ترخیم در ادبیات به چه معناستترخیم در ادبیات به چه معناست

ترخیم در ادبیات به چه معناست

به انگلیسی: apocope
ترخیم هم در ادبیات یک صنعت ادبی است و هم در نحو عربی کاربرد دارد.
ابتدا ترخیم را در شعر و ادب فارسی بررسی می کنیم سپس به بررسی ترخیم در نحو عربی می پردازیم
در لغت به معنی نرم کردن آواز، نرم خواندن، دم بریدن، دنباله چیزی را قطع کردن، انداختن حرف یا حروف آخر کلمه و در اصطلاح بلاغت نوعی حذف باشد که به موجب آن حرفی یا حروفی از انتهاب کلمه بیفتد. برای نمونه حذف همزه از آخر بیضاء (بیضا) یا حذف حرف تاء از کلمه طریقت در این بیت:
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
مولانا
این صناعت در شعر به طور وسیعی به کار می رود.
منبع: سیما داد ، فرهنگ اصطلاحات ادبی


البته ترخیم در نحو نیز کاربرد دارد که در ادامه توضیحات می آید:

ترخیم‌ ، اصطلاحی‌ در نحو. در لغت‌ به‌ معنای‌ نرم‌ کردن‌ صدا و کوتاه‌
ساختن‌، و در اصطلاح‌ حذف‌ یک‌ یا دو حرف‌ از پایان‌ منادای‌ معرفه‌ برای‌
سهولت‌ در تلفظ‌ است‌، مانند «یا سُعا» به‌جای‌ «یا سعاد» و «یا مرْوُ/ یا
مروَ» به‌ جای‌ «یا مروان‌» (سیبویه‌، ج‌2، ص‌239؛ ابن‌یعیش‌، ج‌2، ص‌19،
21؛ ابن‌منظور، ذیل‌ «رخم‌»؛ لین‌، ج‌3، ص‌1059). ندا در زبان‌ گفتاری‌ و
نوشتاری‌ کاربرد گسترده‌ای‌ دارد، ازینرو بر اساس‌ قوانین‌ زبان‌شناختی‌،
وجود حذف‌ در آن‌ طبیعی‌ است‌ ( رجوع کنید به سیبویه‌، ج‌ 2، ص‌ 239؛
زمخشری‌، ص‌ 63؛ ابن‌انباری‌، ص‌ 236؛ ابن‌یعیش‌، ج‌ 2، ص‌ 19). ترخیم‌ در
اشعار شعرای‌ جاهلی‌ مانند امرؤُالقیس‌ و عنتره‌ آمده‌ است‌ (زوزنی‌، ص‌ 18،
212). سیبویه‌ در فصلی‌ مستقل‌ بتفصیل‌ به‌ قوانین‌ ترخیم‌ پرداخته‌ است‌
(ج‌ 2، ص‌ 239ـ 274). علمای‌ نحو بر اساس‌ کاربرد منادای‌ مرخّم‌ در شعر و
نثر، قوانینی‌ برای‌ توضیح‌ شیوة‌ ترخیم‌ در اسمهای‌ گوناگون‌ وضع‌
کرده‌اند (مثلاً رجوع کنید به سیبویه‌، ج‌ 2، ص‌ 267ـ 269؛ زمخشری‌،
ص‌63ـ64؛ ابن‌دهان‌، ص‌44ـ 45؛ ابن‌عصفور، ص‌ 204ـ207).اگر منادا اسم‌ خاص‌
باشد و بیش‌ از سه‌ حرف‌ داشته‌ باشد، می‌توان‌ آن‌ را مرخّم‌ کرد، مانند
«یا حارِ» به‌جای‌ «حارِث‌» و «یا مالِ» بجای‌ «مالِک‌». همة‌ اسمهای‌ مختوم‌
به‌ ة‌ را می‌توان‌ مرخّم‌ کرد، مانند «یا فاطِمَ» به‌جای‌ «فاطمة‌» و «یا
جارِیَ» به‌ جای‌ «جاریة‌» ( رجوع کنید به سیبویه‌، ج‌ 2، ص‌ 241؛ ابن‌هشام‌،
ج‌ 4، ص‌ 58 ـ 61، 66؛ ابن‌عقیل‌، ج‌ 2، ص‌ 289؛ رایت‌، ج‌ 2، ص‌ 88). در
ترخیم‌ اسمهای‌ سه‌ حرفی‌ اختلاف‌نظر هست‌: نحویان‌ بصری‌ ترخیم‌ این‌
اسمها را جایز ندانسته‌، اما کوفیان‌ جایز دانسته‌اند، به‌ شرط‌ آنکه‌
دومین‌ حرفِ اسم‌، متحرک‌ باشد، مانند «یا عُنُ» به‌جای‌ «عُنُق‌» و «یا کَتِ» به‌
جای‌ «کَتِف‌» (ابن‌انباری‌، ص‌236ـ237). بیشتر علمای‌ نحو، ترخیم‌ ترکیبهای‌
اضافی‌ و اِسنادی‌ را جایز نمی‌دانند (سیبویه‌، ج‌ 2، ص‌ 240؛ ابن‌هشام‌، ج‌
4، ص‌ 55؛ ابن‌جنی‌، ص‌ 179؛ زمخشری‌، ص‌ 64)، اما کوفیان‌ ترخیم‌ را در
ترکیبهای‌ اضافی‌ روا می‌دانند ( رجوع کنید به ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 56؛
ابن‌انباری‌، ص‌ 238ـ 241). ابن‌مالک‌، به‌ استناد گفتة‌ سیبویه‌ (ج‌3، ص‌
377)، آورده‌ است‌ که‌ ترخیم‌ در ترکیبهای‌ اسنادی‌ گاه‌ صورت‌ می‌پذیرد
(ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 57؛ ابن‌عقیل‌، ج‌ 2، ص‌ 291ـ292). در جواز ترخیم‌
اسمهای‌ مرکّب‌ مَزجی‌ اختلاف‌ نیست‌، مانند «یا مَعْدِی‌» به‌جای‌ «مَعْدِی‌ کَرِب‌»
و «یا سِیبَ» به‌جای‌ «سِیبَوَیه‌».در بارة‌ اِعراب‌ منادا پس‌ از ترخیم‌ دو شکل‌
پیشنهاد شده‌ است‌: 1) اسم‌، پس‌ از ترخیم‌ با مصوّت‌ آخرین‌ حرف‌ تلفظ‌
شود، مانند «یا حارِ» پس‌ از ترخیمِ «حارِثُ» و «یا جَعفَ» پس‌ از ترخیمِ «جَعفَرُ».
2) بر اساس‌ قانون‌ منادا در اسم‌ خاص‌، آن‌ را مبنی‌ بر ضمّ دانسته‌اند که‌
با مصوت‌ کوتاه‌ ـُـ خوانده‌ می‌شود، مانند «یا حارُ»، «یا جعفُ» (ابن‌هشام‌،
ج‌ 4، ص‌ 65ـ66؛ ابن‌جنی‌، ص‌176ـ 177؛ ابن‌عقیل‌، ج‌ 2، ص‌ 293؛ رایت‌،
همانجا). اسمهای‌ مختوم‌ به‌ ة‌ در بیشتر موارد از شکل‌ اول‌ تبعیت‌
می‌کنند تا با منادای‌ اسم‌ مذکر مشتبه‌ نشوند، مانند «مُسْلمَة‌» رجوع کنید
به «یامُسْلمَ» (ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌ 66؛ ابن‌عقیل‌، ج‌ 2، ص‌ 294؛ رایت‌،
همانجا). در گذشته‌، سه‌ اسم‌ مالک‌ و عامر و حارث‌ بیشتر به‌ صورت‌ مرخّم‌،
منادا واقع‌ می‌شده‌اند ( رجوع کنید بهسیبویه‌، ج‌2، ص‌251ـ252؛ ابن‌هشام‌،
ج‌4، ص‌68؛ ابن‌عصفور، ص‌ 206). از اقسام‌ ندا، ندبه‌ و استغاثه‌ به‌ صورت‌
مرخّم‌ به‌ کار نرفته‌اند (سیبویه‌، ج‌ 2، ص‌ 240). ترخیم‌ را بنا به‌
ضرورت‌ بندرت‌ در غیرمنادا نیز آورده‌اند (مثلاً رجوع کنید به سیبویه‌، ج‌
2، ص‌ 269ـ274؛ ابن‌هشام‌، ج‌ 4، ص‌68ـ69؛ ابن‌یعیش‌، ج‌ 2، ص‌ 19؛
ابن‌عقیل‌، ج‌ 2، ص‌ 294). شکل‌ دیگری‌ از ترخیم‌ در برخی‌ اسمهای‌ مصغّر
به‌ کار می‌رود که‌ به‌ آن‌ تصغیر ترخیم‌ می‌گویند ( رجوع کنید به تصغیر *
).منابع‌: ابن‌انباری‌، کتاب‌ اسرار العربیة‌ ، چاپ‌ محمد بهجة‌ بیطار،
دمشق‌ 1377/1957؛ ابن‌جنی‌، اللمع‌ فی‌ العربیة‌ ، چاپ‌ حامد مؤمن‌، بیروت‌
1405/1985؛ ابن‌دهان‌، کتاب‌ الفصول‌ فی‌العربیة‌ ، چاپ‌ فائز فارس‌،
بیروت‌ 1409/1988؛ ابن‌عصفور، المقرّب‌ ، چاپ‌ احمد عبدالستار جواری‌ و
عبداللّه‌ جبوری‌، بغداد 1986؛ ابن‌عقیل‌، شرح‌ ابن‌عقیل‌ علی‌
الفیة‌ابن‌مالک‌ ، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، [ قاهره‌ ] 1384/
1964، چاپ‌ افست‌ تهران‌ [ بی‌تا. ] ؛ ابن‌منظور؛ ابن‌هشام‌، أوضح‌
المسالک‌الی‌ الفیة‌ ابن‌مالک‌ ، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌
1386/1967، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1366 ش‌؛ ابن‌یعیش‌، شرح‌ المفصّل‌ ، بیروت‌:
عام‌الکتب‌، [ بی‌تا. ] ؛ محمودبن‌ عمر زمخشری‌، المفصّل‌ فی‌ علم‌اللغة‌ ،
چاپ‌ محمد عزالدین‌ سعیدی‌، بیروت‌ 1410/1990؛ حسین‌بن‌ احمد زوزنی‌،
شرح‌المعلقات‌ السبع‌ ، بیروت‌: مکتبة‌ دارالبیان‌، [ بی‌تا. ] ؛ عمروبن‌
عثمان‌ سیبویه‌، کتاب‌ سیبویه‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ?[
1385/ 1966 ] ، چاپ‌ افست‌ بیروت‌
منبع: دانشنامه جهان اسلام

By شرکت ناسار - تجارت با عراق

دکتر حبیب کشاورز عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان - گروه زبان و ادبیات عربی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *