تغییر عناصر جمله درفرایند ترجمه
منبع: http://teyeb.blogfa.com
شاید بتوان گفت حتی اگر آدمیان روی زمین تنها به دو زبان متفاوت تکلم می کردند، باز هم نیاز به ترجمه احساس می شد، چراکه امکان یادگیری هر دو زبان برای یکایک افراد جامعه وجود نداشت. ازان حیث می توان ترجمه را یکی از نیازهای مبرم و فرهنگی جامعه به حساب آورد. بویژه هر چه از عمر بشر در عالم خاکی می گذرد، با گسترش روزافزون ارتباطات، احتیاج به تبادل آرا و افکار نیز تقویت می گردد. از جمله طرق نیل به این مقصود ترجمه است.
مترجم معانی واندیشه ها ودستاوردهای علمی یک زبان رابه زبان دیگر انتقال می دهد ،لذا تسلط اوبردوزبان مبدا ومقصد،اساسی ترین رکن ترجمه است ؛زیرااوبایدجان اندیشه وکلام راازجملات ومتن زبان مبدا دریابد ودرقالب جملات ،عبارات،واژه هاوساخت زبان مقصد بیان دارد.وازآن جا که ساخت زبان های مبدا ومقصد عمدتا متفاوت است ،درفرآیند ترجمه تغییرات واتفاقاتی پدید خواهد آمد.بنابرین ناروا نیست اگربگوییم ترجمه یعنی اجتماع اندیشه و هنر. هر مترجم ناگزیر است برای ترجمه خود واحدی قائل باشد که این واحد بسته به نوع متن، میزان دانش مترجم، قرابت یا بیگانگی دو زبان از هم و هدف ترجمه می تواند از سطح واژه شروع شودو به پاراگراف برسد.
ترجمه می تواند از واژه شروع شود وبه متن برسد.برخی واحد ترجمه را جمله می دانند و برخی دیگر پاراگراف یابند. به نظر می رسد هیچ یک از این دو دیدگاه را نه می توان بطور کامل پذیرفت و نه رد کرد، چراکه در قسمتی ازمتن، جمله واحدی کارآمد و کافی برای ترجمه است و درقسمتی دیگرکارآمد نیست. ترجمه ی جمله خارج از بافت چیزی است و داخل بافت چیزی دیگر. یکی از مواردی که برای ترجمه به واحدی بزرگتر ازواحد جمله احساس نیاز می شود، متن ادبی است، زیرا که پردازش معانی در آنها اغلب بر پایه تداعی معانی صورت می گیرد و عنصر تخیل در آنها پررنگتراست. به همین خاطر گاه دامنه ی معنی یک واژه گسترش و گاه کاهش می یابد. پی بردن به این امر جبرا ً در سایه بافت امکان پذیر است.
درپژوهشی که پیش رودارید تغییرات متعددی که درترجمه ی یک متن انگلیسی به فارسی ممکن است پدید می آید،نموده است.ازآن جاکه زبان فارسی زبانی صرفی است ومحور همنشینی آزادی داردساخت همنشینی گروهای جملات انگلیسی بسیار اندک دچار تغییر وجابه جایی می شودوتغییر در این سطح به طور عمده برای روان سازی جملات وافزایش سرعت انتقال معانی است.
تغییرات عمده در بررسی این دوزبان منحصر به ساخت گروه هاوطبقات تشکیل دهنده ی جملات است.همچنین تغییرات ساختواژه ومعنا بسیار قابل توجه ودقت نظر می باشد.
شیوه ی تحقیق در این مقاله توصیف است ،لذا قطعا ادعایی درآن وجود ندارد جزاین که این تلاش توانسته باشد زمینه انجام تحقیقات دقیقتر ووسیعتری را ایجاد کند.متن های انتخابی به فارسی روان برگردانده سده اندوتغییرات حاصل با علم به دستور وساخت زبان فارسی نموده شده اند.
این مقاله بر اساس برگردان یک متن نیمه علمی- نیمه عمومی و یک متن ادبی تهیه شده است. انتخاب متن ها بنا به علاقه شخصی بوده است. در متن نخست به دلیل نیمه علمی – نیمه عمومی بودن آن، جایی برای تخیل پردازی نیست و در متن دوم نیز بواسطه قرار داشتن آن در نقطه آغازین نمایش، هنوز کلام آن طور که باید به سمت و سوی شاعرانگی میل نکرده است. از این رو، جمله واحدی کافی برای ترجمه فرض شده است.
بررسی عناصر مشمول تغییر در سه سطح ساختواژی، نحوی و معنا انجام یافته است. هر جا سخن از متن (۱) به میان آمده است منظور متنی است که مربوط به” نژادشناسی” است و هر کجا سخن از متن (۲)به میان آمده است، منظور متن برگرفته از” رومئو و ژولیت “است.
آنچه در این مقاله مد نظر است، آن است که هنگام ترجمه یک متن از زبان مبداء به زبان مقصد چه تغییراتی در زبان ایجاد می شود. این تغییرات ناشی از اختلاف ساختمانی دو زبان است. همچنین تفاوت زبان ها در حیطه ی معنا نیز سبب این تغییرات می شوند. این مقاله نشان می دهد که مترجم باید بر ساخت و ویژگیهای دو زبان تسلط داشته باشد و حوزه تغییرات را بخوبی بشناسد.
در ترجمه هر دو محور همنشینی و جانشینی زبان مبداء ممکن است دچار تحول شود. بدیهی است هر چه زبانهای مبداء و مقصد بیگانه تر باشند و از خانواده و شاخه ی متفاوت باشند، تغییرات متنوعتر و متعددترخواهندبود.
درموضوع ارایه شده دراین پژوهش تحقیقات مستقل ومتکی به متن بادامنه ی محدود صورت نگرفته است وتحقیقاتی در اختلالات وخلاء های یادگیری زبان دوم ارایه گردیده است ازجمله می توان به تلاش های (الر/۱۹۷۰)،(واردهو/۱۹۷۰)(ضیاحسینی۱۹۷۰)(لدو ۱۹۷۷ )و(محمدحسین کشاورز/۱۹۹۳) اشاره کرد.
حال به بررسی تغییرات یادشده بتفصیل می پردازیم:
تغییرات ساختواژی:
۱ – ۱ . کاهش ساختارهای متعدد و متنوع واژگانی
در زبان انگلیسی برای ساختن صفت تفضیلی و عالی با توجه به یک یا چند هجایی بودن صفت مورد نظر، به دو گونه متفاوت عمل می شود ( ۱ ) :
الف) الگوی ساخت صفت تفضیلی:
در مورد صفت های یک هجایی ازالگوی er + صفت و برای صفت های چند هجایی ازالگوی صفت + more استفاده می شود..
ب) الگوی ساخت صفت عالی:
برای صفت های یک هجایی از الگوی est + صفت + the و صفت های چند هجایی از صفت + the most استفاده
می شود.
در حالی که در زبان فارسی صرف نظر از تعداد هجاها، همگی صفات برای تبدیل به صفت تفضیلی پسوند ” تر ” و برای تبدیل به صفت عالی پسوند ” ترین ” می گیرند.
مدرن تر ( متن ۱ ، جمله ۷ ) more modern
ضعیف تر ( متن ۲ ، سطر ۲ ) weaker
۱ – ۲٫ تبدیل و جایگزینی نوعی تکواژ ( از آزاد به وابسته )
مقصود از تکواژ آزاد ” ریشه هایی است که می توانند مستقلا ً در جمله ظاهر گردند” . ( ۲ ) و مراد از تکواژ وابسته ” تکواژی است که هرگز نمی تواند به درروساخت جمله ظاهرشوند، بلکه باید به همراه تکواژ دیگری بیاید ” . ( ۳ ) با استناد به تعاریف فوق می توان ادعا کرد تکواژهایی که در مثال های متعاقب زیر آنها خط کشیده شده است، در انگلیسی از نوع آزاد بوده و هنگام ترجمه به فارسی تغییری ایستایی ( ۴ ) داده به وابسته مبدل می شوند. این تحول در دو مورد اتفاق افتاده است:
الف ) تغییر نوعی در تکواژ محدود کننده / e / :
شرایط ِ آب و هوایی ( متن ۱ ، جمله ۶ ) conditions of climate
گروه ِ مردم ( متن ۱ ، جمله ۶ ) groups of people
قسمت های ِ زمین ( متن ۱ ، جمله ۷ ) parts of the earth
در تمامی مثال ها مشاهده می شود نقش of در عبارت انگلیسی معادل نقشِ کسره در عبارت ترجمه شده فارسی است، با این تفاوت که در عبارت انگلیسی تکواژ مربوط از نوع آزاد و در عبارت ترجمه شده از نوع وابسته است.
ب) قابلیت تغییر نوعی در تکواژ بیانگر مالکیت:
این تکواژ نیز در انگلیسی از نوع آزاد است که در ضمن ترجمه به فارسی به صورت اختیاری می تواند در شکل آزاد یا وابسته ظاهر گردد.
سر ِ آنها – سرشان ( متن ۲ ، سطر ۲۲ ) their heads
ملاحظه می گردد زبان فارسی قابلیت استفاده از هر دو شکل آزاد و وابسته تکواژ مالکیت را دارد، اما انگلیسی تنها شکل آزاد آن را تولید می کند.
۱ – ۳ . حذف تکواژ معرفه ساز:
زبان انگلیسی دارای تکواژی است که نشانگراسم شناسا از ناشناس است وآن را برای مخاطب تعریف می کند. اما در فارسی معیار، چنین تکوازی وجود ندارد. ( ۵ ) به همین دلیل است که در ترجمه زیر جای تکواژ معرفه ساز ” the ” در معادل فارسی آن خالی می ماند:
مردم ِ جهانِ مدرن ( متن ۱ ، جمله ۱ ) the people of the modern world
مشاهده می شود در ترجمه فارسی تکواژی معادل با ” the ” وجود ندارد،بلکه درزبان فارسی اگر اسم بدون تکواژنشانه نکره بیاید،معرفه خواهد بود.د ندارد. از ناشناس است وآن را برای مخاطب تعریف می کند
۱ – ۴ . تبدیل و تغییر واحدی زبان
گاهی برای ترجمه لفظ به لفظ نمی توان معادل مناسبی یافت، به همین خاطر ساخت واژه مورد نظر شکسته شده و برای انتقال مفهوم مورد نظر از چند واژه استفاده می شود. این امر در این جا تبدیل و تغییر واحدی زبان نامیده شده است. در مثال های زیر مفاهیم مورد نظر از واحد واژه خارج شده به واحد عبارت انتقال یافته اند:
با تنوع نژادی زیاد ( متن ۱ ، جمله ۱ ) cosmopolitan
جهت انطباق با ( متن ۱ ، جمله ۶ ) adapted
ملاحظه می گردد در مثال های فوق واحد جمله در زبان مبداء واژه اما در زبان مقصد ارتقا پیدا کرده به سطح عبارت رسیده است. در غالب فرهنگ لغت هایی که مورد مطالعه قرار گرفته اند، واژه cosmopolitan به ” جهانی، وابسته به همه جای جهان ” ترجمه شده است. ( ۶ و ۷ ) اما هیچ یک از این ترجمه ها، معنایی در خور متن ارائه نکرده اند و در بافت جمله ناموزون می نمایند.
۱ – ۵ . کاهش شمار ضمایر نقش بنیاد
در زبان انگلیسی برای نشان دادن تمایز فاعلی یا مفعولی بودن یک ضمیر از دو صورت متفاوت استفاده می شود. در فارسی برای هر دو حالت یاد شده تنها از یک صورت واژی استفاده می شود( البته این امر در ضمایر منفصل و ناپیوسته اتفاق می افتد، حال آن که در ضمایر متصل برای فاعلی صورتی و برای مفعولی صورت دیگری بکار می رود).
من ( متن ۲ ، سطر ۵ ) → I من را ( متن ۲ ، سطر ۷ ) me →
تو ( متن ۲ ، سطر ۶ ) thou → تو را ( متن ۲ ، سطر ۱۲ ) thee →
در مثال های انگلیسی تغییر نقش ضمیر همراه با تغییر شکل است اما در مثال های فارسی با ورود تکواژ جدید” را ” است.
۱ – ۶ . تغییر الگوی صرفی
از لحاظ رده شناسی ( typology ) معمولا ً زبانها را به سه دسته عمده تقسیم می کنند ( ۸ ) :
الف ) زبان های تحلیلی
در این گونه زبان ها واژه ها به صورت جدا از هم و بدون تغییر نوشته می شوند و ترتیب با هم آیی آن ها مبین نقش آن ها می باشد.
ب ) زبان های تصریفی
در این گونه زبا نها هر واژه حاوی بطور متوسط بیش از یک تکواژ است، که البته رابطه یک به یکی بین واژه ها و تکواژهای مربوط نیست.
پ ) زبانهای پیوندی
در این گونه زبا نها هر واژه حاوی بیش از یک تکواژ است، اما بین واژه ها و تکواژها رابطه ای یک به یک وجود دارد.با توجه به این که ” مرز مسلمی بین رده های مختلف زبانی وجود ندارد ” (۹) می توان گفت اکثر زبانها به نسبت از این ویژگی بهره جسته اند، لیکن هر زبانی یکی از این ویژگی ها را به صورت غالب و بارز داراست. طبیعتا ً این امر در واژه سازی نیز می تواند جایگاهی برای طرح پیدا کند. به عنوان مثال ممکن است یک زبان در ساخت واژه ها از یک الگو پیروی کند و زبان دیگر در ساخت همان واژه از الگوی دیگر.
در زبان انگلیسی صورت جمع بعضی از اسامی همراه با تغییر واکه درونی آنها است، به عبارت دیگر از ویژگی تصریفی بودن زبان استفاده می گردد. اما زبان فارسی امکان استفاده از این ویژگی را در جمع بستن اسامی ندارد (۱۰) و اگرچه ” زبان فارسی جدید یکی از تحلیلی ترین زبانهای هندواروپایی است ” ( ۱۱ ) مع الوصف در جاهایی هم از توان پیوندی خود بهره می گیرد. از نمونه های به کار گیری این توان می توان به جمع بستن اسامی با استفاده از تکواژگونه ی ” ها ” و ” ان ” در پایان واژه های مفرد اشاره کرد:
زن ها ( متن ۲ ، سطر ۱۴ ) women→ مرد ها ( متن ۲ ، سطر ۱۶ ) men→
چگونگی رابطه بین نمود انتزاعی و مادی تکواژها را ذیلا ً می توان مشاهده کرد ( ۱۲ ) :
نمود انتزاعی: ] + جاندار، + انسان، + مذکر، + بزرگسال، + جمع [
نمود مادی: men
نمود انتزاعی: ] + جاندار، + انسان، + مذکر، + بزرگسال [ + ] + جمع [
↓ ↓ها مرد
۱ – ۷ . الحاق شناسه
در زبان انگلیسی به استثنای سوم شخص مفرد در زمان حال، در بقیه زمانها و اشخاص، فعل جهت انطباق با فاعل شناسه خاصی را نمی پذیرد. اما در زبان فارسی به این منظور، در تمامی زمانها، فعل، شناسه مخصوص به خود می گیرد. لذا هنگام ترجمه به فارسی، ( به استثناء مواردی خاص از جمله احترام و رعایت ادب که الگوی آن در دستگاه مطابقه زبان فارسی مذکور است ) به افعال شناسه پایانی اضافه می شود . به همین دلیل است که درزبان فارسی دو نهاد می تواند برای یک جمله ذکرشود؛یکی اجباری ودیگری اختیاری.نهاداجباری همان شناسه یا پی بند است ونهاد اختیاری همان اسم یا ضمیری است که طبقه ی نهادرا اشغال می کند.
اگر بایستید ( متن۱ ، جمله ۱ ) if you stood
انسان شناسان … تقسیم می کنند ( متن ۱ ، جمله ۲ ) anthropologists speak of
به آنی آتش می گیرم ( متن ۲ ، سطر ۵ ) I strike quickly
۱ – ۸ . حذف تطابق عدد و معدود
در زبان انگلیسی صفت شمارشی مفرد با اسم مفرد و صفت شمارشی جمع با اسم جمع به کار می رود. اما در زبان فارسی تطابق عدد و معدود از این لحاظ وجود ندارد. به دیگر سخن، چه صفت شمارشی مفرد باشد و چه جمع، با آن معدود مفرد به کار می رود.وچه مذکرو چه مونثباشد ،به صورت مذکر به کار می رود:
سه نژاد عمده ( متن ۱ ، جمله ۲ ) three major races
سه گروه متمایز ( متن۱ ، جمله ۳) three distinct groups
ملاحظه می گردد در مثال های انگلیسی به واسطه جمع بودن صفت شمارشی اسم به کار رفته نیز جمع است، اما در معادل های فارسی علیرغم جمع بودن صفت شمارشی، معدود مفرد به کار رفته است.
۱ – ۹ . تقلیل الگوی ساختی در ترکیب اضافی
” در زبان فارسی، ترکیب اضافی دارای اقسامی است: اضافه توضیحی، اضافه تخصیصی، اضافه ملکی و …” ( ۱۳ ) . زبان فارسی نوین برای ساخت تمامی آنها از یک الگوی واحد استفاده می کند:
هسته + ِ + وابسته
تشخیص نوعی ترکیب به دست آمده ظاهرا ً تنها از طریق ارتباط معانی و در بافت ( context ) ممکن است. اما زبان انگلیسی برای ساخت معادل هر یک از آنها غالبا ً از الگوای متفاوت استفاده می کند:
اضافه ترکیبی
نوع اضافه
معادل انگلیسی
در ِ اتومبیل
تخصیصی
The door of the car
کتاب ِ تاریخ
توضیحی
The history book
کتاب ِ علی
ملکی
Ali’s book
کتاب ِ او
His book
خانواده ی ِ انسانی ( متن۱ ، جمله ۵ ) human family
سر ِ آنها ( متن۲ ، سطر ۲۲ ) their heads
مردان ِ مونتاگ ( متن ۲ ، سطر ۱۶ ) Montague’s men
ملاحظه می گردد اگرچه زبان انگلیسی برای تولید معادل اضافه های زبان فارسی از ساخت های مختلفی استفاده می کند، اما در مقابل زبان فارسی از یک الگو استفاده می نماید.
۲ . تغییرات نحوی:
۲ – ۱ . الگوی غالب در جمله
مطابق آنچه که شاید تمامی زبانشناسان بر آن اتفاق نظر داشته باشند، تولید جملات در هر زبانی قاعده مند است و از الگوهایی پیروی می کند. ” جمله مجموعه بی سامانی از واژه ها نیست، بلکه همنشینی واژه ها در آن تابع محدودیتها و قواعد ویژه ای است.” ( ۱۴) زبان انگلیسی و فارسی هم از این قاعده مستثنی نیستند و با توجه به اینکه زبان انگلیسی در ساخت جملات خود از الگوی SVO ( 15 ) و زبان فارسی از الگوی SOV پیروی می نماید، در ترجمه یک جمله از انگلیسی به فارسی یا بر عکس، الگوی آن دستخوش تغییر می گردد. ( ۱۶) تقریبا ً در برگردان تمامی جملات، این تغییر مشاهده می شود و لذا می توان آن را عنصر واجد بیشترین تغییر دانست. در زبان فارسی ، در غالب موارد، فعل آخرین جایگاه را در الگوی تولید جملات اشغال می کند. اما در زبان انگلیسی اکثرا ً فعل از لحاظ ترتیبی جایگاه پس از نهاد را به خود اختصاص می دهد. البته باید افزود این جایگاه نه بلافصل و مطلق، بلکه گرایش مند است.
اگر مردم در حال عبور را تماشا کنید ( ۱۷ ) ( متن ۱ ، جمله ۹ ) If you watched the passers-by
بومیان آمریکایی که درآمریکا زندگی می کنند ( ۱۸ ) ( متن ۱ جمله ۱۱ ) American Indians who live in America
سرشان را خواهم زد ( متن ۲ ، سطر ۲۲ ) their heads I will cut of
۲ – ۲ . قابلیت حذف نهاد
برخی از زبانها را Pro- drop languages می نامند، بدین معنا که می توان ضمیر در جایگاه نهاد را از جمله حذف کرد. زبان فارسی جزء این دسته از زبانها است. در مقابل برخی دیگر از این زبانها این قابلیت را ندارند و حضور نهاد در آنها اجباری است. این زبانها را Non-pro-drop languages می نامند. با توجه به تفاوت فارسی و انگلیسی از این دیدگاه، می توان تمامی ضمایر فاعلی را هنگام ترجمه از فارسی به انگلیسی از جمله حذف کرد.
دست به شمشیر می شویم ( متن ۲ ، سطر ۳ ) draw swords we’ll
زندگی می کنی ( ۱۹ ) ( متن ۲ ، سطر ۲ ) you live
۲ – ۳ . جایگاه صفت
بطور معمول در زبان فارسی صفت پس از موصوف خود می آید، اما در زبان انگلیسی عکس این قضیه صادق است. لذا در ترجمه جملات حاوی گروه اسمی با وابسته صفت، ترتیب قرار گرفتن صفت و موصوف در محور جمله دچار تغییر می شود:
جای شلوغ ( متن ۱ ، جمله ۱ ) busy place
نژاد عمده ( متن ۱ ، جمله ۲ ) major races
آدم ضعیف ( متن ۲ ، سطر ۱۲ ) weak slave
۲ – ۴ . حذف توالی ثابت صفات درمحور همنشینی
گاه ممکن است یک اسم دارای چندین صفت باشد، که زبان فارسی در این مورد ترتیب خاصی برای استفاده از صفات مربوط قائل نیست. اما زبان انگلیسی در این رابطه محدودیت پذیر است و برای هر صفتی بسته به نوع آن، جایگاه نسبتا ً ثابتی دارد. معمولا ً از الگوی زیر در این راستا استفاده می شود: ( از چپ به راست )
صفت جنس + صفت ملیت + صفت رنگ + صفت کمیت + صفت کیفیت + صفت تعیین کننده
ساختمندی توالی صفات در زبان انگلیسی از یک طرف و عدم وجود ویژگی مربوط در فارسی از طرف دیگر موجب اختیاری شدن ترتیب استفاده از آنها در فارسی می گردد.
موهای سیاه و صاف – موهای صاف و سیاه ( متن ۱ ، جمله ۹ ) straight black hair
برای بیشتر روشن شدن مطلب به مثالی خارج از متن توجه شود:
Yesterday, I bought an old small black bicycle.
در حالیکه زبان انگلیسی در تولید جمله ای نظیر فوق، استفاده از صفت های مربوطه را تنها با این ترتیب مجاز می داند، زبان فارسی چنین محدودیت ترتیبی را اعمال نمی کند. بنابراین می توان جمله فوق را بدون پیدایش ناهنجاری دستوری و با جابجایی آزاد صفات به صورت های زیر تولید کرد:
الف) دیروز یک دوچرخه قدیمی کوچک سیاه رنگ خریدم.
ب) ……………………….قدیمی سیاه رنگ کوچک خریدم.
پ) ……………………… کوچک قدیمی سیاه رنگ خریدم.
ت) ……………………… کوچک سیاه رنگ قدیمی خریدم.
ث) ……………………… سیاه رنگ کوچک قدیمی خریدم.
ج) ……………………….سیاه رنگ قدیمی کوچک خریدم.
۲ – ۵ . افزایش تکواژ نقش نمای ” را ”
در زبان انگلیسی مفعول بودن یک اسم را تنها از روی جایگاه نحوی آن در جمله می توان تشخیص داد و تکواژ خاصی را نمی پذیرد که دال بر این امر باشد. اما در فارسی ( که از این جهت چون اجداد باستانی خود زبانی صرفی است و همراه با نقش نما می آید ) وجود تکواژ ” را ” معرفی مضاعف بر این قضیه است و به توالی واژه در محور همنشینی نیازی ندارد. به هر حال به دلیل این تفاوت نحوی، هنگام ترجمه جملات مفعول دار انگلیسی تکواژ نامبرده پس از مفعول ظاهر می گردد:
مردم را تماشا کنید ( متن ۱ ، جمله ۱ ) and watched people ( ۲۰ )
احتمالا ً بتوانید چندین نوع نژادی از مردم را تشخیص بدهید ( ۲۱ ) ( متن ۱ ، سطر ۲ )
would recognize several major types of people
گردنت را از طوق آزاد کن ( متن ۲ ، سطر ۴ )
draw your neck out of collar
۲ – ۶ . برگشت عنصر حذفی:
در زبان انگلیسی می توان با حذف فعل ربطی و حرف پیوند از ساختار بند موصولی، وجه وصفی تولید کرد. اما در ترجمه این گونه جملات به فارسی، فعل ربط و حرف پیوند مجددا ً به زنجیره کلام بر می گردند:
که نامیده می شود ( متن ۱ ، جمله ۱۰ ) called → which is called
۲ – ۷ . تقلیل و کاهش تکواژهای پیوندی
زبان انگلیسی در جمله واره های موصولی بر حسب نقش هسته در جمله وابسته ( ۲۲ ) از ضمایر موصولی مختلف با توجه به جدول زیر استفاده می کند:
در حالت
برای
ضمیر موصولی
فاعلی ( ۲۳)
انسان
who
مفعولی
انسان
whom
فاعلی و مفعولی
غیر انسان
which
تمام موارد
تمام موارد
that
اما زبان فارسی به جای همگی انها در کلیه نقش ها از حرف پیوند ” که ” استفاده می کند:
که ( متن ۱ ، جمله ۴ ) that
که ( متن ۱ ، جمله ۱۱ ) who
در همین خصوص دکتر محمد رضا باطنی می گوید:
” در فارسی ضمایر موصول به مفهوم انگلیسی وجود ندارد. در انگلیسی ضمیر موصول دو نقش را انجام می دهد: نقش ضمیر و ربط. در فارسی این دو نقش به وسیله دو عنصر مجزا ایفا می شود: نقش رابط به وسیله << که >> و نقش ضمیر به وسیله ضمایر شخصی. برای فارسی زبانان بسیار عادی است که این الگو را به انگلیسی منتقل کنند و از روی آن جملاتی از این دست را بسازند:
This is the man that he lives here. ” ( ۲۴ )
به اعتقاد نگارنده اگر جمله فوق را ( A ) بنامیم به دو صورت ( B ) و ( C ) ترجمه نماییم، به نظر می رسد تولید جمله ( B ) از سوی یک فارسی زبان عجیب باشد:
( B ) : این مردی است که او این جا کار می کند.
( C ) : این مردی است که این جا کار می کند.
لذا احتمال تولید جمله ( C ) به مراتب بیشتر است. این امر نشان می دهد که اولا ً: در فارسی ” که ” می تواند نقش رابط و ضمیر را همزمان ایفا کند، ثانیا ً : علت تولید جمله ( A ) را از سوی یک فارسی زبان باید در چیز دیگری جستجو کرد. احتمالا ً آن را بتوان اینطور توجیه کرد:
فردی که دارد زبان انگلیسی را به عنوان یک زبان خارجی می آموزد، مستقیم یا غیر مستقیم این را فهمیده است که در زبان انگلیسی نمی توان نهاد را حذف کرد. یعنی اگرچه زبان فارسی وی را بین گفتن ” من می روم ” و ” می روم ” مختار می گذارد اما زبان انگلیسی این اختیار را از او گرفته و تنها مجاز به تولید صورت اول می کند: I go
لذا تحت تأثیر تعمیم فرامرز ( overgeneralization ) قاعده مربوط را به کل زبان تعمیم داده جمله ای نظیر ( A ) را
تولید می کند.
۲ – ۸ . حذف تطابق اسم و صفت اشاره
در زبان انگلیسی چنانچه اسمی مفرد باشد، صفت اشاره به کار رفته با آن نیز می باید مفرد و چنانچه اسم جمع باشد صفت اشاره به کار رفته با آن می باید لزوما ً جمع باشد. به عبارت دیگر بین اسم و صفت اشاره از جهت شمار تطابق وجود دارد. در حالیکه درزبان فارسی امروز این تطابق وجود ندارد.
این گروه ( متن ۱ ، جمله ۱۱ ) this group
این گروه ها ( متن ۱ ، جمله ۷ ) these groups
ملاحظه می شود در ترجمه از انگلیسی به فارسی صرف نظر از مفرد یا جمع بودن اسم، صفت اشاره ای در هر حال به صورت مفرد به کار می رود. لذا تطابق اسم و صفت اشاره ای از ساختار نحوی کلام حذف می شود.
۳ . تغییرات معنا شناختی
در سطح معنا نیز هنگام ترجمه تغییراتی ایجاد می شود. از جمله:
۳ – ۱ . تغییر در واژ یا تکواژهای اصطلاح ساز
می دانیم ” معنای یک اصطلاح را نمی توان از کنار هم گذاشتن ترجمه تک تک و لفظ به لفظ واژه های سازنده آن به دست آورد ( ۲۵ ) . به همین دلیل ممکن است زبان فارسی برای اصطلاحی معادل با اصطلاح موجود در زبان مورد بحث، از پایه واژگانی متفاوتی استفاده کند. همین امر باعث تغییر و گزینش واژه های جدیدی برای ساخت اصطلاح معادل می گردد:
شرط می بندم، به شرفم ( متن ۲ ، سطر ۲ ) on my word
بارمان نکنند ( متن ۲ ، سطر ۲ ) carry coals
چنانچه در اصطلاح فوق به جای هر واژه معادل لفظی آن را بگذاریم، به هیچ وجه معنای آن منتقل نمی گردد، مگر با ایجاد تغییرات لازم.
۳ – ۲ . انتقال به واحد
در سطح معنا شناختی نیز مانند ساخت واژی، گاه پیش می آید که برای القای مفهوم مورد نظر، مترجم ناچار می گردد از واحدی بزرگتر استفاده کند.
شرط می بندم ( متن ۲ ، سطر ۲ ) on my word
در مثال فوق، ترجمه لفظ به لفظ و با حفظ واحد ” رو ی ِ کلمه ام، روی ِ حرفم ” خواهد بود که پر واضح است نمی تواند منتقل کننده معنی لازم باشد، لذا پایه های واژگانی دچار تغییر می شود و واحد مربوط نیز از عبارت در زبان مبدأ به جمله در زبان مقصد تغییر می یابد.
۳ – ۳ . جانشین کردن ساختار مترادف
در مواردی ممکن است ترجمه یک جمله مغایرتی با دستور زبان مقصد پیدا نکند، اما اثر بیگانگی در آن مشاهده شود، یعنی زبان مقصد برای القای همان مفاهیم از واژگان و همایی دیگری استفاده کند.
( متن ۱ ، جمله ۲ ) Anthropologists speak of three major races of man
ترجمه معمول:
انسان شناسان از سه نژاد عمده از انسان صحبت می کنند.
ترجمه با استفاده از جانشینی ساختار مترادف:
انسان شناسان نژاد بشر را به سه تیره عمده تقیسم می کنند.
۳ – ۴ . تبدیل مقوله جمع به مفرد:
ممکن است یک واژه در یک زبان همیشه به صورت جمع یا همیشه به صورت مفرد بیاید، اما همان واژه در زبان دیگر به صورت های عکس یا هر دو صورت موجود باشد.
” واژه هایscissors و trousers در انگلیسی همیشه جمع هستند و با فعل جمع به کار می روند در حالیکه واژه های قرینه آنها به ترتیب قیچی و شلوار در فارسی صورت مفرد دارند ” . ( ۲۵ ) اینکه چرا فارسی قیچی را به صورت مفرد به کار می برد و انگلیسی جمع، سخنی به میان نیامده است. در حالت دیگر، هم در زبان انگلیسی و هم در زبان فارسی، صورت جمع و مفرد یک واژه موجود است اما در مورد برخی از واژه ها در یک موقعیت واحد یکی صورت جمع واژه را به کار می برد و دیگری صورت مفرد آن را. گمان می رود این اختلاف علتی معنا شناختی داشته باشد، علتی که شاید بتوان ان را تحت عنوان زاویه بیان مطرح نمود. بدین معنا که زبان الف در بیان یک واقعه بخشی از آن را مستقیم یا غیر مستقیم برجسته نشان می دهد و زبان ب در بیان همان واقعه بخش دیگری را!
سرشان را خواهم زد ( متن ۲ ف سطر ۲۲ ) I will cut off their heads
جمله فوق در زبان انگلیسی ظاهرا ً از این زاویه و واقعیت ضمنی تولید گردیده است که نمی توان افراد مختلف را به منزله پیکرهای متفاوتی در نظر آورد که دارای یک ” سر ” باشند! به عبارت دیگر زبان انگلیسی برای بدیهی شماردن یک واقعیت خارجی از رد نمودار فرضی زیر در ذهن سخنگویان خود بهره می گیرد:
Ω
… Z Y X …
زبان فارسی برای بیان همان واقعیت خارجی از زاویه ضمنی دیگری استفاده می کند: هر پیکر دارای تنها یک” سر” است و نه بیشتر! به بیان دیگر وجود نمودار فرضی زیر را در ذهن سخنگویان خود رد می کند:
… Ω Ω Ω …
X
البته رد یک نمودار فرضی در ذهن سخنگویان هر یک از این دو زبان نباید به منزله قبول نمودار فرضی دیگر به شمار رود. واضح است که هر طور یک رخداد خارجی را بیان نماییم در اصل واقعه تغییری ایجاد نخواهد شد و اگر تفاوتی هم در کار باشد صرفا ً در میزان و نحوه تأثیر آن بر شنونده است. به هر حال هر دو زبان گزارشگر یک حادثه واحد هستند و اصل رخداد را می توان به سکه ای تشبیه کرد که زبان انگلیسی در یک رو و زبان فارسی در روی دیگر آن قرار دارد. نظیر تفاوت در زاویه بیان را می توان در مثال زیر نیز مشاهده کرد:
سامپسون و گرگوری با سپر و شمشیر وارد می شوند ( متن ۲ ، تیتر )
Enter Sampson and Gregory, with swords and bucklers
۳ – ۵ . دلالت زمانی
گاه هنگام ترجمه یک جمله جهت انطباق با سیستم زمانی زبان دیگر، زمان جمله مربوط تغییر می کند. البته این امر لزوما ً بدین معنا نیست که زبان دیگر فاقد زمان مورد نظر است، بلکه می تواند شاهدی بر این مطلب باشد که سخنگویان آن زبان در مورد خاص از زمان دیگر بهره می جویند. شاید دلیل آن را بتوان در قالب حوزه زمانی بیان کرد. به همین دلیل جمله زیر را که ماضی نقلی استمراری است می توان به دو صورت ترجمه کرد:
( متن ۱ ، جمله ۷ ) … have been intermixing
الف ) ماضی نقلی ساده: مختلط شده اند
ب ) مضارع: مختلط می شوند
ظاهرا ً در مثال بالا زبان فارسی مقوله استمرار را حشو دانسته، از روساخت کلام حذف می گرداند.
پانوشت
در مقام استثنا باید افزود برخی از دو هجائی ها بطور مشروط از قاعده مربوط خارج می گردند.
فرانسیس کتمبا، صفحات ۵۶ و ۵۹ .
ریچاردز و پلات، صفحه ۴۱ .
منظور از تغییر ایستایی انتقال از تکواژ آزاد به وابسته یا برعکس است.
معرفه بودن یک اسم در فارسی از روی نکره نبودن آن قابل استنتاج است، به عبارت دیگر بی نشانی نشان معرفه بودن است. این دو جمله را در نظر بگیرید: الف) مردی آمد. ب) مرد آمد. در جمله نخست تکواژ ” ی ” حاکی از نکره بودن مرد در نزد مخاطب و احتمالا ً گوینده است. در جمله دوم، همینکه تکواژ یاد شده وجود ندارد یعنی نکره نیست، پس معرفه است. این همان گزاره ای است که در ریاضی به صورت } p ~ v p { نوشته می شود.
ساعتچی، صفحه ۱۵۶ .
حییم، صفحه ۹۸ .
کریستال، صفحه ۴۷ .
ریچاردز و پلات، صفحه ۱۶۲ .
باید توجه داشت مطلب فوق صرفا ً در مورد واژه های اصیل فارسی نوین صادق است وگرنه زبان فارسی در پیشینه خود این توان را داشته است. در واژه های دخیل نیز بعضا ً این امر نقض می گردد.
باقری، صفحه ۱۶۱ .
در اینجا بخاطر نمایش بهتر نمود انتزاعی تکواژ از مولفه های معنایی استفاده شده است.
گیوی و انوری، صفحات ۱۲۷ و ۱۲۸ .
غلامعلی زاده، صفحه ۸ .
subject verb object ( فاعل، فعل، مفعول )
البته گاهی بخاطر تأکید بر پاره ای از اطلاعات، تخطی از الگوی مربوطه صورت می گیرد.
لازم به ذکر است گاهی در مثال های یاد شده زمان یا برخی دیگر از عناصر موجود در جمله مبدأ ظاهرا ً بدون توجیه خاصی با معادل خود در جمله مقصد فرق می کند. این امر به دلیل خروج جمله از بافت صورت گرفته است و چنانچه به بافت آن رجوع گردداین ابهام رفع می گردد.
باید اضافه نمود در این جمله تحت تأثیر گشتار حذف، American Indians از بخش دوم جمله حذف شده و سپس در اثر اعمال گشتار Wh-Insertion ، who به جای آن وارد گردیده است.
در بعضی از جملات به منظور اینکه ترجمه حد اکثر قرابت به فارسی را داشته باشد، تغییرات ساختی ایجاد شده است. لذا در ترجمه بافتی این جمله تغییر از ساخت جمله به ساخت عبارت انجام گرفته است.
ممکن است این نکته به ذهن خطور کند که قبلا ً گفته شد انگلیسی قابلیت حذف نهاد ندارد. پس حذف آن در این جمله چگونه توجیه می شود؟ درپاسخ باید گفت مراد حذف نهاد در جملات ساده است، والا در جملات مرکب یا پیچیده می توان نهاد را به قرینه لفظی حذف کرد. با این وصف می توان گفت قابلیت حذف نهاد در انگلیسی مشروط است اما در فارسی غیر مشروط.
باید توجه داشت تکواژ مفعول نما الزاما ً پس از مفعول نمی آید، بلکه گاه مانند این مثال بواسطه استفاده از post modifier ( وابسته پسین ) بین آنها فاصله می افتد.
اصطلاحات این بند از کتاب ساخت زبان ، تألیف دکتر خسرو غلامعلی زاده اقتباس گردیده است.
در موقعیت های غیر رسمی از ضمیر موصولی who نیز می توان بهره جست.
وثوقی، صفحات ۸۵ و ۸۶ .