یک شعر زیبا از کنستانتین کاوافییک شعر زیبا از کنستانتین کاوافی

یک شعر زیبا از کنستانتین کاوافی
شاعر و روزنامه‌نگار یونانی. او متولد مصر است تابعیت بریتانیایی داشت و به زبان یونانی و انگلیسی و فرانسه شعر سروده است.
کاوافی در ۱۸۶۳ در اسکندریه مصر به دنیا آمد. او تنها فرزند خانوادهٔ کاوافی بود. پدرش در سال‌های جوانی به انگلستان رفت و در شهرهای لندن، منچستر و لیورپول در شرکت‌های تجاری یونانی مشغول کار شد. پدرش در سال ۱۸۴۹ با دختر چهارده ساله‌ای که پدرش تاجر الماس بود ازدواج کرد و یک سال بعد تابعیت بریتانیایی را پذیرفت و پس از مدتی به اسکندریه بازگشت کنستانتین در اسکندریه به دنیا آمد و ۹ ساله بود که سال ۱۸۷۲ مجدداً پدرش به هم‌راه خانواده به لیورپول رفتند و در آن‌جا ساکن شدند. سرانجام پدرش در سال ۱۸۷۹ به دلیل معاملات غیرعاقلانه ورشکست شد. او به هم‌راه خانواده به اسکندریه بازگشت و زندگی فقیرانه‌ای را آغاز کرد.
گل‌های مصنوعی

نرگس‌های واقعی نمی‌خواهم، نه سوسن و نه گل‌های سرخ واقعی

پسندم نمی‌آیند این آذین‌بندانِ معمول و مبتذلِ باغچه‌ای

محزونم خسته‌ام پریشان می‌شوم از مغزشان، زیبایی میراشان

کسالت‌بارند

گل‌های مصنوعی بدهیدم – از شکوهِ چینی و فلز

نه می‌پلاسند و نه خراب می‌شوند، شکل‌هایی که پیری ندارند

گل‌هایی از باغ‌های پرجلالِ جایی دیگر

که منزلِ شکل‌ها و سبک‌ها و دانش‌ها است

من گل‌های طلایی و شیشه‌ای دوست دارم

موهبت نابی از هنر واقعی

رنگ‌های بزک‌ کرده‌ای از طبیعت زیباتر

مروارید و مینا کار

برگ‌ها و شاخه‌های مام

زیبایی‌شان از ذوق سلیم و علیم می‌آید

خوارمایه در کثافت و گل سبز نمی‌شوند

اگر بو ندارند عطرباران‌شان می‌توان کرد

می‌شود جلوشان مرمک‌های عاشق‌پیشه را آتش کشید.

By شرکت ناسار - تجارت با عراق

دکتر حبیب کشاورز عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان - گروه زبان و ادبیات عربی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *