دانلود و مشاهده فایل ویدئویی آموزش بلاغت عربی – جناس – توریه – سجع – اقتباس
استاد ناهده خلیل القایض
بیشتر انواع بدیع لفظی با مثال های خوب و کاربردی توضیح داده می شود
مناسب جهت آزمون دکتری و ارشد رشته عربی
مشاهده از قسمت بالا
مشاهده در سایت آپارات از اینجا
علوم بلاغی، زیباشناسی سخن یا دانش شیواسخنی از جملهٔ فنون ادبی است، و شاخههای سهگانهٔ معانی، بیان، و بدیع را در بر میگیرد.
در مقایسه با مضامین و زمینههای دیرین بلاغت در فرهنگها و جوامع جهانی، مطالعات و پژوهشهای علمی معاصر، برد وسیعتر و متنوعتری از مسائل عملی و معانی نظری را به حیطه علوم بلاغی وابسته و مرتبط دانستهاند. در حالی که به طور سنتی این علوم را تنها به حرفهها و زمینههایی از قبیل سیاست، حقوق، روابط عمومی، بازاریابی، و تبلیغات تجارتی منحصر انگاشتهاند، امروزه، دامنهٔ تحقیقات علوم بلاغی به رشتههای پیچیده و مختلفی، همچون علوم انسانی، علوم ادیان، علوم اجتماعی، و تاریخ هم گسترش یافته است.
علم بدیع یا فن بدیع در اصطلاح ادبیات، سومین فن (بعد از معانی و بیان) از فنون بلاغت است و موضوع آن آرایشهای سخن فصیح و بلیغ در نظم و نثر است.[۱] به این آرایشها محسّنات و صنایع بدیعی و نیز آرایههای ادبی میگویند.[۲] بدیع را مانند ادویه دانستهاند که اگر به اندازه استعمال شود، غذا را مطبوع و لذیذ میکند، و اگر زیاد شود آن را تند و نامطبوع میسازد.
بدیع در لغت
واژهٔ بدیع صفتی است بر وزن فعیل (مشبّهه) دارای دو معنی فاعلی «پدیدآورنده» و مفعولی «نوپدید و شگفت». کلمهٔ بدیع در لغت بهمعنی چیز تازه و نوظهور و نوآیین و در اصطلاح عبارت است از آرایش سخن فصیح و بلیغ، خواه نظم باشد و خواه نثر و مرادف آن را سخنآرایی و نادرهگویی و نغزگفتاری میتوان گفت.[۴]
کلمهٔ «بدیع» از مادّه بدع الشیء، یبدعه بدعاً، میباشد، یعنی ایجاد کرد و آغاز کرد.
کلمهٔ «بدیع» و «بدع»: الشیء الذی یکون اولاً، یعنی چیز تازه، کاری که قبلاً نظیر نداشته باشد.
بدعت: هر چیز نوظهور. بدعت در دین یعنی چیزی که جزء دین نیست، به دین نسبتدادن و در آن واردکردن.
البدعة:الحدث و ما ابتدع من الدین بعد الإکمال.
وقتی میگویند: ابدعت الشیء: یعنی چیزی را اختراع کردم نه بر سبیل مثال و نمونه یعنی: اخترعته لا علی مثال؛ و البدیع: من اسماء اللّه تعالی لإبداعه الاشیاء و احداثه ایّاها.
وقتی میگویند: أبدعَ الشاعر: شاعر شعر نوی آورد. خوب شعر گفت، بینظیر شعر ساخت.[۵] از معانی گوناگون، چنین استنباط میشود که دو چیز در مفهوم کلمهٔ «بدیع» هست:
– در چیز بدیع، نوآوری و تازگی باید وجود داشته باشد.
– در مفهوم چیز بدیع، براعت و عرابت هم باید باشد.
در قرآن، کلمهٔ «بدیع» دو بار به کار رفتهاست:
۱- «بدیع السموات و الارض و اذا قضی امرا فانّما یقول له کن فیکون» * آیهٔ ۱۱۷/بقره(۲)
۲- «بدیع السموات و الارض انّی یکون له ولد و لم تکن له صاحبة و خلق کلّ شیی و هو بکلّ شییء علیم». * آیهٔ ۱۰۱/انعام(۶)
در همین دو آیه نیز، مفهوم شگفتی و نوآوری و ظرافت که جلب توجّه کند و اذهان را به خود متوجّه سازد، در کلمهٔ «بدیع» وجود دارد؛ زیرا آفرینش آسمانها و زمین، در ابتدا و بهطور آغازی، خود موضوعی شگفتآور است. اهل ادب هم، شعر و نثری را بدیع گویند که اعجابآور باشد و مایهٔ شگفتی اذهان گردد.[۶]
دستهبندی
علم بدیع به دو بخش صنایع لفظی (یا آرایههای لفظی) و صنایع معنوی (یا آرایههای معنوی) تقسیم میشود.[۷] صنایع لفظی خاص زیباییهای لفظی و عمدتاً شامل تسجیع، ترصیع، تجنیس و نظایر و فروع آنهاست. صنایع معنوی بیشتر برای زیباسازی معنوی کلام است، مانند تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، حسن تعلیل[۸] و گاه ممکن است به الفاظ نیز مرتبط باشد.[۹]
تاریخچهٔ علم بدیع و کتب مرتبط
در دورهٔ نخستین خلافت عباسیان شعرای نوآوری همچون بشار بن برد (متوفی ۱۶۷) و ابونواس اهوازی (متوفی ۱۹۸)اذهان را به طرائف و ظرائف و بدیعههای اشعار خود متوجه ساختند و در اشعار خود طباق، جناس و تشبیه و استعاره را به کار بردند و به ظرافت و زیبایی اشعار خود هم آگاه بودند ولی برای این بدایع اصطلاحی وضع نکردند.[نیازمند منبع] جاحظ (متوفی ۲۵۵ ه. ق) نخستین کسی است که کلمهٔ بدیع را تقریباً در مفهوم بلاغت و نوآوری و تازگی به کار بردهاست در واقع منظور جاحظ فنون بیان بوده که امروز از آنها بهطورکلی تعبیر به بلاغت میکنند. در عصر او کلمهی بدیع در میان علما و نویسندگان در مفهوم معانی بدیع و عبارات شگفتآور و خوشایند به کار رفتهاست و بیشتر استعاره و تشبیه در نظر بودهاست.[نیازمند منبع] بعد از «جاحظ» ابوعبدالله محمد معتز خلیفهی عباسی مقتول به سال (۲۹۶ ه. ق) کتاب البدیع را به سال ۲۷۴ ه.ق تدوین نمودهاست[نیازمند منبع]، وی نخستین کسی است که برای این تعبیر حد و مرز مشخصی قایل شده و گفتهاست که مطالب خود را از قرآن، احادیث، کتابهای لغت و اشعار قدما نقل کردهاست[نیازمند منبع] ابن معتز ضمن اینکه بسیاری از محاسن کلام و شعر همچون التفات، اعنات، تجاهل العارف، تشبیه و کنایه و مطابقه را بیان کرده ولی به اعتقاد وی بدیع پنج نوع است: استعاره، تجنیس، مطابقه، رد، اعجاز کلام (حاجی خلیفه، ج ۱، ص ۲۳۳)[نیازمند منبع]. آنچه از کتاب البدیع ابن معتز نتیجه میشود این است که:
ابوعبدالله محمد معتز نخستین کسی است که در فن بدیع کتاب نوشتهاست.
مباحثی را که ابوعبدالله محمد معتز در کتاب البدیع بحث کردهاست مطالبی است که هماکنون در حوزهی علم بلاغت است و شامل علم بیان و بدیع میشود
ابوعبدالله محمد معتز واضع کلمهی بدیع به مفهوم امروزی است. زیرا او خود در آغاز کتاب البدیع آورده:
«در این کتاب کلمات زیبا و عبارات شیوایی را که در قرآن مجید و احادیث و گفتار صحابه و شاعران پیشین، که نوآوران و محدثان، آن فنون را بدیع گفتهاند گردآوردم.»[نیازمند منبع]
بعد از ابوعبدالله محمد معتز، قدامة بن جعفر (متوفی ۳۳۷) در نقد الشّعر فنون دیگری به این علم اضافه کرد[نیازمند منبع]، ابوهلال العسکری (متوفی ۳۹۵) در الصّناعتین این علم را گسترش داد و هفت صنعت دیگر از جمله استشهاد و تلطف را به آن افزود.[نیازمند منبع]، ابن رشیق قیروانی (متوفی ۴۵۶ ه. ق) در العُمده و خفاجی (متوفی ۴۶۶) در سرّ الفصاحة هر یک به نوعی مفهوم بدیع و محاسن کلام را گسترش دادهاند. گفتنی است که مرغینانی صاحب محاسن الکلام بیش از دیگران راهِ ابوعبدالله محمد معتز را پیش برده و کتاب او مهمترین منبع رادویانی در ترجمان البلاغه بودهاست. اما هیچیک از آنان علوم ادبی را بهطور علمی از یکدیگر جدا نکردهاند و این کار بر دست عبدالقاهر جرجانی (متوفی ۴۷۱ ه. ق) به انجام رسیدهاست، هر چند که در کار او نیز تداخل فنون ادبی دیده میشود و تا زمان سَکّاکی (متوفی به سال ۶۲۶ ه. ق) منظور از کلمهٔ بدیع تمام زیباییهای لفظی و معنوی بود و کلمهٔ بدیع را تقریباً در مفهوم بلاغت و نقد علمی به کار میبردند.[نیازمند منبع] سکاکی نخستین کسی است که میان علوم بلاغی تفاوت قائل شد[نیازمند منبع] و حد و مرز علوم سهگانهٔ «معانی» و «بیان» و «بدیع» را مشخص کرد.[نیازمند منبع] او از انواع فنون بدیعی تحت اسم محسنات سخن گفت و آنها را به محسنات لفظی و معنوی تقسیم کرد.[نیازمند منبع] پس از سکاکی، خطیب قزوینی (متوفی ۷۲۱ ه. ق) آنچه را که سکاکی محسنات گفته بود علم بدیع نامید و تقسیمبندی علوم بلاغی مشخص شد و اقسام آن معلوم گردید.
سیروس شمیسا معتقد است:[۱۰]
کتب قدیمی، صنایع را به نحوی مطرح کردهاند که گویی هیچ ارتباطی بین صنایع وجود ندارد و هر صنعت پدیدهای مجزا و مجرد است و آنان هم که به دنبال نظم نسقی بودهاند صنایع را به ترتیب حروف الفبا مطرح کردهاند. مثلاً صاحبان مدراج البلاغه و دره نجفی و ابداع البدایع٫ ازمیان این کتب مغشوش و در مواردی مغلوط، یکی از کتبی که گاهی تا حدی به نزدیکیهای بین صنایع توجه داشتهاست و تا حدودی صنایعی را که ماهیهً شبیه به هم هستند (بدون ذکر این نکته) در کنار هم آوردهاست کتاب استاد مرحوم، همایی اعلی الله مقامه فنون بلاغت و صناعات ادبی است.