نقش ایدئولوژی در ترجمه
محمد غضنفری / دانشگاه تربیت معلم سبزوار
چکیده
نظریه پردازان ترجمه عموما بر این باورند که ترجمه فعالیتی است ذهنی، پیچیده، آگاهانه، و هدفمند. به طور کلی شاید بتوان گفت که در تمام مراحل ترجمه، گزینه های کلامی مترجم — اعم از سبک بیان، گزینش واژگان، انتخاب تعبیرات گوناگون، به کار گیری ترکیبات مختلف، و مانند اینها — همه به گونه ای، آگاهانه یا نا آگاهانه، متاثر از جهت گیری های ایدئولوژیک او است. در این مقاله، مبحث ایدئولوژی در ترجمه و تاثیرات آن بر کار مترجم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نخست، پدیده ی ایدئولوژی و مفاهیم گوناگون آن در زمینه های مختلف مورد بحث قرار گرفته و از دیدگاه زبانشناسی تعریف شده است. سپس، چهارچوبی که از سوی حتیم و میسن(Hatim & Mason) (1990، ۱۹۹۱، ۱۹۹۷) برای سنجش و تجزیه و تحلیل ایدئولوژی در متون ترجمه شده پیشنهاد گردیده است اجمالا معرفی شده و مقوله هایی که در حیطه ی آن قرار می گیرند، یعنی: گفتمان (discourse)، گفتمانگونه(genre) و متنtext) )، هر یک جداگانه مورد بحث قرار گرفته؛ نمونه ای از ترجمه هایی که متاثر از هر یک از این مقوله ها است در جای خود ارایه شده؛ و از منظر ایدئولوژی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. بخش پایانی مقاله به واکاوی ترجمه ی انگلیسی داستان بوف کور، اثر صادق هدایت، در چهارچوب تحلیلی حتیم و میسن می پردازد و در حقیقت فشرده ای از یک پژوهش مفصل را ارایه می کند.
کلید واژه ها: ایدئولوژی، ترجمه و ایدئولوژی، گفتمان و ترجمه، دستور نقشی- سازگانی و ترجمه، ترجمه ی ادبی و ایدئولوژی، ترجمه ی بوف کور
همچنین بخوانید: نقد و ارزشیابی ترجمه
۱٫ پیش درآمد
در سراسر تاریخ تمدن، ترجمه همواره به مثابه ی ابزار تبادل اندیشه ها و نشر معارف بشری در زندگی جوامع انسانی نقش و تاثیرخود را بر جای گذاشته است. مترجم در بستر اجتماعی- فرهنگی خاصی به کار می پردازد و خود پاره ای از جامعه ی زبانی ای محسوب می شود که از ترجمه ی وی بهره مند می گردند. بنا بر این، ترجمه فعالیتی است ذهنی، آگاهانه، هدفمند و جهت دار که با عنایت به نیازها، ذوقیات، باورها و تصورات جامعه و فرهنگ مقصد انجام می گیرد. از سوی دیگر، در نقد و بررسی ترجمه ها غالبا به تقسیم- بندیهای دوگانه ای برمی خوریم که منتقدین ترجمه بر اساس آنها حاصل کار مترجم را در یکی از دو قطب یک پیوستار جای می دهند: از قبیل “ترجمه ی آزاد” در مقابل “ترجمه ی لفظ به لفظ”، “تعادل پویا” در مقابل “تعادل صوری”، “ترجمه ی ارتباطی” در مقابل “ترجمه ی معنایی” و مانند این ها. اما حتیم و میسن(Hatim & Mason) (1997) بر این باورند که اگر با نگرشی فراگیر به موضوع بنگریم، گزینه های مترجم در فرآیند ترجمه را غالبا می توانیم در چهارچوب دیدگاه های ایدئولوژیکی وی توجیه و تحلیل کنیم. از نظر ونوتی(Venuti) (1995)، راهبردهای مترجم در فرآیند انتقال متن مبدا به مقصد ناشی از دیدگاه های ایدئولوژیکی وی است، تا آنجا که شاید بتوان گفت، در طی این طریق، مترجم را از کمند ایدئولوژی گزیری و گریزی نیست و ماحصل کار وی پیامدهای ایدئولوژیک خود را برای فرهنگ مقصد به ارمغان خواهد آورد. از این دیدگاه، ترجمه، فی نفسه، فعالیتی ایدئولوژیک است. با این وجود، پرسشی که بلافاصله به ذهن می آید این است که: آیا چهارچوبی برای بررسی عینی نقش ایدنولوژی در ترجمه وجود دارد، که از طریق آن بتوان جهت گیری های ایدئولوژیک مترجم را در متن بازشناخت و نشان داد؟
به عقیده ی شافنر ((Schaffner (2002)، مضاف بر این که هر ترجمه ای را می توان، به خودی خود، محصول یک ایدئولوژی دانست، جنبه های ایدئولوژیک هر متن ترجمه شده را نیز می توان از دل آن بیرون کشید و در معرض تماشا گذاشت. او معتقد است که تجزیه و تحلیل ابعاد ایدئولوژیک ترجمه را می توان در دو سطح واژگانی (مثلا، در گزینش واژه ای خاص و احتراز از واژه ای دیگر) و دستوری (برای نمونه، به کارگیری ساختار مجهول به منظور خودداری از بیان فاعل) انجام داد.
این مقاله نخست به چهارچوب تحلیلی مقوله های ژانر (گفتمانگونه)، گفتمان و متن، که از سوی حتیم و میسن (Hatim & Mason) (1990؛ ۱۹۹۱؛۱۹۹۷) برای ارزیابی ترجمه ها و،به ویژه، تجزیه و تحلیل ابعاد عنصر ایدئولوژی در ترجمه پیشنهاد شده است، می پردازد. نمونه ی ترجمه های متاثر از هر یک از مقوله های یادشده نیز در ذیل مبحث آن ارایه شده و از منظر بازتاب ایدئولوژی در ترجمه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در بخش پایانی مقاله، ترجمه ی انگلیسی داستان بوف کور، اثر صادق هدایت، نویسنده ی معروف معاصر ایران، که به قلم کاستلو (D. P. Costello) گردانیده شده است، با بهره گیری از چهارچوب تحلیلی حتیم و میسن و از دیدگاه تاثیر ایدئولوژی بر روند ترجمه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
۲٫ تعریف ایدئولوژی
ایدئولوژی یکی از مفاهیمی است که از سوی صاحب نظران در حوزه های گوناگون معارف بشری، از قبیل علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ادبیات، زبانشناسی و … به کار گرفته شده و در عین حال، تعریف واحد و متفق القولی از آن وجود ندارد و شاید بتوان گفت که یکی از مصداقهای “هرکسی از ظن خود شد یار من” باشد.هاوکینز ((Hawkins (2001) ایدئولوژی را سرچشمه ی اغلب تنش های بشری معرفی می کند و آن را پدیده ای می داند که همچون خود زبان، انسان ها در طول شبانه روز با آن سروکار دارند، اما تا هنگامی که تعارض های ناشی از ایدئولوژیهای متفاوت بروز نکرده است، کمتر به تامل درباره ی آن می پردازند. به نظر وی، ایدئولوژی به مجموعه ای از عقاید و باورهایی اطلاق می گردد که تجربیات و انتظارات انسان ها را شکل می دهند. تعریفی که سیمپسون ((Simpson (1993) از ایدئولوژی به دست داده است و حتیم و میسن (Hatim & Mason) (1997) هم همان را پذیرفته اند، شاید در حوزه ی زبانشناسی و ترجمه شناسی از کارآیی بیشتری برخوردار باشد: “ایدئولوژی از مفروضات بدیهی، باورها و مجموعه ارزشهایی نشات می گیرد که وجه مشترک کلیه ی افراد یک جامعه را تشکیل می دهند” (ص. ۵). اما آخرین تعریفی که شاید گویاتر از سایر تعاریف ایدئولوژی باشد، از آن یارمحمدی (۱۳۷۹) است: “در زبانشناسی، ایدئولوژی به مجموعه ای از عقاید، برداشت ها و ارزشهای نظام مندی که در یک جامعه یا بخشی از آن ساری و جاری است اطلاق می شود” (ص.۷).
۳٫ مقوله های تحلیلی حتیم و میسن در قلمرو ایدئولوژی و ترجمه
از دیدگاه نشانه شناسی (semiotics)، ترجمه فعالیتی است که با مجموعه ای از نشانه ها سر و کار دارد و مترجم می کوشد، علاوه بر بعد ارتباطی و منظورشناختی متن مبدا، ویژگی های نشانه شناختی آن را نیز در قالب متن مقصد انتقال دهد. اما در مسیر این فرایند نقل و انتقال، موانع و تنگناهایی نیز وجود دارند که می توانند بر تصمیم ها و راهبردهای مترجم تاثیر گذار باشند. از جمله مقوله های نشانه شناختی ای که ممکن است چنین محدودیت هایی را موجب شوند، می توان به ژانر (گفتمانگونه)، گفتمان، و متن اشاره کرد، چه هریک از این ها حامل اصول، قراردادها، باورها و ارزشهایی خاص است که ممکن است در دو فرهنگ و زبان مبدا و مقصد لزوما یکسان نباشند (حتیم و میسن، ۱۹۹۰).
چهارچوبی که حتیم و میسن (۱۹۹۰) برای پژوهش ابعاد ایدئولوژی در ترجمه پیشنهاد کرده و متعاقبا نیز به آن پرداخته اند (برای نمونه، نگاه کنید به حتیم و میسن، ۱۹۹۱،۱۹۹۷، و نیز میسن، ۱۹۹۴) در سه مقوله ی مرتبط با هم — یعنی، گفتمانگونه، گفتمان، و متن — به بررسی جنبه های ایدئولوژی در ترجمه می پردازد. در این راستا، فرایندهای حاکم بر پدیدآوری و پذیرش متن و نیز قواعد بلاغی دو زبان مبدا و مقصد مد نظر قرار می گیرند. از دیدگاه آنان، سه مقوله ی یاد شده به مثابه ی نظامهای نشانه شناختی ای تلقی می گردند که ایدئولوژی در قالب آنها متجلی می شود. بنابراین، به سخن میسن (۱۹۹۴)، “بهترین راه بررسی نقش و ابعاد ایدئولوژی در ترجمه، به کارگیری این چهارچوب است” (ص. ۲۶). در زیر، به بررسی این سه مقوله می پردازیم.
۳ .۱ محدودیت های گفتمانی (Discoursal constraints)
از دیدگاه فرکلا ((Fairclough (1995)، “گفتمان عبارت است از به کارگیری زبان به منزله ی یک امر اجتماعی و، بنا بر این، تحلیل گفتمان، تجزیه و تحلیل کیفیت کارکرد متن در بستر اجتماعی- فرهنگی آن است” (ص. ۷). در بحث از تنگناهای گفتمانی که مترجم در فرایند ترجمه با آنها روبرو است و در موارد بسیاری بر ترجمه ی وی اثر می گذارد، غالبا به عناصری مانند پیوند واژگانی(lexical cohesion)، ساز و کار تعدی (transitivity) و ساز و کار آغازه- پایانه (theme-rheme arrangement) اشاره می شود و تاثیرات هر یک بر گزینشهای مترجم از دیدگاه ایدئوژی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. از این روی، در زیر، جداگانه، به هریک از این مقوله ها می پردازیم.
۳٫ ۱٫ ۱ ساز و کار آغازه- پایانه (Theme-rheme arrangement)
از منظر ارتباطی، اگر جمله (یا به تعبیر هالیدیHalliday ، ۱۹۸۵، “جمله واره” clause) را به مثابه یک پیام در نظر بگیریم، این پیام از دو بخش آغازه (theme) و پایانه (rheme) تشکیل خواهد شد. آغازه نقطه ی شروع پیام است؛ یا به سخن دیگر، آنچه جمله در باره ی آن سخن می گوید آغازه نامیده می شود. در قیاس با پایانه، که دومین جزء جمله را تشکیل می دهد، آغازه از اهمیت ارتباطی کمتری برخوردار است (نگاه کنید به حتیم و میسن، ۱۹۹۰، صص ۲۱۲-۲۱۳). پایانه مقصود کلام است و در حقیقت، عبارت است از آنچه گوینده یا نویسنده در باره ی آغازه می گوید. از دیدگاه ارتباطی، پایانه مهم ترین جزء ساختار جمله را تشکیل می دهد، زیرا هدف ارتباطی پاره گفتار (utterance) را محقق می سازد و حاوی اطلاعاتی است که گوینده یا نویسنده قصد انتقال آن را به شنونده یا خواننده دارد (بیکر Baker، ۱۹۹۹). آغازه لزوما یک گروه اسمی نیست. یک گروه قیدی یا حرف اضافه ای هم می تواند در جایگاه آغازه ظاهر شود. در مصراع: “سالها دل طلب جام جم از ما می کرد” ، قید سالها در مقام آغازه ظاهر شده است و بقیه ی مصراع پایانه را تشکیل می دهد. همین طور، در جمله ی: “در روزگاران دور، پادشاهی ستم گر بر سرزمینی فرمانروایی می کرد”، گروه حرف اضافه ای در روزگاران دور آغازه ی جمله است.
هالیدی (Halliday) (1985) یادآور می شود که چنانچه آغازه ی جمله عوض شود، معنای پیام و اهمیت ارتباطی آن نیز دستخوش دگرگونی خواهد شد. به همین قیاس، به اهمیت ساز و کار آغازه- پایانه در ترجمه نیز می توان پی برد.
۳٫ ۱٫ ۲ پیوند واژگانی (Lexical cohesion)
پیوند (cohesion) مفهومی است معنایی و به روابط معنایی درون متن برمی گردد. به سخن دیگر، هرگاه تعبیر و تفسیر عنصری در متن منوط به تعبیر و تفسیر عنصر دیگری در همان متن باشد، با پیوند سر و کار داریم. حتیم و میسن (۱۹۹۷) پیوند را شرط لازم برای مجموعه ای واحد از جملات می دانند که یک متن را تشکیل می دهند.
هالیدی و حسن (۱۹۷۶) بر این باورند که پدید آورنده ی متن از طریق پیوند واژگانی نگرش خاصی را به صورت تلویحی مورد تاکید قرار می دهد و بنا بر این، یکی از حساس ترین وظایف مترجم توجه خاص به پیوند های واژگانی متن است. حتیم و میسن (۱۹۹۱) نیز تاکید می ورزند که از منظر گفتمانی، تکرار واژه ها در متن راهکاری هدفمند تلقی می شود و غالبا یکی از عناصر اصلی انسجام (coherence) متن را به وجود می آورد.
به نمونه ای از پیوند واژگانی با استفاده از راهکار تکرار (recurrence) – برگرفته از پژوهش نسبتا مفصلی که نگارنده با مقابله ی ترجمه ی فارسی رمان ۱۹۸۴ و متن اصلی آن انجام داده است — بنگرید که مترجم در انتقال عناصر پیوندی متن دقت لازم را به خرج داده؛ و بنا بر این، می توان گفت، در انتقال پیام متن نیز موفق بوده است:
It [the truncheon] might fall anywhere: on the crown, on the tip of the ear, on the upper arm, on the elbow- (Orwell, Nineteen Eighty-Four, p. 245)
[تعلیمی] چه بسا که به هر جا فرود بیاید: به سر، به گوش، به بازو، به مچ … (۱۹۸۴، ص. ۲۲۰، ترجمه صالح حسینی، ۱۳۸۰)
۳٫ ۱٫ ۳ ساز و کار تعدی (Transitivity)
در بحث از تجزیه و تحلیل متن، هالیدی(Halliday) (1985) اصرار می ورزد که تحلیل متن از هر نوعی که باشد، چه ترجمه و چه غیر آن، باید مبتنی بر دستور زبان باشد و تصور این که، فی المثل، گفتمان را می توان بدون نیاز به دستور زبان تجزیه و تحلیل کرد توهمی بیش نیست. دستوری که وی تحلیل متن را بر اساس آن پیشنهاد می کند، در ادبیات زبانشناسی به دستور نقشی- سازگانی (Systemic-Functional Grammar) شناخته شده است.
گویشوران زبان به طرق مختلف می توانند تجربه و احساس خود از رویدادها و تصویر ذهنی ای را که از واقعیت های این جهان دارند به بیان در آورند. در دستور هالیدی این گزینشها در چهارچوب سیستم ساز و کار تعدی (transitivity system) انجام می شود. ساز و کار تعدی کیفیت تجلی معنا را در قالب جملات تحقق می بخشد و این کار را با استفاده از فرایندهای مختلف (گروههای فعلی) انجام می دهد. به طور کلی، فرایند های معنایی که در قالب جمله بیان می شوند دارای سه مؤلفه ی بالقوه هستند:
(۱) خود فرایند ((process، که در شکل گروه فعلی ظاهر می گردد؛
(۲) مشارکت کنندگان (participants) در فرایند، که نقشهای مختلف (فاعلی، مفعولی، و …) را در قالب گروههای اسمی بر عهده می گیرند؛
(۳) شرایط فرایند (circumstances)، که از طریق گروههای قیدی یا حروف اضافه ای تحقق می یابند (برای مطالعه ی بیشتر، نگاه کنید به سیمپسونSimpson ، ۱۹۹۳).
هالیدی(Halliday) شش نوع فرایند بر می شمرد، اما سه فرایند مادی (یا عینی) (Material)، ذهنی (Mental) و اعتباری (Relational) را عمده ترین آنها می نامد، که مجال شرح و تفصیلی فرا تر از حوصله ی این بحث می طلبد.
آنچه بیشتر در حوزه ی این مقال می گنجد، یادآوری این نکته است که تغییر صورت فرایندها (برای مثال، تغییر از نوعی به نوع دیگر، کاهش، افزایش یا حذف فرایندها) و جابجایی نقش مشارکت کنندگان جمله در ترجمه می تواند ایدئولوژی نویسنده ی متن مبدا را دستخوش دگرگونی سازد. در تایید همین نکته، براون و یول (۱۹۸۳، ص ۱۳۳) می نویسند: “هر چه را که گوینده یا نویسنده در ابتدا قرار دهد، بر تعبیر و تفسیر آنچه به دنبال آن می آید تاثیر می گذارد.” حتیم و میسن (۱۹۹۷) تاکید می ورزند که تغییر ساختار جمله (مثلا، از معلوم به مجهول یا به عکس، تغییر فرایند ارادی به غیر ارادی، و …) می تواند نشان دهنده ی جهان-بینی ها و گرایشهای ایدئولوژیک متفاوت باشد. برای مثال، در مورد تغییر فرایند اعتباری به فرایند عینی (مادی)، کالزادا پرز (۲۰۰۲) تفاوت حاصل را این گونه توضیح می دهد: “در فرایند های اعتباری که بر حالت یا وضعیتی دلالت دارند، عاملیت وجود ندارد” (ص ۲۳۱)؛ در صورتی که در فرایندهای عینی که بر کنش دلالت دارند، “هر کنش را عاملی است و عاملین کنشها در مقابل عملکرد خود مسئولند” (ص ۲۱۸).
۳٫ ۲ محدودیت های متنی (Textual constraints)
در زبانشناسی، متن پاره ای است کلامی (چه در قالب گفتار، چه در قالب نوشتار)، در هر حجم و اندازه، که یک واحد منسجم و به هم پیوسته را تشکیل می دهد. متن دارای مشخصه هایی است که آن را از غیر متن (مثلا، شماری از جملات بی ارتباط با هم) متمایز می سازد و از نظر اندازه، ممکن است در حد یک ضرب المثل یا یک نمایشنامه از شکسپیر باشد (هالیدی و حسنHalliday & Hasan ، ۱۹۷۶). متن ها را بر اساس موضوع گفتمان یا کارکرد آنها می توان به دسته هایی مانند “ژورنالیستی”، “علمی”، “مذهبی”، “ادبی”، و … دسته بندی کرد. گرچه گفته می شود متن ها از نظر کارکردی گاهی چندان مبهم و سیال جلوه می کنند و همزمان چندین هدف مننظور شناختی را بر آورده می سازند که دسته بندی آنها کار بسیار دشواری است، با وجود این، ورلیچ ((Werlich (1976، در حتیم و میسن، ۱۹۹۰) بر این باور است که در هر متن، همواره یک هدف بلاغی و منظورشناختی مشخص، در مقایسه با دیگر اهداف جنبی متن، از بروز و نمود بیشتری بر خوردار است، به گونه ای که متن را بر پایه ی این کانون محوری آن می توان در دسته ای مشخص قرار داد و هدف منظور شناختی آن را کشف کرد. برای نمونه، در یک متن خبری، گزارش رویدادها کانون محوری متن را تشکیل می دهد؛ اما، به حکم ضرورت، ممکن است رگه هایی از ارزش- داوری نیز در متن راه یابد، که البته جزء اهداف جنبی متن محسوب می شود و مغایرتی با هدف اصلی متن ندارد.
۳٫ ۳ محدودیت های گفتمانگونه ای (Generic constraints)
ژانر (genre)، یا به تعبیر یارمحمدی (۱۳۸۰)، “گفتمانگونه”، به متنی اطلاق می گردد که هدف ارتباطی خاصی را برآورده می سازد. برای مثال، “سرمقاله” در روزنامه های روزگار ما یک گفتمانگونه ی مستقل را تشکیل می دهد؛ و نیز در قلمرو ادبیات، مثلا، شعر و داستان کوتاه دو گفتمانگونه ی ادبی مجزا به حساب می آیند که هر یک اصول و قراردادهای خاص خود را می طلبد. کرس ((Kress (1985؛ در حتیم و میسن، ۱۹۹۰، ص. ۶۹) گفتمانگونه ها را متن هایی می داند “که به شکلی قراردادی نقش ها و اهداف ویژه یی را در موقعیت های اجتماعی خاصی منعکس می کنند.” گفتمانگونه ها، به سخن حتیم و میسن، ممکن است ادبی یا غیر ادبی و زبانی یا غیر زبانی (مثلا، مراسم غسل تعمید در آیین مسیحیان) باشند. مارتین(Martin) (1985؛ در حتیم و میسن، همان) بر این باور است که اصول و قرارداد های حاکم بر گفتمانگونه ها به منزله ی نشانه های ویژه ی فرهنگ های خاص تلقی می شوند و شیوه ی بیان، یا رمز گذاری، آنها در فرهنگ های گوناگون، متفاوت است.
نکته ی با اهمیتی که باید بدان اشاره کرد این است که گفتمانگونه ها بر تصمیمات مترجم تاثیر می گذارند و ناگفته پیداست که مترجم در جریان برگردان متن، وقتی با محدودیت های ناشی از گفتمانگونه مواجه می گردد — مثلا به مواردی برمی خورد که در فرهنگ مقصد شناخته شده و پذیرفته نیست — بیشتر ترجیح می دهد بر وفق سنت های گفتمانگونه ای فرهنگ خویش عمل کند، که در حقیقت، می توان گفت بازتاب ایدئولوژی وی در ترجمه است. در غیر این صورت، ترجمه ی وی رنگ و بوی “بیگانه گرایی” (foreignization)به خود خواهد گرفت (نگاه کنید به ونوتیVenuti ، ۱۹۹۵، ۱۹۹۸).
گرچه بحث درباره ی ترجمه ی انگلیسی فیتزجرالد از رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری شایسته ی مجال و مقالی مفصل تر ازاین است، در این جا برای آن که محدودیت ها، یا گزینه های، مترجم در قلمرو گفتمانگونه ی شعر را یادآور شوم، به نقل نمونه ای از ترجمه ی رباعیات اکتفا می کنم. به رباعی زیر و ترجمه ی آن بنگرید:
گر دست دهد ز مغز گندم نانی وز می دو منی ز گوسفندی رانی
با لاله رخی و گوشه ى بستانی عیشی بود آن نه حد هر سلطانی
(رباعیات خیام، ویرایش خرمشاهی، ۱۳۷۳، ص. ۱۶۷)
A Book of Verses underneath the Bough,
A Jug of Wine, a loaf of Bread—and Thou
Beside me singing in the Wilderness—
Oh, Wilderness were Paradise enow!
(Fitzgerald, Rubaiyat of Omar Khayyam (5th ed.), p. 156)
ملاحظه می کنید که در ترجمه ی فیتزجرالد ازرباعی فوق، عبارت “ز گوسفندی رانی” حذف و به جای آن“A Book of Verses” افزوده شده است. این کاستن و افزودن را باید با نگرش فیتزجرالد به مقوله ی شعر توجیه کرد. بنا بر سنت شعری دوره ی ویکتوریا، که مترجم به آن تعلق دارد، تعبیری مانند “A leg of mutton” یا “A leg of lamb” نمی توانست شاعرانه تلقی شود و بنابراین، به زعم مترجم، باید تعبیر شاعرانه ی“A Book of Verses” جای آن را بگیرد (لفویر، ۱۹۹۲، ص. ۴).
۴٫ کاربرد چهارچوب تحلیلی حتیم و میسن در ارزیابی ترجمه ی انگلیسی داستان بوف کور
داستان بوف کور، نوشته ی شادروان صادق هدایت، نویسنده ی مشهور و معاصر ایرانی، اولین بار در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در نسخه های معدودی در بمبئی، هندوستان، به چاپ رسید. این رمان یکی از مهم ترین و در عین حال یکی از بحث انگیزترین آثار ادبیات داستانی کشور مان به شمار می رود و در خارج از مرزهای ایران نیز از شهرتی برخورداراست، تا آنجاکه تا کنون چندین اثر به زبان انگلیسی در نقد و تفسیر آن منتشر شده است؛ و بنا بر داوری یک نویسنده و پژوهشگر امریکایی، که خود کتاب مشروحی در باره ی بوف کور نگاشته است، این رمان حتی در شکل ترجمه شده ی آن — که به ناچار و به اقتضای ماهیت ترجمه، فاقد بسیاری از ظرایف و ارزشهای اصیل متن فارسی آن است — نیز یکی از شاهکارهای ادبی جهان به شمار می آید (نگاه کنید به بی یرد، ۱۹۹۰، ص ۴). اما شاید بوف کور تا حدودی این شهرت جهانی خود را مدیون ترجمه ای باشد که در سال ۱۹۵۸ به قلم آقای دزموند پاتریک کاستلو (D. P. Costello) به زبان انگلیسی در لندن منتشر شد.
برگردان انگلیسی کاستلو از بوف کور موضوع بخشی از پژوهش نسبتا مفصلی است که نگارنده در چهارچوب تحلیلی حتیم و میسن (که در بالا معرفی گردید) در قلمرو نقد و بررسی ایدئولوژی، در قالب مطالعه ی تطبیقی متن اصلی و متن ترجمه شده، به انجام رسانیده است. آنچه ذیلا ارایه می گردد، در حقیقت گزیده ی مختصری از نتایج پژوهش یادشده است. شایان ذکر است که در تحقیق مذکور، تفاوتهای دو متن مبدا و مقصد از نظر گزینشهای واژگانی، اسمی شده ها (Nominalizations)، و ابعاد گفتمانی — یعنی پیوند واژگانی، ساز و کار تعدی (Transitivity)، و ساز و کار آغازه- پایانه (Theme-rheme organization) – هر یک جداگانه مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در ضمن، مبحث آغازه- پایانه ذیل عنوان “تغییر عاملیت” (Agency shift) مورد بررسی قرار گرفته است. اما در این مقاله، صرفا به ارایه ی نمونه های معدودی از تغییر در هر مقوله بسنده می کنم.
۴٫ ۱ تغییر در ساز و کار تعدی (Transitivity shifts)
تغییرات در ساز و کار تعدی از سوی مترجم را می توان در چند دسته ی مختلف جای داد، مانند راهکارهای تفصیل (expansion)، تقلیل (contraction)، عینیت (materialization)، تبدیل فرایند معلوم به مجهول، یا عکس آن، و جایگزین سازی یک فرایند با یک عنصر اسمی شده. نمونه های هر یک از این موارد ذیلا ارایه می گردد.
۴٫ ۱٫ ۱ تفصیل متن (Expansion)
منظور از “تفصیل”، موارد تغییری است که در طی آن مترجم، یک پاره گفتار (utterance) فاقد فعل — یا به تعبیر دستور زبان نقشی- سازگانی، فاقد فرایند (process) — را در قالب یک جمله یا جمله واره ترجمه کند، که خواه نا خواه بر خلاف متن مبدا دارای فعل و فاعل مشخص خواهد بود. در مواردی که مترجم بر تعداد فرایند ها بیفزاید نیز با “تفصیل” سر و کار داریم. از مجموع تغییراتی که در مقوله های مورد مطالعه در ترجمه ی بوف کور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند، بیش از ۲۷ درصد آنها تغییراتی است که مترجم در جریان ترجمه به “تفصیل” متن دست زده است، و باید یادآور شوم که راهکار “تفصیل” بالاترین میزان تغییرات را در سر تا سر متن به خود اختصاص داده است.
(۱) … و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است- … (ص ۹)
Relief from it is to be found only in the oblivion brought about by wine and in the artificial sleep induced by opium … (p. 7)
در حالی که متن مبدا فقط دارای یک فرایند معلوم از نوع اعتباری است، مترجم متن مقصد را در قالب سه فرایند مادی (عینی) و مجهول بیان کرده که فاعل فرایند مجهول عینی اول تلویحا انسان به صورت عام است.
(۲) – مثل هوای پیش از طوفان- … (ص ۹۷)
My mood was like the weather before the storm breaks. (p. 130)
در این مورد، مترجم یک عبارت را به صورت دو جمله ی پایه و پیرو برگردانده که شامل دو فرایند اعتباری و مادی (عینی) بوده و هر یک دارای فاعل مشخصی است.
(۳) چه قیافه ترسناکی! (ص ۱۰۲)
How frightful was the face that I saw! (p. 138)
یک عبارت تعجبی در متن مبدا، در متن مقصد در قالب دو جمله (پایه و پیرو) و دو فرایند اعتباری و ذهنی، با دو فاعل مختلف بیان شده است.
(۴) … از شدت وحشت عمویم با موهای سفید از اطاق خارج می شود- … (ص ۵۶)
… the horror of all this had changed my uncle, by the time he walked out of the room, into a white haired old man. (p. 74)
متن مبدا با یک عبارت حرف اضافه ای آغاز شده است و شامل یک فرایند است. در متن مقصد، عبارت ابتدای جمله ی مبدا گسترش یافته و در هیئت یک جمله ی کامل با فرایندی عینی ظاهر شده است، به گونه ای که نقش عاملیت “وحشت” قطعیت یافته و بروز و نمود عینی بیشتری پیدا کرده است.
۴٫ ۱٫ ۲ تقلیل متن (Contraction)
“تقلیل” روند تغییری است که در جهت عکس “تفصیل” گام بر می دارد، یعنی مترجم جمله واره یا جمله ای کامل را که شامل دست کم یک فرایند است به یک عبارت فاقد فرایند کاهش می دهد. عبارت حاصل از “تقلیل” ممکن است یک عنصر اسمی شده، یک قید و مانند اینها باشد. راهکار “تقلیل” در ترجمه ی بوف کور حدود هفت درصد مجموع تغییرات را در بر می گیرد، که در مقایسه با “تفصیل” رقم قابل توجهی نیست.
(۱) … رنگ لبش می پرد و چشمهایش گرد و وحشت زده می شود. (ص ۷۵)
… — bloodless lips, staring, wild eyes — … (p. 100)
در متن مبدا، دو جمله با دو فرایند و دو فاعل مختلف وجود دارد، در حالی که متن مقصد همه ی اینها را به دو عنصر اسمی شده تقلیل داده است.
(۲) … یک کتاب دعا… که رویش یک وجب خاک نشسته بود. (ص ۸۱)
… a prayer book with half-an-inch of dust on it. (p. 100)
این مورد علاوه بر این که فرایند جمله ی مبدا را حذف کرده است و آن را در قالب یک عبارت حرف اضافه ای در آورده است، از بعد دیگری نیز قابل تامل است، یعنی از زاویه ی “بومی گرایی” (domestication). ملاحظه می کنید که عبارت “یک وجب خاک” در برگردان کاستلو با تعبیر دیگری بیان شده است، تعبیری که بر خلاف عبارت مبدا برای خواننده ی انگلیسی زبان کاملا آشنا است.
(۳) چشمهایی که مال او بود … (ص ۴۰)
… her eyes. (p. 51)
(۴) – موهای او که بوی عطر موگرا میداد،… (ص ۱۱۳)
Her hair, redolent of champac … (p. 152)
در مثالهای (۳) و (۴) نیز همان روند “تقلیل” در کار است و در ترجمه ی هر دوی آنها مترجم اقدام به حذف فرایند ها کرده و دو جمله را به صورت دو گروه اسمی برگردانده است.
۴٫ ۱٫ ۳ عینی سازی متن (materialization)
این نوع تغییرات به مواردی اطلاق می شود که در آن مترجم فرایند جمله را که از نوع غیر مادی است (مثلا، از نوع اعتباری، ذهنی، کلامی، و … ) در ترجمه به فرایندی مادی (عینی) تبدیل می سازد که بیانگر کنش (action) است و چنانچه انجام دهنده ی کار نیز انسان باشد فرایندی ارادی به شمار می آید. در مجموعه ی تغییراتی که در سر تا سر متن ترجمه ی بوف کور از سوی مترجم اعمال شده است، حدود چهار درصد آن از نوع تغییرات “عینی سازی” است.
(۱) لبخند مدهوشانه و بی اراده ای کنار لبش خشک شده بود، … (ص ۱۴)
She wore on her lips a vague, involuntary smile … (p. 16)
در برگردان انگلیسی، فرایند غیر ارادی جمله ی مبدا، با عاملیت غیر انسان، به یک فرایند عینی، کنشی، و ارادی با عاملیت انسانی تبدیل شده است، که با تاکید صریح متن مبدا بر غیر ارادی بودن فعل، مشکل بتوان پذیرفت که همان معنای متن اصلی تماما به متن مقصد انتقال یافته است.
(۲) – عطر سینه اش مست کننده بود … (ص ۱۱۲)
The perfume of her bosom made my head swim … (p. 151)
جمله ی اصلی فقط شامل یک فرایند اسنادی، یا “وجودی”، (existential) است، اما در ترجمه، این فرایند به دو فرایند عینی مبدل شده است و از آنجا که مستلزم کنش است، نقش فاعل را برجسته تر می نماید.
(۳) – بالاخره از کار و جنبش افتادم … (ص ۶۲)
In the end I abandoned all the activities and interests that I had … (p. 82)
در ترجمه، فرایند غیر ارادی و غیر کنشی جمله ی مبدا به فرایندی عینی، کنشی، و ارادی مبدل شده است و در نتیجه این معنا را به ذهن منتقل می سازد که انگار این خود شخصیت داستان بوده است که از کار و سرگرمی به میل و اراده ی خود دست شسته است.
۴٫ ۱٫ ۴ تبدیل ساختار معلوم به مجهول یا بر عکس (Voice shifts)
از دید خیلی از منتقدان ادبی، آوردن ساختار مجهول در یک اثر ادبی، به خصوص اگر بسامد آن از هنجار معمول کاربرد آن در زبان روزمره بیشتر باشد، فی نفسه می تواند معنا دار تلقی شود و بیانگر سلب عاملیت انسانی و نفی اراده ی فعال آدمیان باشد (نگاه کنید به کایز ،Kies1992). وی برای اثبات این ادعا به کاربرد نسبتا فراوان ساختار مجهول در رمان ۱۹۸۴ اثر جورج اورول (George Orwell) اشاره می کند، که مجال بحث آن در این جا نیست.
آنچه مسلم می نماید این است که تبدیل جمله ای معلوم به مجهول در ترجمه دست کم بخشی از معنای جمله ی مبدا را، به خاطر تغییر در ساز و کار آغازه- پایانه و نیز تغییر عامل، دگرگون می سازد؛ همچنانکه عکس آن نیز می تواند صادق باشد، یعنی هر نوع تبدیل مجهولی به معلوم هم مستلزم تغییراتی در معنای کلی جمله خواهد بود. موارد تغییر جهت فعل (چه از معلوم به مجهول و چه از مجهول به معلوم) در ترجمه ی کاستلو از بوف کور بیش از شانزده درصد تغییرات را در بر می گیرد.
(۱) موهای ژولیده ی سیاه و نامرتب دور صورت مهتابی او را گرفته بود و … (ص. ۱۵)
Her face, pale as the moon, was framed in the mass of her black, dishevelled hair… (p. 17)
تغییر جهت فعل از معلوم به مجهول مستلزم تغییر در فاعل است، که در نتیجه ی آن آغازه ی جمله ی مبدا در جمله ی ترجمه، به پایانه انتقال یافته است و گروه اسمی جدیدی در جمله ی مقصد در نقش آغازه ظاهر شده است. در بحثی که پیش تر در باره ی ساز و کار آغازه- پایانه مطرح شد، گفتیم که تغییر در مقام آغازه یا پایانه، معنای جمله را دستخوش دگرگونی می سازد. بنا بر این، می توان گفت که جمله ی ترجمه ی فوق به تاکیدی متفاوت از آنچه در جمله ی اصلی آمده است منجر شده است.
(۲) … و دستهای مادی، دستهای آدمی آن را ندوخته بود. (ص ۱۸)
[Her dress]… had not been fashioned by material, human hands. (p. 21)
تبدیل جمله ی معلوم به مجهول، کانون توجه جمله را از “دستهای … آدمی” به فاعل تلویحی جمله ی مجهول، یعنی “لباس او” منتقل می سازد، زیرا آغازه- پایانه ی جمله نیز دستخوش دگرگونی شده است و نقش عاملیت انسانی نمود چندانی ندارد.
(۳) … مثل اینکه نیرویی مرا به این کار وادار می کرد. (ص ۱۹)
… as though I was compelled by some outside force to … (p. 23)
در مثال بالا نیز حالت فعل در جمله ی مقصد دگرگون شده و حاصل آن این که تاکید جمله ی مبدا بر “نیروی مرموز”، در جمله ی مجهول مقصد جای خود را به “فاعل ظاهری” اول شخص داده است، و بنا بر این، معنایی که دو جمله به ذهن متبادر می سازند یکسان نخواهد بود.
۴٫ ۱٫ ۵ فرایند اسمی شدگی (Nominalization)
چنانچه یک فرایند فعلی (verbal process) و مشارکت کنندگان (participants) آن را که معمولا در یک زنجیره ی “فاعل- فعل” در پی هم می آیند، در قالبی فشرده تر و در هیئت یک گروه اسمی بیان کنیم، حاصل آن “اسمی شدگی” نامیده می شود، که روشن است با تبدیل فعل به اسم، زمان دستوری مشخص فعل نیز از میان خواهد رفت (نگاه کنید به بلور و بلورBloor & Bloor، ۱۹۹۵).
به نظر کایز (Kies) (1992)، تبدیل فرایندها به “اسمی شدگی” عاملیت و نقش اراده ی انسانی را از کلام سلب می کند، چرا که با آوردن یک عنصر اسمی شده دیگر نیازی به ذکر انجام دهنده ی کار (عامل) نخواهد بود. همین طور، کالزادا پرز (Calzada Perez) (2002) معتقد است که حذف فعل از جمله و جایگزین ساختن آن با یک گروه اسمی هم انجام دهنده ی کار و هم مفعول را از صحنه محو می سازد و پیامد حد اقل آن کم رنگ جلوه دادن نقش آدمیان و حذف اراده ی انسانی خواهد بود.
با این مقدمه می توان به اهمیت این موضوع در ترجمه پی برد. راهکار تغییر فرایند به اسمی شدگی در متن ترجمه ی انگلیسی بوف کور حدود چهار در صد تغییرات را شامل می شود.
(۱) … اگر کسی بگوید یا بنویسد … (ص ۹)
Any mention of them in conversation or writing … (p.7)
در حالی که متن مبدا شامل یک فرایند کلامی و یک فرایند عینی، کنشی، و ارادی با فاعلی مشخص است، در روایت برگردان متن، دو فرایند یادشده جای خودرا به سه عنصر اسمی شده داده اند، بدون این که اثری از عامل انجام کار بر جای مانده باشد، یا از زمان مشخصی سخن به میان آید.
(۲) … رجاله هایی که… قیافه طماع داشتند … (ص ۶۸)
… an expression of greed on their faces … (p. 91)
(۳) رجاله هایی که … دنبال پول و شهوت می دویدند … (ص ۶۸)
… in pursuit of money and sexual satisfaction. (p. 91)
در دو نمونه ی بالا هم در برگردان انگلیسی اولا، شاهد محو شدن فاعل، و ثانیا، محو زمان افعال هستیم، که هر دو در انتقال معنا می توانند تاثیر گذار باشند.
۳٫ ۲ کیفیت انتقال پیوند واژگانی
در بحث از پیوند واژگانی گفتیم که هالیدی و حسن (۱۹۷۶) تاکید می ورزند که با تکرار واژگان (recurrence)، نویسنده چه بسا قصد تاکید تلویحی بر موضوع خاصی را داشته باشد. بنا بر این، شایسته نیست که مترجم از کنار ظرایف پیوندی متن بی محابا بگذرد و به اهمیت مفهوم تلویحی آنها واقف نباشد. حتیم و میسن (۱۹۹۷) نیز بر این نکته اصرار می ورزند که در مواجهه با تکرار واژگانی چنانچه مترجم راهکارهای دیگری جز تکرار (مانند استفاده از کلمات هم معنی، تلفیق عناصر تکرار و خلاصه کردن آنها و …) در پیش گیرد، تردیدی نیست که ظرایف معنایی متن را خدشه دار خواهد کرد.
اما مترجم بوف کور از نظر انتقال ظرافت های پیوندی متن اصلی سنگ تمام نهاده و تقریبا در سرتاسر متن در برگردان دقیق پیوندهای واژگانی اهتمام ورزیده است. به عنوان نمونه، به متن گزیده ی زیر از بوف کور و به حضور عناصر پیوندی مکرر در آن توجه فرمایید:
کمی پایین میخ از گچ دیوار یک تخته ور آمده و از زیرش بوی اشیاء و موجوداتی که سابق بر این در این اطاق بوده اند استشمام میشود، بطوریکه تا کنون هیچ جریان و بادی نتوانسته است این بوهای سمج، تنبل و غلیظ را پراکنده بکند : بوی عرق تن، بوی ناخوشیهای قدیمی، بوهای دهن، بوی پا، بوی تند شاش، بوی روغن خراب شده، حصیر پوسیده، خاگینه سوخته، بوی پیاز داغ، بوی جوشانده، بوی پنیرک و مامازی بچه، بوی اطاق پسری که تاز ه تکلیف شده، بخارهاییکه از کوچه آمده و بوهای مرده یا در حال نزع که همه آنها هنوز زنده هستند و علامت مشخصه خود را نگه داشته اند. خیلی بوهای دیگر هم هست که اصل و منشاء آها معلوم نیست ولی اثر خود را باقی گذاشته اند. (بوف کور، صص ۵۰-۵۱)
اکنون به برگردان انگلیسی متن بالا بنگرید و به نحوه ی انتقال عناصر پیوندی، که از شانزده مورد تکرار واژه ی “بو”، مترجم فقط در سه مورد به واژه ی مترادفی غیر از ‘smell’ روی آورده است:
Just below the nail there is a patch where the plaster has swelled and fallen away, and from that patch one can detect the odours from the things and the people which have been in the room in the past. No draught or breeze has ever been able to dispel these dense, clinging, stagnant odours: the smell of sweat, the smell of by-gone illnesses, the smell of people’s mouths, the smell of feet, the acrid of urine, the smell of rancid oil, the smell of decayed straw matting, the smell of burnt omelettes, the smell of fried onions, the smell of medicines, the smell of mallow, the smell of dirty napkins, the smell which you find in the rooms of boys lately arrived at puberty, the vapours which have seeped in from the street and the smells of the dead and dying. All of these odours are still alive and have kept their individuality. There are, besides, many other smells of unknown origins which have left their traces there. (D. P. Costello, The Blind Owl, pp. 65-66)
۳٫ ۳ تغییر در “عاملیت” (Agency shifts)
در بحث کلی در باره ی ساز و کار تعدی یاد آور شدیم که تغییر در نقش مشارکت کنندگان در یک فرایند (برای مثال، تبدیل فاعل به مفعول، یا بر عکس، و …) در جریان ترجمه، از آن جا که در برخی موارد جهت گیری ساز و کار آغازه- پایانه را نیز ممکن است دگرگون سازد، در نهایت می تواند به تغییر معنایی جمله منجر شود. علاوه بر این، تغییر در نوع عامل (مثلا، جایگزینی عامل انسانی با یک عامل غیر انسانی) هم در همین مقوله جای می گیرد و همان پیامد دگرگونی معنایی را به دنبال خواهد داشت.
در میان تغییراتی که در متن ترجمه ی بوف کور مورد مطالعه قرار گرفته اند، “تغییر در عاملیت” با اختصاص ۲۵ درصد تغییرات به خود، پس از راهکار “تفصیل” بیشترین نوع تغییرات را در بر می گیرد.
(۱) میگفت: «بی نمازم.» (ص ۵۹)
… would only say, “It’s the wrong time of the month.” (p. 78)
در برگردان این جمله، همزمان چند تغییر صورت گرفته است. نخست، فاعل انسانی جمله ی مبدا به فاعلی ظاهری (dummy subject) بدل شده است؛ دوم، جهت گیری آغازه ی جمله عوض شده است؛ سوم، در مواجهه با یک تعبیر اصطلاحی، که بیانگر باور های مذهبی شخصیت داستان نیز هست، مترجم از ایدئولوژی متن اصلی فاصله گرفته و به بیان تلویحی دیگری روی آورده است که ایدئوژی متفاوتی را به ذهن القا می کند.
(۲) همینکه قضیه کشف میشود… (ص ۵۶)
As soon as she learned the truth… (p. 73)
در ترجمه ی جمله ی بالا، مترجم اولا، مجهول را به معلوم تبدیل کرده و ثانیا، فاعل غیر انسان را به فاعلی انسانی. اگر از منظر ساز و کار آغازه- پایانه به جمله نگاه کنیم، در حالی که جمله ی متن مبدا “قضیه” را در کانون توجه خواننده قرار می دهد، برگردان انگلیسی آن توجه خواننده را معطوف به شخصیت داستان می کند و پر واضح است که در افاده ی معنا نیز با متن اصلی مغایرت دارد.
(۳) … مثل این مردهای تخمی که زنهای حشری و احمق را جلب می کنند… (ص ۹۹)
… Like the stud-males that stupid randy women usually fall for. (p. 132)
مفعول جمله ی متن فارسی در جمله ی انگلیسی در مقام فاعل جمله ی پیرو ظاهر شده؛ تغییر عمده ای که در معنای جمله روی داده این است که در جمله ی مقصد، “مردان” در نقش موجوداتی منفعل ترسیم شده اند که انگار در جلب توجه “زنان” اراده و کنش آنان تاثیری ندارد، و در عوض، ابتکار عمل را به “زنان” تفویض می کند. از منظر گفتمانی نیز می توان گفت که دو جمله ی مبدا و مقصد دو گفتمان کاملا متفاوت و چه بسا متضاد را به نمایش می گذارند: در حالی که متن فارسی را می توان بر گفتمانی “مردسالار” اطلاق نمود، متن انگلیسی در مسیری عکس آن گام بر می دارد و به نوعی “گفتمان زن باوری” (feminist discourse) نزدیک می گردد.
۴٫ نتیجه گیری
اگر از تقسیم بندی دو گانه ی روش های ترجمه و تقلیل آنها به دو روش کلی “بومی گرایی” (domestication) و “بیگانه گرایی” (foreignization)، که حدود دو سده پیش از سوی شلایر ماخر (Schleiermacher) (1813) پیشنهاد شده است — و ونوتی(Venuti) (1995) نیز بر آن مهر تایید زده و بر اساس آن در نقد و ارزیابی ترجمه هایی که در انگلستان و آمریکا طی سیصد سال گذشته انجام گرفته است روند “بومی گرایی” را حاکم می داند — بگذریم، در حوزه ی ترجمه شناسی، و مطالعات ترجمه، شاید بتوان گفت که تا کنون در نقد ترجمه ها، و به خصوص، ارزیابی گرایش های ایدئولوژیک مترجم، کمتر چهارچوب تحلیلی نسبتا منسجمی، نظیر آنچه از سوی حتیم و میسن (۱۹۹۰، ۱۹۹۱، و ۱۹۹۷) پیشنهاد شده است، و درابتدای این مقاله به معرفی آن پرداختیم، ارایه شده است. در بخش پایانی مقاله نیز اجمالا نشان دادیم که الگوی تحلیلی یادشده در نقد و بررسی جنبه های ایدئولوژیک متون ادبی ترجمه شده نیز می تواند از کارآیی لازم برخوردار باشد.
همان گونه که مایکل بی یرد(Michael Beard) (به نقل از امامی، ۱۳۸۱) نیز یادآور شده است، برگردان کاستلو از بوف کور در جمع بندی کلی، ترجمه ای است از نوع “آزاد”، گرچه این ارزیابی به معنای خرده گرفتن بر ترجمه ی منسجم، حساس و یکدست وی و نادیده گرفتن ارزشهای ادبی آن نیست. اما در شرایطی که تاکنون در قلمرو ترجمه های ادبی از فارسی به انگلیسی، در حوزه ی ترجمه شناسی و نقد ترجمه، جای مطالعات مفصلی از نوع پژوهشی که فشرده ای از آن را در این مقاله درج کرده ام، تقریبا خالی بوده است، و به تبع آن هنجار و معیار مشخصی درباره ی میزان دخل و تصرفهای مترجم در جریان برگردان متن اصلی در دست نیست، مشکل بتوان به ارزیابی ای دقیق، علمی و همه جانبه از ترجمه انگلیسی بوف کور دست یافت. با این وجود، یافته های این تحقیق به نظر می رسد چند نکته را می تواند روشن سازد.
● نخست، از آنجا که راهکار “تفصیل”، نسبت به سایر تصرفاتی که مترجم در متن ترجمه ی خود انجام داده است، از بروز و نمود کمی بیشتری برخوردار است (بیش از ۲۷ درصد تغییرات)، شاید بتوان به این نتیجه گیری دست یافت که در ترجمه های ادبی میل به “بسط” و گسترش متن بیش از میل به “قبض” یا “تقلیل” متن مشهود است. دلیل دیگری که بر این مدعا وجود دارد این است که غالبا حجم متن ترجمه شده از حجم متن اصلی بیشتر است، چرا که مترجم به نوعی دست به تعبیر و تفسیر متن اصلی می زند. در تایید همین نکته، سخن خزاعی فر (۱۳۸۱،ص ۱۰) نیز قابل تامل است، که می نویسد: “زبان ترجمه پیوسته میل به بسط و گاه میل به قبض دارد.”
● دوم، دو راهکار دیگری که از نظر کمی در ترجمه ی انگلیسی بوف کور از نمود بیشتری برخوردارند، “تغییر عاملیت” و تغییر ساختار معلوم به مجهول، یا عکس آن، است با این تفاوت که دخل و تصرفهای مترجم در این دو مقوله، همچنانکه قبلا در جای خود یادآور شدم، به تغییرات معنایی عمیق تری منجر می گردد و در نهایت، ایدئولوژی ای متفاوت با متن اصلی را به نمایش می گذارد.
● سوم، درست است که دخل و تصرفهای مترجم در سایر مقوله های مورد مطالعه از دید آماری نمی تواند چندان معنا دار (significant) تلقی شود که بر پایه ی آنها بتوان الگو یا روند خاصی را بر ترجمه ی مورد بحث حکمفرما دانست، با این وجود، بر یک نکته ی بدیهی نمی توان چشم فرو بست: تغییرات اعمال شده از سوی مترجم در هر یک از این مقوله ها می تواند به منزله ی شاهدی بر حرکت مترجم در مسیری متفاوت با ایدئولوژی کلی حاکم بر متن اصلی باشد.
● نکته ی آخر این که، به نظر می رسد حوزه ی ترجمه شناسی و نقد ترجمه، عموما، و قلمرو ایدئولوژی در ترجمه، خصوصا، نیازمند کاوشها و پژوهشهایی بیش از اینها است، تا بر مبنای یافته های مجموع آنها بتوان گرایشها و راهکارهای مترجم در فرایند ترجمه را بازشناخت و در نهایت، به الگو یا روندی قابل توصیف در ترجمه ها دست یافت.
نقش ایدئولوژی در ترجمه
منابع انگلیسی
Baker, M. (1999). In other words: A coursebook on translation. London and New York: Routledge.
Beard, M. (1990). Hedayat’s blind owl as a Western novel. Princeton University Press: Princeton, New Jersey.
Bloor, T. & Bloor, M. (1995). The functional analysis of English. London and New York: Arnold.
Brown, G. & Yule, G. (1983). Discourse analysis. Cambridge and New York: Cambridge University Press.
Calzada Perez, M. C. (2002). A three-level methodology for descriptive-explanatory translation studies. Target, 13(2), 203-39.
Fairclough, N. (1995). Critical discourse analysis: The critical study of language. London and New York: Longman.
Fawcett, P. (1998). Ideology and translation. In M. Baker (Ed.), Routledge Encyclopedia of translation studies (pp. 106-111). London and New York: Routledge.
Halliday, M. A. K. (1985). An introduction to functional grammar London: Edward Arnold.
Halliday, M. A. K. & Hasan, R. (1976).Cohesion in English. London and New York: Longman.
Hatim, B. (1999). Implications of research into translator invisibility. Target, 11(2), 201-222.
Hatim, B. & Mason, I. (1990). Discourse and the translator. London and New York: Longman.
Hatim, B. & Mason, I. (1991). Coping with ideology in professional translating. Interface: Journal of Applied Linguistics, 6(1), 23-32.
Hatim, B. & Mason, I. (1997). The translator as communicator. London and New York: Routledge.
Hawkins, B. (2001). Incorporating tensions: On the treatment of ideology in cognitive linguistics. In R. Dirven, B. Hawkins, & E. Sandikcioglu (Eds.), Language and ideology: Vol. 1. Theoretical cognitive approaches (pp. 1-22). Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Hedayat, S. (2001). The blind owl [Bouf-e kour] (Offset ed.). (D. P. Costello, Trans.). Tehran: Caravan Publishing House. (Original work published 1936).
Kies, D. (1992). The uses of passivity: Suppressing agency in Nineteen Eighty-Four. In M. Davies & L. Ravelli (Eds.), Advances in systemic linguistics (pp. 229-250). London: Frances Pinter.
Lefevere, A. (Ed.). (1992b)..Translation/history/culture: A sourcebook. London and New York: Routledge.
Mason, I. (1994). Discourse, ideology, and translation. In R. D. Beaugrande, A. shunnaq, & M. H. Heliel (Eds.), Language, discourse and translation in the West and Middle East (pp. 23-34). Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Orwell, G. (1962). Nineteen eighty-four. London: Secker & Warburg.
Orwell, G. (2001). 1984 (7th ed.). (S. Hosseini, Trans.). Tehran: Niloofar Publishing House. (Original work published 1949)
Schaffner, C. (2002). Translation, politics, ideology. In K. Hardey (Ed.), CTIS occasional papers: Vol. 2 (pp.97-111). Manchester: UMIST.
Simpson, P. (1993). Language, ideology and point of view. London and New York: Routledge.
Venuti, L. (1995). The translator’s invisibility: A history of translation. London and New York: Routledge.
Venuti, L. (1998). Strategies of translation. In M. Baker (Ed.), Encyclopedia of translation studies (pp. 240-244). London and New York: Routledge.
منابع فارسی
امامی، ک. (۱۳۸۱). کارگاه ترجمه (۱۹): در باره ی ترجمه ی انگلیسی رمان بوف کور. مترجم، ۳۶، ۳۳-۴۰٫
حسینی، ص. (۱۳۸۰). (مترجم). ۱۹۸۴ (چاپ هفتم). تهران: نیلوفر.
خزاعی فر، ع. (۱۳۸۱). روانشناسی لفظ گرایی. مترجم، ۳۶، ۳-۱۲٫
خیام، ع. (۱۳۷۳). رباعیات خیام. (م. فروغى و ق. غنى، مصحح؛ ب. خرمشاهى، ویراستار). تهران: ناهید.
هدایت، ص. (۱۳۵۱). بوف کور (چاپ چهاردهم). تهران: امیر کبیر.
یارمحمدی، ل. (۱۳۸۰). واژگان هسته ای و غیر هسته ای در واژه شناسی مقابله ای: تجزیه و تحلیل گفتمانی انتقادی و ترجمه ادبی. در ع. خزاعی فر (به اهتمام)، مجموعه مقالات نخستین همایش ترجمه ادبی در ایران (صص. ۳۲۳-۳۲۹). مشهد: نشر بنفشه.
یارمحمدی، ل. (۱۳۷۹). بهره گیری مترجم از تحلیل گفتمان (بخش اول). مترجم، ۳۲، ۳-۱۰٫
نقش ایدئولوژی در ترجمه