده دار حکومت ناحیه ی شرقی مصر بود و بدین ترتیب از دارندگان مناصب دولتی به شمار می رفت.
او شاعری توانا و دارای دیوان بود و قصیده ی زیبایی ، در مدح پیامبر (ص) از خود به جای گذاشت که به قصیده ی مبارکه ی بُرده (به معنای عَبا) شهرت یافت.
شاعران اصیل عرب (شاعران دوره ی جاهلی) را رسم بر این بود که شعر خود را با ذکر خاطرات گذشته و حسرت بر آثار به جای مانده از خانه محبوب آغاز کنند . گاه شاعر به توصیف آثار خانه ی معشوق که در زمان سرایش شعر از آن محل کوچ کرده بود بیشتر از خودِ محبوب و ساکنان خانه می پرداخت. دامنه ی خیال و عاطفه ی شاعر جاهلی وسیع و عمیق نبود اما به لحاظ لغوی از قوتی وصف ناشدنی برخوردار بود. (بنا به نظر برخی محققان، شعر پیش از اسلام از آن جهت شعر دوره ی جاهلی گفته می شود که مردم در آن زمان بیشتر بت پرست بودند و با آمدن اسلام از جهل بت پرستی بیرون آمدند . )
بوصیری نیز با آنکه متعلق به آن دوران نیست اما قصیده ی معروف خود را با یاد معشوق و گریستن بر إطلال ودِمَن آثار معشوق آغاز می کند. بُرده ، قصیده ای مشحون از عواطف و احساسات خالص یک بنده ی مسلمان نسبت به پیامبر رحمت و مهربانی ، حضرت محمد (ص) است.
قصیده ی ۱۶۱ بیتی بوصیری – که هنوز پس از گذشت قرن ها خوانندگانش را تحت تأثیر قرار می دهد – را می توان در ده بند شامل موارد زیر تقسیم بندی کرد : ۱ : در شِکوه از معشوق ۲ : در ترسانیدن از آرزوهای نفسانی ۳ : در ستایش پیامبر اکرم (ص) ۴ :درباره ی تولد آن حضرت ۵ : در بیان معجزات پیامبر (ص) ۶ : درباره ی عظمت قرآن ۷ : در بیان معراج رسول ۸ : درباره ی غزوه های پیامبر (ص) و دلاوری های اصحاب ۹ : در توسل به پیامبر (ص ) ۱۰ : در مناجات و بیان حاجت ها
شاید آنچه بیش از هر چیز سبب ماندگاری و اثرگذاری این قصیده در طول تاریخ شد حکایتی است که از قول بوصیری درباره ی سرایش آن در کتاب فوات الوفیات نقل شده است.
در فوات الوفیات اثر محمد بن شاکر الکتبی (۶۸۱ -۷۶۴ ق) که دربردارنده سرگذشت نامه شاعران و مشاهیر عرب تا قرن هشتم هجری است ، از قول بوصیری در شأن نزول قصیده ی بُرده و علت نامگذاری آن آمده است : ˈ قصائدی در مدح حضرت رسول اکرم (ص) سروده بودم و از آن جمله شعری بود که الصّاحب زین الدین یعقوب بن زبیر (وزیر مصر در آن دوران) به من پیشنهاد نمود. تا آنکه بر اثر بیماری ، نیمی از بدنم فلج گشت. لذا به فکر سرایش قصیده ای افتادم – که همین بُرده باشد – و به آن پرداختم.
به وسیله آن از خداوند می خواستم که مرا شفا بخشد. مکرر آن را خواندم و گریستم و با آن توسل جستم. آنگاه به خواب رفتم و در خواب حضرت رسول اکرم (ص) را دیدم. ایشان با دست مبارکشان صورتم را مسح کردند و عبایشان را بر من افکندند. بیدار شدم. در اندام افلیجم حرکت یافتم. برخاستم و از خانه بیرون رفتم ، در حالیکه هیچ کس را از ماجرا آگاه نکرده بودم.
در راه به درویشی برخوردم. وی به من گفت : قصیده ای را که در ستایش حضرت رسول (ص) سروده ای ، به من بده ، گفتم : کدام را ؟ گفت : آن را که در بیماری خود سروده ای . و مطلع آن را خواند و گفت :
سوگند به خدا ، آن را دیشب شنیدم و آن در حضور رسول اکرم (ص) خوانده می شد. رسول اکرم (ص) همراه آن ، سر تکان می داد و شعر، او را به شگفتی افکنده بود و آنگاه عبایشان را بر قاری افکندند و آن را به او بخشیدند. ˈ
پس از چندی سعدالدین الفارقی الموقّع به چشم درد مبتلا شد . در خواب دید که به وی می گویند نزد بهاءالدین بن حنا ملقّب به صاحب برود و عبا یا بُرده را از او بگیرد و بر روی چشمانش قرار دهد تا به یاری خدا شفا یابد. ( بهاءالدین بن حنا از بزرگان مصر بود که آثار باقی مانده از پیامبر را خرید و در مکانی به نام ˈ المعشوق ˈ در مصر نگهداری کرد. )
سعدالدین نزد صاحب آمد و خواب خود را تعریف کرد. صاحب گفت : از پیامبر عبایی (بُرده ای ) نزد من نیست. اما پس از مدتی تأمل گفت : شاید مراد، قصیده ی بُرده ی بوصیری است و خدمتگزارش ، یاقوت ، را فرستاد تا از صندوق آثار بازمانده از پیامبر (ص) آن را بیاورد. سعدالدین آن را گرفت و بر چشمانش نهاد و شفا یافت و از آن پس این قصیده به نام بُرده ی بوصیری مشهور شد.
بوصیری به جز قصیده ی بُرده اشعار زیاد دیگری نیز سرود. از جمله دو قصیده ی همزیه و لامیه به تقلید از قصیده ی معروف ˈ بانَت سُعاد ˈ به معنای ˈسُعاد (نام معشوق) رفتˈ از کَعبِ بن زُهَیر از شعرای صدر اسلام ؛ کعب شاعری بود که به دلیل تغییر کیش برادر خود به اسلام همواره در هجو رسول خدا (ص) شعر می سرود و به همین سبب پیامبر او را مهدورالدم ساخت. مشهور است که وی به هر قبیله ای پناه برد پناهگاهی نیافت سپس برادرش وی را به اسلام خواند و او اسلام آورد و قصیده ای حاوی غذر خواهی و ستایش مقام پیامبر (ص) سرود و در برابر پیامبر آن را خواند و رسول الله وی را عفو فرمود و عبا (بُرده ) ی خود را به وی داد ؛ لذا قصیده ی وی نیز به بُرده شهرت دارد.
در ادامه چند بیت از قصیده ی بُرده ی بوصیری را به همراه ترجمه می آوریم.
– أ مِن تَذَکّرَ جیرانٍ بِذی سَلَمٍ / مَزَجتَ دَمعاً جَری مِن مُقلَه بِدَم
آیا از یادآوری همسایگان ساکن در ذی سلم است که اشک هایت را با خون درآمیخته ای؟
– فَما لِعَینَکَ إن قُلتَ أُکفُفا هَمَتا / و ما لِقَلبک إن قُلت إستَفِق یَهِم
چشمانت را چه شده است که اگر به آنها بگویی گریه را بس کنید ، باز هم می گریند ؟ و قلبت را چه شده است که اگر به آن بگویی آرام باش ، بی شکیب تر می شود؟
– ظَلمتَ سُنَّهَ مَن أحیا الظّلامَ إلی / أن اشتکَت قَدماه الضُّر مِن وَرَمِ
ستم کردم بر سنت کسی که آنقدر شب زنده داری کرد که پاهای آماسیده اش از او شکایت کردند .
( اشاره به مداومت پیامبر اکرم (ص) به نماز شب تا جائیکه دو پای مبارکشان ورم کرد و کافران سخن به طنز گشودند. آنگاه آیات اول و دوم سوره ی طه نازل گشت که : ˈ قرآن را بر تو نازل نکردیم که در رنج افتی ˈ ؛ و پس از آن پیامبر ثلثی از شب را به نماز می ایستادند. )
– و کیف تَدعو إلی الدُّنیا ضَرورهُ مَن / لَولاهُ لَم تَخرج الدنیا مِن العَدَم
چگونه نیازمندی میتواند او (پیامبر ص) را به سوی مادّیات بخواند در حالی که او کسی است که اگر نبود ، جهان خلق نمی شد.
( اشاره به بی ارزش بودن جهان فانی نزد وجود گرامی پیامبر اکرم (ص) و حدیث قدسی لولاک لَمّا خَلقتُ الأفلاک : اگر نبودی دنیا را نمی آفریدم )
– محمد سید الکونَینِ والثّقلینِ و الفَریقَین مِن عُربٍ و مِن عَجم
حضرت محمد ( ص) پیشوای دو جهان ، انسانها و تمامی اقوام عرب و غیر عرب است.
– فاق النَّبیَّینِ فی الخَلق و فی خُلقٍ / و لَم یُدانوهُ فی عِلمٍ و لا کَرَم
وی از لحاظ صورت و نیز سیرت ، بر تمام پیامبران افضل است و هیچ پیامبری در علم و بزرگواری به او نزدیک نشده است
– و کُلُّهُم من رسول الله مُلتَمِسٌ / غَرفاً مِنَ البَحرِ أو رَشفاً مِنَ الدِّیَمِ
و تمام پیامبران ، مشتی از دریای کرامت و یا جرعه ای از باران رحمت ِ پیوسته ریزان او را به التماس می خواهند
– فَانسُب الی ذاتِه ما شِئتَ مِن شَرف / و انسُب الی قَدره ما شِئتَ مِن عِظَمِ
به وجود گرامی اش ، آنچه از شرف می خواهی نسبت بده و به جایگاه بلندش آنچه از بزرگی می خواهی منسوب بدار.
– فَإنَّ فَضلَ رسول الله لَیسَ لَهُ / حَدّ فَیُعرِبَ عَنهُ ناطِقٌ بِفَمِ
فضیلت پیامبر خدای محمد مصطفی (ص) را کرانه ای نیست تا انسانی بتواند با دهانش آن را بیان کند.
– أکرِم بِخَلق نَبیٍّ زانَهَ خُلقٌ / بِالحُسنِ مُشتملٍ بِالبِشر متَّسمِ
چه باشکوه است آفرینش پیامبری که تمام زیبایی های اخلاقی و لبخند و خوشرویی او را آراسته است .
– و أنت تَختَرِقُ السَّبعَ الطِّباقَ بِهِم / فی مَوکِبٍ کُنتَ فیه صاحبَ العَلَمِ
تو پیشاپیش پیامبران ، هفت آسمان را شکافتی و پرچمدار آن جمع تو بودی.
– و مَن تَکُن بِرسول الله نُصرتُهُ / إن تَلقَهُ الأُسدُ فی آجامِها تَجِم ِ
آن کسی که از یاری و رهبری پیامبر خدا (ص) بهره مند گردد ، اگر در بیشه ها و کنار لانه ی شیران با این درندگان برخورد کند ، آنان بواسطه ی پیامبر ، رام آن شخص خواهند گشت
– فَإنَّ مِن جودِک الدّنیا و ضَرّتَها / و مِن عُلومِکَ عِلم اللّوحِ و القَلمِ
همانا این جهان و همتای دیگرش – آن جهان – از بخشش تو پدید آمده اند و قلم و لوح محفوظ به واسطه ی دانش های تو پدید گشته اند.
– حاشاه أَن یُحرِمُ الرّاجی مَکارِمَهُ / أو یَرجِع الجارُ مِنه غَیرَ مُحترمِ
دور است از او که امیدواری را ناامید گرداند و یا همسایه ای را ناکام باز گرداند.
– یا ربِّ فَاجعَل رَجائی غَیرَ مُنعکس / لَدَیکَ و اجعَل حِبالی غَیرَ مُنخَرِمِ
خدایا ! امیدم را نزد خود ناامید مکن و ریسمان های امید مرا پاره مگردان
– وَ ائذِن لِسُحبِ صَلاهِ مِنکَ دائِمَه / عَلَی النَّبیِّ بِمُنهَل و مُنسَجِمِ
و به ابرهای درود خود فرمان ده که یکسره بر پیامبر (ص) فرود آیند.
در پایان باید گفت بیان روان و احساسات صادق به همراه بکارگیری کلمات و تشبیهات زیبا در قصیده ی بُرده ی بوصیری و توجه وی به مواردی همچون تأثیر کلمات وحی در محبوبیت رسول خدا (ص) ، شخصیت رسول اکرم و ویژگی های سیرت و صورت ایشان مانند خوش خلقی و خوش سیمایی، از دیگر مواردی است که راز ماندگاری این قصیده را در تاریخ آشکار تر می کند.
منابع :
۱: قصیده ی مبارکه ی بُرده ، قیس آل قیس ، محمد رضا عادل ، نشر صدوق ، تهران ۱۳۷۱
۲: تاریخ ادبیات زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن معاصر ، حنا الفاخوری ، عبدالمحمد آیتی ، انتشارات توس ، تهران ۱۳۸۱
۳ : تاریخ سیاسی اسلام،حسن ابراهیم حسن ، ابوالقاسم پاینده ، انتشارات جاویدان ، تهران ۱۳۸۱
۴: تمدن اسلام و عرب ، گوستاولوبون، محمدتقی فخرداعی گیلانی ، نشر دنیای کتاب ، تهران ، ۱۳۸۶
از : آمنه شیرازی نژاد