نحو برای مبتدی ها / تدریس نحو عربی در فایل ویدیوئی
این مجموعه ۱۲ قسمتی به زبان عربی ساده برای آموزش نحو می باشد.از مزیت های این مجموعه استفاده از مثال های قران و حدیث برای آموزش مطلب می باشد.
نحو برای مبتدی ها-جلسه ۱۲ و آخر
«مقدمه»
آنچه در اين سطور مي خوانيد خلاصه اي است از علم نحو، كه با شيوه اي زيبا همراه با شواهد و مثال هايي گويا، براي علاقمنداني كه دوست دارند اين علم را در كوتاه ترين زمان فرا گيرند تدوين يافته است.
پيش از شروع در مباحث اصلي، لازم مي دانم به عنوان مقدمه به تعريف، فايده و موضوعِ علم نحو پرداخته و هر يك از «كلمه» و «كلام» را كه موضوع اصلي اين علم مي باشند توضيح دهم.
البته بايد دانست كه مباحث اين فن، در سه بخش و تحت عناوين: بخش اول مباحث مربوط به اسم، بخش دوم مباحث مربوط به فعل و بخش سوم مباحث مربوط به حرف تنظيم شده، و از آنجا كه هر بخش داراي مباحث متفاوتي مي باشد، از اين رو هر بحثي در فصلي جداگانه مطرح و همراه با مثال هاي متناسب و تمرين هاي لازم به اتمام رسيده است.
«تعريف علم نحو»
آن گونه كه صاحبان اين علم گفته اند، علم نحو، دانستن اصول و قواعدي است كه انسان به وسيلۀ آن اعراب و حركات آخر واژگان عربي ، و نحوۀ تركيب برخي از آن واژگان با ترخي ديگر را مي شناسد.
«فايده علم نحو»
در بارۀ فايدۀ علم نحو نيز گفته اند: اگر فراگيرندگان اين علم، اصول و قواعد اين فن را رعايت كنند بي گمان مي توانند زبان خود را از خطاهاي گفتاري مصون بدارند؛ بدين توضيح كه مثلا اگر با كلماتي چون «ان» و «زيد» و «قائم» روبرو شوند مي توانند آن را بطور صحيح خوانده و بگويند: «إنَّ محمداً قائمٌ»؛ اين يك خبر است، و مقصود گوينده اين است كه بگويد: «بطور يقين محمد ايستاده است». در صورتي كه اگر قواعد نحوي را رعايت نكنند و بجاي آن بگويند: «إنّ قائماً محمدٌ» مي فهميم كه گوينده خواسته بگويد: «احدي غير از محمد نايستاده است» در حالي كه اين معنا خلاف مقصود گوينده است.
«موضوع علم نحو»
موضوع علم نحو نيز تك واژگان و جمله ها در كلام عرب (كلمه و كلام) است؛ بدين توضيح كه مباحثي كه در اين علم مطرح مي شود، همه يا در بارۀ چگونگي كلمه (تك واژگان) از جهت معرب يا مبني بودن است، و يا در بارۀ چگونگي تركيب دو يا چند كلمه با يكديگر؛ يعني علم نحو، هم به شما مي آموزد كه مثلا «حسن، احمد، موسي، حيث و …» معرب اند؛ يعني حرف آخر آنها اعراب هاي گوناگون را مي پذير، و يا مبني بوده و حرف آخر آنها هميشه يكنواخت است. و هم به شما مي آموزد كه مثلا تركيب «زيد» با «قائم» در مثال «زيدٌ قائمٌ»، و تركيب «قامَ» با «زيدٌ» در مثال «قامَ زيدٌ» چگونه تركيبي است، و اين گونه تركيبات داراي چه فوايدي هستند.
«تعريف كلمه و كلام»
پس از اين كه دانستيم موضوع علم نحو «كلمه و كلام» است، اكنون به تعريف هر يك از كلمه و كلام بپردازيم:
1- «كلمه»: كلمه «لفظي» است كه براي يك معناي ويژه و خاص قرار داده شده باشد؛ مثلا واژگاني مانند: انسان، محمد، زينب، و …، هر يك براي يك معناي خاصي قرار داده شده و همانگونه كه مشاهده مي كنيم، «انسان» بيش از يك حقيقت و «محمد» بيش از يك انسانِ نر و «زينب» بيش از يك انسان ماده را نمي فهمانند.
بنابراين، كلمه واژه اي است كه داراي معناي خاص باشد، ولي در عين حال هر كلمه اي داراي يكي از سه حالت بوده و بدينجهت يا «اسم» است، يا «فعل» است و يا «حرب» كه توضيح هر يك را در بخش هاي سه گانه خواهيد خواند.
2- «كلام»: كلام نيز «لفظي» است كه حد اقل، از دو كلمه تشكيل شده و ميان آن دو وابستگي خاصي، معروف به «اسناد» وجود دارد، بگونه اي كه وقتي آن دو كلمه گفته شوند، شنونده انتظاري نداشته باشد؛ مثلا اگر گوينده اي بگويد: «محمد»، بعد هم بگويد: «قائم» شنونده از اين كلام چيزي نمي فهمد، همچنين اگر بگويند: «قامَ»، بعد هم بگويد: «زيد» باز هم شنونده چنزي نمي فهمد، در حالي كه اگر بگويد: «زيدٌ قائمٌ» يا بگويد: «قامَ زيدٌ» در هر دو صورت، وقتي شنونده يكي از دو جمله را بشنود مي فهمد زيدي كه تا كنون نشسته، يا خوابيده بود، اكنون ايستاده است. رمز آن برقراري «اِسنادي» است كه گوينده ميان آن دو كلمه برقرار كرده، و ما در جاي خود آن را توضيح خواهيم داد.
درس اوّل
«بخش اوّل»
«تعريف و حالات گوناگون اسم»
«فصل 1»
«تعريف اسم»
همانگونه كه در تعريف «كلمه» گفتيم، كلمه داراي يكي از سه حالت بوده و بدينجهت يا «اسم» است، يا «فعل» است و يا «حرف»؛ يكي از حالت هاي كلمه اين است كه بخودي خود داراي معناي مستقل باشد، و هيچگونه دلالتي بر يكي از زمان هاي گذشته، حال و يا آينده نداشته باشد؛ از باب مثال: «محمد» كلمه اي است كه بخودي خود دلالت بر فرد معيني از انسان دارد، بدون اين كه معناي زمان در آن لحاظ شده باشد. «بقر» نيز كلمه اي است كه بخودي خود دلالت بر فردي از نوعي از انواع حيوان دارد، بدون اين كه معناي زمان در آن وجود داشته باشد. همچنين كلمۀ «دار» نيز واژه اي است كه بخودي خود دلالت بر نوعي از انواع خانه دارد، بدون اين كه معناي زمان در آن لحاظ شده باشد. اين قبيل كلمات در اصطلاح دانشمندان علم نحو، اسم ماميده مي شوند.
«فصل 2»
«علامات اسم»
از آنجا كه ممكن است در برخي موارد، «اسم» با دو قرين ديگر خود (فعل و حرف) اشتباه شود، مشخصاتي را براي آن تعيين كرده و گفته اند:
1 و 2- اسم هم مبتداء واقع مي شود و هم خبر، مانند: «محمدٌ قائمٌ» (محمد ايستاده است)؛ در اين مثال «محمدٌ» كه اسم است مبتداء واقع شده؛ يعني در ابتداي كلام قرار گرفته و مسندٌ اليه است، و هم خبر واقع مي شود، مانند «قائمٌ» در همين مثال كه اسم ديگري است و مسندٌ به؛ يعني خبر واقع شده است. پس اسم، هم مي تواند مسندٌ اليه؛ يعني مبتداء و هم مي تواند مسندٌ به؛ يعني خبر واقع شود.
3 و 4- اسم هم مي تواند مضاف واقع مي شود و هم مضاف اليه، مانند: «صلاةُ الليلِ» (نماز شب)؛ در اين مثال «صلاة» كه اسم است، مضاف واقع شده است؛ يعني با نسبت اضافي كه با «الليل» پيدا كرده معناي مطلق نماز را به نماز شب اختصاص داده است. و در همين مثال «الليل» كه اسم ديگري است، مضاف اليه؛ (يعني اضافه شدۀ به او).واقع شده است. در حالي كه فعل و حرف نه مضاف اليه و اقع مي شوند نه مضاف.
5- الف و لام تعريف يكي ديگر از علامت هاي اسم است. پس هر گاه بر كلمه اي «الف و لام» تعريف كه نوعي از انواع الف و لام است داخل شود، نشانگر اين است كه آن كلمه اسم نام دارد، مانند: الرجل، المسجد، الدار، الجدار و …، در حالي كه هيچگاه الف و لام بر سرِ فعل و حرف داخل نمي شود.
6 – انواع سه گانۀ تنوين نيز از علامت هاي اسم است، مانند: محمداً، محمدٌ و محمدٍ. و اين در حالي است كه هيچگاه تنوين بر فعل و حرف داخل نمي شود.
7- تثنيه و جمع نيز از علامت هاي مخصوص اسم است، مانند: محمدانِ؛ يعني دو محمد، و محمدونَ؛ يعني چند محمد. در حالي كه فعل و حرف هيچگاه تثنيه و جمع نمي شوند.
ممكن است اشكال شود كه اگر فعل تثنيه و جمع نمي شود، پس «كتبا» و «كتبوا» چيست؟ پاسخش اين است كه در اين مثال دو كتابت نيست، بلكه يك كتابت است كه توسط دو نفر انجام شده كه در نهايت فاعل فعل تثنيه و جمع شده و فعل كه همان كتابت است همانگونه به صورت مفرد ذكر شده است.
8- صفت واقع شدن نيز يكي ديگر از علامت هاي اسم است؛ مانند اين كه مي گوييم: آموزش زبان عربي«جائني محمدٌ العالِم»؛ يعني آن محمدي كه دانشمند بود نزد من آمده است. در اين مثال «العالِم» كه اسم است صفت براي محمد قرار گرفته است. و اين در حالي است كه هيچگاه فعل و حرف صفت واقع نمي شوند.
9- تصغير نيز يكي ديگر از علامت هاي اسم است؛ يعني اسم بگونه است كه مي توان آن را مصغر كرد و مثلا «رَجُلٌ» را مي توان به شكل «رُجَيلٌ» كه مصغر درآورد.
10- و آخرين علامت اسم، منادي قرار گرفتن آن است؛ يعني مي توانيم يكي از حروف نداء را كه مانند «يا» است سر اسم درآورد و محمد را با «يا محمدُ» صدا كرد.
منبع: http://arabic20.ir