نقائض چیست و چگونه شکل گرفت
نقائض جمع نقیضه است و به اشعاری در هجو گفته می شود که شاعر با وزن و قافیه مشترک در جواب آن شعری می سراید. مهم ترین نقائض در شعر عربی در دوره اموی بین سه شاعر به نام های جریر، فرزدق و اخطل بود.
در سال 65 ق اختلافات قومی میان دو طایفۀ بنی هذیل و بنی مجاشع شاخۀ تمیم شدت یافت و به دنبال آن پای شاعران این دو قبیله یعنی جریر و فرزدق به میان کشیده شد. بعدها با پیوستن اخطل به این وادی خطرناک، پایههای سهگانۀ آنچه به «مثلث اموی» شهرت یافته است، تشکیل شد و میان این 3 شاعر بزرگ، مبارزهای پایانناپذیر درگرفت و سیل دشنامهایی که حد و حصری نمیشناخت، در اشعارشان جریان یافت (عبود، 139؛ شلق، 9). در نتیجۀ این کشمکشها، انبوهی شعر پدید آمد که به «نقائض» معروف شد و در تاریخ ادب عربی جایگاهی ویژه یافت. با اندکی ژرفنگری در نقائض جریر و فرزدق و اخطل میتوان دریافت که اختلافات میان آنان نه جنبۀ شخصی داشت و نه از نوع رقابتهای شاعرانهای بود که صرفاً به انگیزۀ طبعآزمایی و هنرنمایی به وجود آمده باشد. بلکه علت اصلی این درگیریها را باید در تعصبات قومی، اختلافات سیاسی میان احزاب مختلف آن روزگار و تحریکات برخی از سیاستمداران وقت جستوجو کرد (شلق، همانجا؛ قط، 352-353، 357؛ بهبیتی، 294؛ نورالدین، 274-275).
دربارۀ آغاز این خصومتها که بیش از 40 سال دوام یافت و پیش از آن در هیچ عصری سابقه نداشت (ابن سلام، 90)، روایت خاصی در دست نیست. تنها میدانیم که سرقت شتر، بَعیث مجاشعی توسط بنی یرْبوع (ابوعبیده، 1/200)، آغازگر این مهاجات طولانی بود. بعیث نخست با سرودن اشعاری گزنده در هجو جریر، به حمایت از غسان بن ذهیل سلیطی برخاست. این اشعار خشم جریر را برانگیخت و او را به پردهدری وا داشت. آنگاه که بعیث در برابر رقیب قدرتمندش فرو ماند، از فرزدق یاری خواست. فرزدق نیز که تا آن زمان حرمت نگه میداشت، فرصت را غنیمت شمرد و در این جدال از هر دو رقیب دیرین خود انتقام گرفت (ابن سلام، 89-90؛ ابوالفرج، 8/15-17؛ آمدی، 71-72).
در روایاتی که بیشتر بوی داستانپردازی دارند، آمده است که اخطل در آغاز، شعر جریر را از لحاظ استحکام و زیبایی از شعر فرزدق برتر دانست و به حمایت از او برخاست، اما چون به کوفه درآمد، یکی از بزرگان قبیلۀ بنی مجاشع با هدایایی بسیار نزدش شتافت و از او خواست تا در دفاع از فرزدق به هجو جریر بپردازد (ابوالفرج، 8/17). جریر در اشعاری به رشوهخواری اخطل اشاره کرد و آن را نکوهید (ص 573). با آنکه شخصیت فردی، پایگاه اجتماعی و اعتبارات قبیلهای جریر هرگز به پای فرزدق نمیرسید، به یمن شخصیت ممتاز ادبی خویش، توانست در کشاکش با رقبایش سرفراز ماند (حسین، 1/651-652). راویان معاصر وی چون اصمعی (د 125ق)، بر این تفوق اذعان دارند. کلبی کوفی (د 146ق) حفظ 100 قصیده از آثار جریر را ارزندهترین سرمایۀ خود میداند. لطافت و استواری شعر جریر سخت ستایش ابوعمرو بن علاء (د 154ق) و بشار بن برد
(د 167ق) را برانگیخته است. افزون بر آن سخنان راویان مشهور سدۀ 3ق همچون معمر بن مثنیٰ (د 209ق) و ابن سلام جمحی (د 231ق) و یا پیروان مکتب بصره، همگی بر شهرت و برتری جریر گواهی میدهد (ابن سلام، 86-87؛ ابوالفرج، 8/5؛ ابن خلکان، 1/321؛ بلاشر، 577-578). جریر خویش را «مدینةالشعر» خوانده، و گفته است که شعر با او آغاز و هم به او ختم میشود (ابن درید، 217).
شگفت آنکه این هجاپرداز زبردست، به پاکدامنی و زهد و پرهیزگاری نیز شهرت دارد و گویند که حفظ شعائر دینی و کثرت استشهاد به سرودههای او، بر شهرت و اعتبار هنریاش افزوده است (به عنوان مثال، نک : اصمعی، 122؛ سیبویه، 1/52، 53، جم ؛ ابن حبیب، 168؛ ابن بکار، 360، 537؛ ابن انباری، 24، 54، 73، جم ؛ جاحظ، 59-60؛ سری الرفاء، 1/92، 120، جم ؛ سیرافی، 36، 60، 121، 212؛ اسامة بن منقذ، 14-16، جم ).
منابع کهن عربی تنها حدود شعر جریر را در خود گرد آوردهاند (بلاشر، III/489). هجاهایی که رقیبان معاصر بر ضد جریر سرودهاند، هیچگاه از اعتبار او نکاست، بلکه آنان از رهگذر جدال با جریر شهرت یافتند. از آن جملهاند: بعیث مجاشعی، غسّان بن ذهیل و راعی الابِل (= عبید بن حصین) که ماندگاری شعر خود را مدیون اشعار هجوآمیز جریر هستند (ابن سلام. 89-90؛ ابوالفرج، 8/9، 15-31). اشعار هجوآمیز جریر سخت گزندهاند. شاعر در مهاجات بسیار گستاخ بود. گویا بادیهنشینی و بیبهرگی از آداب و رسوم شهری از یکسو، و به دور بودن از خوی و منش بزرگوارانه یا شخصیت ممتاز اجتماعی، از سوی دیگر او را به وقاحت در نزد بزرگان میکشانید (بلاشر، III/488).