دال و مدلول چیست ؟ دال و مدلول از دیدگاه سوسور
از دیدگاه سوسور واژگان نماد های معطوف به مصادیق نیستند بلکه “نشانه” signs هایی هستند که مانند دو روی یک سکه از دو قسمت تشکیل شده اند:
۱٫ علامت نوشتاری یا گفتاری که “دال” نامیده می شود. signifier
۲٫ مفهوم که “مدلول” نامیده میشود. ( چیزی که در ذهن وجود دارد)signified
مثلا وقتی ما ترکیب آوایی “توپ” را می شنویم خود “آوا” دال است و مفهومی که از توپ در ذهن ما وجود دارد مدلول است.
یا مثلا در چراغ راهنمایی :
قرمز(دال) توقف (مدلول)
زرد (دال) آمادگی برای قرمز یا سبز (مدلول)
سبز (دال) حرکت (مدلول)
رابطه بین دال و مدلول دلبخواهی است. میان قرمز و توقف هیچگونه پیوند طبیعی وجود ندارد هرچند به لحاظ احساسی و قرار دادی چنین رابطه ای قلمداد می شود.
سوسور می گوید همان گونه که اکسیژن و هیدروژن باهم ترکیب می شوند تا آب بسازد دال و مدلول نیز به هم پیوند می خورند تا “نشانه” تشکیل دهند.و رابطه بین دال و مدلول قرار دادی است.
سوسور می گوید ما معنای یک نشانه را به سبب “تفاوت ” آن با سایر نشانه ها در می یابیم.
به عقیده سوسور معنا رابطه ای و حاصل تفاوت است.
سوسور با بوجود آوردن علم نشانه شناسیsemiology چگونگی خلق معنا را در نظام های اجتمای مطرح ساخت.
فردینان دو سوسور (زادهٔ ۲۶ نوامبر ۱۸۵۷ در ژنو – درگذشتهٔ ۲۲ فوریهٔ ۱۹۱۳) زبانشناس و نشانهشناس سوئیسی بود. او پژوهشهای خود را به دو زبان فرانسه و آلمانی انجام میداد. وی با نگرش به ساختار زبان بهعنوان اصل بنیادین در زبانشناسی، آن را شاخهای از دانش عمومیِ نشانهشناسی دانست. او یکی از بنیانگذاران زبانشناسی قرن بیست و یکم[۱] و یکی از بنیانگذاران (به همراه چارلز سندرز پرس) نشانهشناسی بهشمار میرود.
اثر اصلیِ او به نام دروسی در زبانشناسی عمومی در سال ۱۹۱۶ و پس از مرگ بهوسیلهٔ شارل بالی و آلبر سِشه برپایهٔ یادداشتهای سرِ کلاس درس بهچاپ رسید. این کتاب خیلی زود به منبع مهمی برای زبانشناسان ساختارگرا سدهٔ بیستم تبدیل شد.
سوسور برخلاف زبانشناسان پیش از خود که بیشتر از دید تاریخی یا بهعبارتی درزمانی (diachronic) به بررسی زبانشناسی میپرداختند تمرکز خود را بر جنبهٔ همزمانی آن میگذاشت، به بیان دیگر ساختار زبان را در بازهای از زمان میسنجید.
او فرایند گفتگو را ساختهشده از دو بخش روانشناسانه و فیزیکی میداند، ولی ساختار زبان را در ارتباط با پارهای از بخش روانشناسی میشناسد. از دیدگاه سوسور هیچ رابطهای بین معنا و اُبْژه وجود ندارد. به همین خاطر میگویند که اشیای این عالم مخلوق زبان یا تصورات ما هستند. به عبارتی، معنی ساختاری است، یعنی معنای یک نشانه به رابطه آن با سایر نشانهها بستهاست، مثل معنای چراغ قرمز، وابسته چراغ سبز است، والا بهخودیخود معنایی ندارد نشانهشناسی او از همین پیوند ریشه میگیرد. اندیشههای او در رابطه با نشانه و ساختار ازسوی ساختارگرایان، پساساختارگرایان و ساختارشکنان مورد توجه قرار میگیرد. در واقع، رویکرد ساختارگرایانه سوسور، در درون شاخههای زبانشناسی نفوذی عمیق یافت. با این حال، تأثیر آن در علوم اجتماعی به مراتب عمیقتر و وسیع تر بود. این دیدگاه، بهویژه بهوسیلهٔ انسانشناس برجستهای چون کلود لوی اشتروس در میانههای سدهٔ بیستم بهکار گرفته شد. ساختارگرایی در انسانشناسی به نام اشتراوس ثبت شد و نسخه انسانشناختی ساختارگرایی، بهعنوان یک از شفافترین گونههای رویکردی در این رشته در زمان خود شناخته شد.
دال و مدلول چیست ؟
خیلی ممنون از توضیحات جامع،کامل و قابل فهم شما🌷🙏
بسیار واضح و روشن. ممنون استاد.
ممنون استاد،استفاده کردیم
عالی استاد،استفاده کردیم.متشکرم
مرسی خیلی عالیه عشقا عشقید عشقیا
عشقای منید
خیلی ممنون
عالی بود
ممنون ،عالی بود.استفاده کردیم