عوامل پیدایی هجا در نزد بشار بن برد
برای دانلود فایل کامل مقاله اینجا کلیک کنید
نویسندگان
ابوالحسن امین¬مقدّسی1؛ بهرام امانی2
1دانشیار دانشگاه تهران
2استادیار دانشگاه زنجان
چکیده
«فن هجا» از فنون شعری است که بهطور خودانگیخته یا غیرخودانگیخته، برای آرامش آشفتگیهای درونی شاعر همراه با رنجش مهجوّ از وجود وی برمیخیزد. بدون شک در شکلگیری این نوع از شعر، عامل یا عواملی دخالت دارد، همانگونه که در جهتگیری شاعران به سوی نوع معیّنی از شعر، انگیزهها یا عللی دخیل است. این مقاله تلاش دارد این عوامل را در دو دستة بیرونی و درونی بررسی نماید.
در قسمت نخست به بررسی ریشههای هجوگرایی بشار در محیط خانواده و اجتماع پرداخته شده، و از بردگی خانوادگی، نقص عضو ژنتیکی، مقطوعالنسل بودن و اثرات آن در تولید هجا سخن گفته شده است، و در بخش بعدیِ آن به انطباق شخصیّت این شاعر با نقطهنظرهای برخی از روانشناسان و جامعهشناسان در مباحثی چون اضطراب، هیجانخواهی، عقدة حقارت و عقده خودبزرگبینی پرداخته شده است.
واژههای کلیدی: بشاربن برد، هجا، اغراض شعر، انگیزههای هجو، بصره.
————.
زندگی نامه بشار بن برد شاعر عرب
بَشّار پسر بُرد پسر یرجوخ تخارستانی (به عربی: بَشّار بن بُرد بن يرجوخ) (۹۵ – ۱۶۷ یا ۱۶۸ ق.؛ برابر با ۷۱۴ م. – ۷۸۴ م.) شاعر ایرانی تبار دورههای امویان و عباسیان بود. وی به زبان عربی شعر میسرود و در این کار درخشندگی بسیاری داشت و سرآمد هماوردان خویش در این زمینه همچون فرزدق بود. وی کور مادرزاد بود.
دشمنانش به ویژه جاحظ پس از مرگ او را با ویژگیهایی چون زشتروی و درشتخوی و درشتاندام و دیوانه یاد کردند.
پدر بشار از تخارستان (واقع در افغانستان امروزی) بود که به دست عربها به بند کشیده شده و به بصره آورده شده بود. بشار در نزدیکی همین شهر زاده شد. وی نابینا از مادر زاده شد. از کودکی به سرودن شعر به زبان عربی پرداخت و پس از چندی به شعوبیه پیوست. او همچنین با خاندان برمکیان درپیوند بوده و خالد برمکی را ستوده بود.
کنیهٔ بشار ابومُعاذ و لقبش مُرعّث به معنای گوشوارهدار بود. او در بصره بزرگ شد و در زمان خلافت منصور دوانیقی به بغداد رفت و پلههای پیشرفت را پیمود.
بشار باورهای زرتشتی داشت و شیفته ایرانیگری و دشمن سرسخت عرب بود. از همین روی به فرمان المهدی خلیفه عباسی به علت هجوی که بشار درباره او گفته بود و به گناه زندیقی در برابر دیدگان مردم بصره وی را آن قدر تازیانه زدند که بر اثر آن شکنجه جان سپرد. برخی گزارش کردهاند که به فرمان خلیفه وی را در آب خفه کردهاند.
شعرهای بشار بیشتر در قالب قصیده و غزل و با موضوعیت ستایش ایرانیان و نکوهش تازیان بودهاست. تنها پارهای از اشعار او برجای مانده و نمونههای شعر او را میتوان در کتابهای وفیاتالاعیان ابن خلکان و الاغانی ابوالفرج اصفهانی جست.
دربارهٔ برتر دانستن او ایرانیان را و خوار دانستن عربها از ابوالفرج اصفهانی آمدهاست که روزی عربی بشار را گفت که:
ای بشار! تو ما را کوچک میکنی و موالی را با ما میشورانی که ترک ولاء ما گویند و به اصل و نسب ایرانی خود بازگردند، در حالی که تو خود نژادی پاک و اصلی معروف نداری.
بشار از این سخن عرب برآشفته میشود و چنین پاسخ میدهد:
به خدا سوگند، نژاد من از زر ناب پاکتر و بهتر است و اصلم از کردار نیکان و پرهیزگاران پاکیزهتر است. روی زمین سگی نیست که آرزوی پیوستن به نژاد تو را داشته باشد.
همچنین پارهای از شعرهای او بر جستار برتری دادن آتش -عنصر مقدس زرتشتیان- بر خاک- عنصر اسطورهای پدید آمدن آدمیان در نزد مسلمانان- بود. وی همچنین شیطان را- که از آتش آفریده شده بود-از آدمی- که از خاک آفریده شده بود- برتر میدانست.
غزلهای بشار در روزگار عباسی میان زنان هواخواهان بسیاری یافت. بسیاری از زنان به خانه او میرفتند تا اشعارش را یاد بگیرند. دینیاران زمان بر این باور بودند که این غزلها زنان را گمراه میکند. در نتیجه مهدی عباسی او را از غزل گفتن بازداشت.
سابقهی ادبی
وی که پیشرو شعرای محدثین برشمرده میشود، در تفاخر به نَسَب خود و تحقیر عرب و وصف جواری و کنیزکان و ایراد تشبیهات و استعارات دقیق و به کار بستن امثال و حکم مشهور است. اهمیت خاص او در آمیختن معانی متغزل با معانی مدحی و پی ریزی سبکی خاص در قصیده سرایی است که به زودی مقبول شاعران تازی گوی گردید.
وفات
او نیز مانند ابوسلمه خلال همدانی، ابومسلم خراسانی، فضل بن سهل و خاندان برمک قربانی سیاست فریبکارانه عباسیان شد[۱] و به سال ۲۱۶ ه. ق به اتهام زندقه (کفر) به ضرب تازیانه کشتند.