ضرب المثل های عربی با معادل و ترجمه فارسی
منبع: سراج المنیر
۱-مقتل الرجل بین فکیه.
هلاکت گاه انسان میان دو فک اوست.
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد .
گر زبان تو، رازدارستی
تیغ را بر سرت چه کارستی
۲-تجشأ لقمان من غیر شبع.
لقمان بدون اینکه سیر با شد آروغ زد.
با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن
۳-إیاک أعنی اسمعی یاجار.
بزن بر در تا همسایه بشنود.
به در میگ تا دیوار بشنوه
چراغ چراغ، با تو می گویم ، دخترعمو توگوش کن.
۴-أمس الدابر لا یعود.
دیروز که سپری شد باز نمی گردد. آب رفته به جوی باز نگردد.
۵-ما حک جلدک مثل ظفرک.
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من . به غمخوارگی چون سر انگشت من
نخارد کس اندر جهان پشت من
۶-الکلام یجر الکلام . حرف حرف می اورد .
ازسخن گویند می خیزد سخن، بگشای لب تا زبان بسته در گفتار بگشاید مرا
دانلود فرهنگ ضرب المثل های عربی خوزستان با معادل فارسی
۷- القلب یهدی إلی القلب.
دل به دل راه دارد .
بداند هر که او آگاه باشد
که دلها را به دلها راه باشد
۸-لا تکن رطبا فتعصر ولا یابسا فتکسر.
سختی ونرمی به هم دربه است .
نه زیاد نرم باش نه تندخو.
دلبر شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع برند به حلوا
۹-أکلتم تمری عصیتم أمری.
خرمایم را خوردید ونافرمانیم کردید .
نمک خوردن ونمکدان شکستن .
دست در کاسه ومشت بر پیشانی
۱۰-فی الصیف ضیعت اللبن.
در تابستان شیر را ضایع و فاسد کردی .
به عاقبت کار توجه نکردی.
۱۱-بقدر الکد تکتسب المعالی
من طلب العلی سهر اللیالی
نابرده رنج گنج میسر نمیشود .
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
۱۲-من الحبه تنشأ الشجره.
درخت ازد انه رشد می کند.
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
۱۳-محاجزه قبل مناجزه.
جنگ اول به از صلح آخر.
۱۴- من یهن یسهل علیه الهوان
ما لجرح بمیت ایلام
هر کس إهانت وسبکی کند ، إهانت بر او ساده گردد ، همانطور که زخم مرده دردی ندارد.
اسب مرده را شلاق زدن خطاست.
۱۵- لو لبس الحمار ثیاب الخز لقال الناس یالک من حمار .
خر عیسی گر ش به مکه برند چونکه برگردد هنوز خر باشد.
اگر خرلباس ابریشم بپوشد، مردم گویند ای آفرین برخر.
عقل مردم در چشمشان است.
۱۶-إن المنایا لا تطیش سهامها.
همانا که تیر های مرگ ،هرگز به خطا نمی روند .
از مرگ حذر کردن در دو وقت روا نیست روزی که قضا باشد وروزی که قضا نیست.
۱۷-الید الواحده لاتصفق.
الید لاتصفق وحدها.
یک دست صدا ندارد.
با یک گل بهار نمی شود .
۱۸-کل من کان عنده ذهب یکون قویا.
هر که زر در ترازوست زور در بازوست.
۱۹-سحابه صیف ، لیس یرجی دوامها .
به تداوم ابر تابستان امیدی نیست.
تکیه بر عهد تو وباد صبا نتوان کرد.
۲۰-طلب الصید فی عریسه الأسد .
شکار، درکام شیر می جوید.
جستجوی چیزی در غیر موقعش
۲۱-إن البغاث فی أرضنا یستنسر.
پرنده ضعیف در سرزمین ما کرکس می شود.
۲۲- کل جدید بالجدیدین یخلق.
هر جدیدی با گذشت شب وروز کهنه شود.
نو که آمد به بازار کهنه شود دل آزار.
۲۳-فلان یحمل التمرإلی البصره.
فلانی خرما به بصره میبرد.
جان می برند تحفه به نزدیک یار خویش
خرما به بصره ، زیره به کرمان همی برند.
۲۴- تسمع بالمعیدی خیر من أن تراه.
آوازه ی معیدی را شنیدن بهتر از دیدن اوست.
آوازد هل از دور شنیدن خوش است.
از دور می برد دل واز نزدیک زهره را
۲۵- المکثار مهذار .
الثرثار مهذار.
پر گو یاوه گوست.
۲۶-رب قول أنفذ من صول.
بسا سخنی که از یورشی کار سازتر باشد.
۲۷-یداک أوکتا وفوک نفخ.
خود کرده را تدبیر نیست.
اگر پرنیان است خود رشته ای
وگر بار خار است خود گشته ای
۲۸-من خطب الحسناء یعطی مهرها.
هرکس از زیبا رو خواستگاری کند، مهرش را می پردازد.
هرکه طوطی می خواهد جور هندوستان کشد.
۲۹- من جد وجد .
جوینده یابنده است.
چنین گفت شاه جویندگان که یابندگانند جویندگان.
گر گران وگر شتابنده بود .
عاقبت جوینده یابنده بود.
۳۰- الطیور علی أشکالها تقع .
کبوتر با کبوتر باز با باز
همجنس با همجنس کند پرواز
۳۱- کالشمس فی رابعه النهار.
مثل روز روشن است.
۳۲-لکل عالم هفوه ، لکل جواد کبوه، لکل سیف نبوه.
انسان جایز الخطاست.
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست.
۳۳- لدغ اللسان أشد من جرح السنان
کلم اللسان أنکی من کلم السنان
زخم زبان سخت تر از زخم نیزه است.
۳۴-یبکی بدموع کدموع التماسیح.
اشک تمساح می ریزد.
۳۵- من لم یدار المشط ینتف لحیته.
هر کس با شانه مدارا نکند ،ریشش را از دست میدهد.
۳۶-لیس شیئا فی جعبته.
آهی در بساط ندارد، مفلس است.
۳۷-أسد علی وفی الحروب نعامه.
بر من شیر ودر جنگ شتر مرغ
ترسو بودن انسان را می رساند.
۳۸-عند النطاح یعرف الکبش الأجم.
قوچ بی شاخ درهنگام شاخ زدن شناخته می شود.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روز شود هر که در او غش باشد.
۳۹- لا فی العیر ولا فی النقیر.
نه سر پیاز است نه ته پیاز .
هم از شوربای قم مانده هم از هلیم کاشان.
نه برشتری سوارم
نه چو خر به زیر بارم.
۴۰- ضرب عصفورین بحجر .
با یک تیر دو نشان زدن.
۴۱-هدم نفسه بنفسه.
سعی إلی حتفه بظفره.
تیشه بر ریشه خویش زد.
۴۲-من تخوم الأرض إلی عنان السماء.
از ثری تا به ثریا.
۴۳- سقط العشاء به علی سرحان.
غذای شامگاه اورانزد گرگ اورده است.
با پای خود نزد گرگ امده است.
۴۴-أعمی یدلس نفسه فی العور .
نابینایی است که خود را درمیان یک چشمها فریب میدهد.
۴۵-متی جنی الناس من الشوک العنب .
مردم کی از خار انگور می چینند؟
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید، جوزجو
۴۶- بلغ السیل الزبی.
کارد به استخوان رسید.(کنایه)
۴۷-کان زوبعه فی فنجان.
بادی درهوا بود.
۴۸- ذهبت ادراج الریاح .
به باد رفت ،بی ثمر شد.
۴۹-متی یبلغ البنیان یوما تمامه
إذا کنت تبنیه وغیرک یهدم .
کی بنیاد این دنیا روزی تمام می شود ، هنگامی که تو آن را بنا می کنی ودیگری ویران می کند.
۵۰- هذا الشبل من ذاک الأسد.
این بچه شیر از آن شیر است.
۵۱- أنت تتحمس له.
تو سنگ او را به سینه میزنی.
۵۲- لا ینبس بحرف / لا یبوح بکلمه.
لب از لب برنمی دارد. جیک نمی زند.
۵۳-هو صفر علی الشمال.
کسی برای او تره هم خورد نمیکند.
۵۴- یعلم من أین تؤکل الکنف.
خوب میداند از کجا شروع کند.(کنایه از زرنگی)
۵۵- فقدأعذر من أنذر .
کسی که از پیش بیم داده، معذور است.
من آنچه شرط بلاغت است با تو می گویم.
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال.
۵۶-فلان کالنعامه، لاطیر ولاجمل.
چون شتر مرغ نه پرنده است ونه شتر
به مار ماهی مانی، نه این تمام نه آن منافقی چه کنی، مار باش یا ماهی
۵۷-انما المرء مخبوء تحت لسانه.
شخصیت انسان در زیر زبانش پنهان است.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب وهنرش نهفته باشد
هر بیشه گمان مبر که خالی است
شاید که پلنگ خفته باشد.
۵۸-کل طیر یطیر مع شکله .
هر پرنده ای با همشکل خود پرواز می کند .
کبوتر با کبوتر باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
۵۹-من جرب المجرب، حلت به الندامه .
ازموده را آزمودن خطاست.
روان را رنج بیهوده نمایی
که چندین آزموده را آزمودن
۶۰-رب راس حصید لسان.
زبان سرخ سر سبز دهر بر باد
تا نیک ندانی که سخن عین صواب است
باید که بگفتن دهن از هم نگشایی
۶۱-من نهشته الحیه حذر الرسن الابلق.
مار گزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد.
چنان زمرگ بترس از سیه سپید مو
که مرد مار گزیده ز پیسه رسن
۶۲-بیضه الیوم ،خیر من دجاجه ا لغد .
تخم مرغ امروزبهتر از مرغ فرداست.
سرکه نقد به از حلوای نسیه
به نسیه مده نقد اگر چند نیز
به خرما بود وعده ونقد خار
۶۳-لکل عمل رجال .
هر کسی را بهر کاری ساختند .
هر که نقش خویش می بیند در آب
برزگر باران وگازر آفتاب
بوریا باف اگر چه بافنده است
نبرندش به کارگاه حریر
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر می خواهد ومرد کهن.
۶۴-عظ نفسک قبل ان یعظک الدهر.
خویشتن را موعظه کن قبل از این که روزگار تو را موعظه کند .
هر که ناموخت از گذشت روزگار
نیز نیاموزد زصد آموزگار
۶۵-لکل مقال مقام ولکل مقام مقال .
هر گفته جایی وهر نکته مکانی دارد
باخرابات نشینان زکرامات ملاف
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
ضرب المثل های عربی با معادل و ترجمه فارسی