قافیه درونی چیست ?
واقع شدن کلمات هم قافیه در میانه سطور یا مصراع های شعر است. در ادبیات فارسی، به شعری که دارای قافیه درونی است، شعر مسجع و مسمط نیز می گویند.
نمونه:
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن
ربع از دلم پر خون کنم، اطلال را جیحون کنم
خاک دمن گلگون کنم از آب چشم خویشتن
فرهنگ اصطلاحات ادبی سیما داد
—
در واقع قافیه به حروف مشترکی گفته میشود که در واژههای پایانی قرینههای شعر منظوم تکرار میشود؛ واژههایی که این حروف مشترک در آنها آمده است «کلمات قافیه» نامیده میشوند.
معنای لغوی
قافیه
را در لغت، از پیرونده گویند.
← معنای اصطلاحی
و در اصطلاح کلمهای است که در آخر بیت شعر واقع شود و بر آن شعر عام گردد.
در واقع قافیه به حروف مشترکی گفته میشود که در واژههای پایانی قرینههای شعر منظوم تکرار میشود؛ واژههایی که این حروف مشترک در آنها آمده است «کلمات قافیه» نامیده میشوند.
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود ••• وآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او ••• گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود
در واژههای پیش از ردیف (میرود) در پایان مصراع اول و مصراعهای زوج، حروف (انم) تکرار شده است. این حروف مشترک «قافیه» نام دارد و واژههای (جانم، دلستانم، استخوانم) که این حروف مشترک در آنها آمده است «کلمات قافیه» هستند.
زیبایی و تأثیر قافیه را بهطورکلی میتوان در این زمینهها دانست: تأثیر موسیقایی، کمک به تنظیم فکر و احساس شاعر، استحکام شعر، جدا کردن مصراعها و بیتها، کمک به شاعر با تداعی معانی در آفرینش مفاهیم نو و… .
در شعر سنتی قافیه، اجباری، و ردیف که پس از قافیه میآید، اختیاری است. شعر سنتی زبان فارسی «مقفی» (قافیهدار) است. اگر شعری علاوهبر قافیه آخر مصراع در وسط مصراع هم قافیه داشته باشد، به آن قافیه، قافیه درونی، و به آن شعر، شعر مسجع میگویند. قافیه از مشخصات شعر است؛ ولی گاهی در نثر هم دیده میشود.
از حیث تاریخی ظاهرا در اشعار قدیم فارسی، قافیه وجود نداشته است. بهار احتمال میدهد که قافیه اولینبار در نوعی شعر که آن را «ترانگ» میگفتهاند، راه یافته باشد.
زیاد بد نبود
زیاد بد نبود