لام جحود در قرآن
بررسی لام جحود در قرآن و برابریابی فارسی آن
برای دانلود فایل کامل مقاله اینجا کلیک کنید
نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
رضا شکرانی ۱ زهره کیانی ۲
۱ استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه اصفهان
۲ دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه اصفهان
چکیده
برای ترجمه یک متن، نخست باید پیام متن مبدأ بر پایه تمامی عوامل شکل دهنده پیام آن متن در زبان مبدأ بدرستی دریافت شود، از مهمترین عوامل سازنده پیام، ساختهای نحوی متن مبدأ است، این ساختها در تحلیلهای بین زبانی و ترجمه، نقش بنیادی در شکل دهی معنای متن دارد، در این مقال به تحلیل ساخت نحوی لام جحود یا تأکید (ماکان+ ل جهود+ فعل مضارع منصوب به اَن مقدر) که مورد توجه بسیاری از مفسّران و عربیدانان قرار گرفته است، پرداختهایم و پس از تحلیل برابرهای این ساخت در فارسی و بررسی برخی از ترجمههای این ساخت در قرآن های مترجم، به ارائه ترجمهای همسان و مبتنی بر تحلیلهای انجام یافته از این ساخت با توجه به دیدگاههای نحویان، اعراب پژوهان و مفسران و دستور فارسی، همت گماردهایم. در بخش تحلیل لام جحود روشن میگردد که لام در صورتیکه برای تأکید باشد، دیگر به معنای تعلیل نیست و تقدیر “مریداً” و امثال آن به عنوان خبر غیر موجه مینماید
کلیدواژهها
قرآن کریم ساخت نحوی لام حجود ترجمه قرآن دستور فارسی
همچنین بخوانید: واژه سازی در زبان
مقدمه
آغاز تدبّر در قرآن آشنایی با زبان عربی است که بسیاری از مخاطبان قرآن از آن محرومند از اینرو جهت آشنایی به مفاهیم و محتوای قرآن به ترجمههای قرآن روی میآورند، پس شایسته است، قرآنهای مترجم از ترجمهای گویا، روشن، صریح و هماهنگ با مقصود متکلّم، برخوردار باشد که این امر در پرتو عوامل متعددی ممکن میگردد؛ از جمله تحلیل سازههای نحوی قرآن و نقد و نظر و مقایسه ترجمهها، این موضوع باعث میشود، دیگران که قصد ترجمه قرآن دارند به اشتباه مترجمان قبلی پی برده و از تکرار آن مصون بمانند. بررسی ترجمههای موجود و مواجهه با معادلها و برابرهای نامناسب حاکی از عدم توجه به تحلیل ساختهای نحوی و یا برداشتی نادرست از این ساخت هاست. یکی از سازههای بحث انگیز در قرآن «لام حجود» است که در بسیاری از ترجمههای موجود قرآن، تحلیل نادرست یا برپایه استقرای ناقص از این ساخت منجر به ارائه برابرهای فارسی نامناسب و ناهماهنگ گردیده است. در آنچه پیش روست با هدف تصحیح ترجمههای موجود و جلوگیری از اشتباه و ارائه برابری دقیق و یکدست، این ساخت با استقراء تام موارد آن در قرآن، تحلیل و پس از معنا شناسی نحوی لام جحود، ترجمههای (طبری، میبدی، نسفی، ترجمه قرن ده، معزّی، الهی قمشهای، فولادوند، مکارم شیرازی، صفّارزاده، خرمشاهی و رضایی اصفهانی) از این ساخت نقد و بررسی می شود و سرانجام ترجمهای یکسان پیشنهاد میگردد.
ساخت” ماکان+ لام جحود+ فعل مضارع منصوب به اَن مقدر”
این ساخت در ۱۹ آیه از قرآن کریم آمده و در منابع نحوی، کتب اعراب القرآن و تفاسیر بحث مفصّلی پیرامون آن شکل گرفته است، نیز مقالهای مرتبط با آن توسط جواد آسه نگارش یافته که در جای خود بررسی خواهد شد. لام جحود«لامى» است که برسر فعل مضارع مسبوق به” ماکان یا “لم یکن” آمده و آن را منصوب می سازد مانند: «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ» (بقره/۱۴۳) درباره عامل نصب فعل مضارع پس از «لام» و “خبر” این ساخت، میان دو مکتب بصره و کوفه و نحویان پیرو هر یک از این دو مکتب اختلاف، بسیار است، بصریان فعل مضارع را منصوب به «أن» مقدر دانسته که به مصدر بازگشت میکند و با «لام» جرّى (جحود) که بر سر آن است به صورت جار و مجرور در آمده و متعلّق به خبر محذوف «کان» مىشود، از نگاه آنان اصل این ساخت یا همان ژرف ساخت آن، این گونه است” ماکان قاصداً للفعل” و چنین استدلال میکنند که نفی قصد بلیغ تر از نفی فعل است، چون نفی فعل مستلزم نفی اراده نیست؛ امّا نفی اراده مستلزم نفی فعل است. امّا کوفیان فعل مضارع را منصوب به خود «لام» و لام را زایده و مفید تأکید نفى مىدانند بنابراین، خبرکان، فعل مضارع همراه با لام حجود است و موجود در جمله نه در تقدیر (ابن هشام:۱۳۸۶، ۱/۲۲۸؛ ابوحیان:۱۴۲۰، ۲/۲۰)، مطابق با دیدگاه کوفیان، در آیه فوق الذکر “لِیُضیعَ” منصوب به لام و خبر است، برای ماکان؛ امّا بنابر نظر بصریان” لِیُضیعَ”با اَن مقدر، بازگشت به مصدر نموده (لاضاعه) و مجرور و متعلق به خبر محذوف”مریداً ” یا ” قاصداً ” است.
تأمل در این آیات و دیگر آیات مؤید بخشی از هر دو دیدگاه بصری و کوفی است، فعل مضارعی که مصدّر به لام جحود است، منصوب به اَن مقدّر است، نه خود لام؛ زیرا در قرآن در آیات بسیاری فعل مضارع مسبوق به ماکان به واسطه اَن ناصبه منصوب گردیده مانند” (/وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ/ … (آل عمران/۱۶۱)، /وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً /…(۹۲/نساء) /ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ/ … (انفال/۶۷) و هفده آیه دیگر که در همه، فعل مضارع مسبوق به کان منفی و منصوب به ان ناصبه است و این موارد میتواند شاهدی باشد بر این که در ساخت لام جحود نیز” ان” ناصبه در تقدیر، عامل نصب است.در کتب نحوی آمده: از بین نواصب فعل مضارع تنها “اَن” است که میتواند به هر دو صورت ظاهر و مضمر عمل کند و اضمار آن هنگامی که مسبوق به “ماکان” باشد واجب است (ابن عقیل:۱۳۴۳، ۲/۳۴۶). علاوه بر این، لام جحد نمیتواند فعل مضارع را نصب دهد، چون از عوامل مختص اسم است و اگر اختصاص باطل شود عمل هم باطل است، پس صحیح نیست آنچه مختص اسم است در فعل نیز عمل کند از اینرو نیاز به یکی از عوامل نصب است که بتواند فعل مضارع را تبدیل به اسم نماید تا لام به عنوان حرف جر در آن عمل کند و تنها “اَن” هست که چنین جوازی دارد (انباری: ۱۳۸۰، ۵۷۶).
درباره خبر این ساخت نیز که خود، معرکه آراء اعراب پژوهان و مفسّران است، اکثر قریب به اتفاق آنان خبر را در این آیات در تقدیر گرفتهاند؛ امّا برخی در تعدادی از آیات خبر را در تقدیر و در تعدادی دیگر همان فعل مضارع منصوب به اَن مقدر میدانند، محیالدین درویش در ۶ آیه از مجموع ۱۹آیه ، محذوف بودن خبر را نپذیرفته و بصراحت میگوید: «اللام و مجرورها فی موضع الخبر». بررسی سیاق و معنای ۱۳آیه دیگر نیز نه تنها دلیلی برای در تقدیر گرفتن خبر بدست نمیدهد؛ بلکه خلاف آن است بنابراین، فعل مضارع منصوب به اَن مقدر خود میتواند در حکم خبر اینگونه عبارات باشد بدون این که خللی در معنا ایجاد گردد.
برخی از کسانی که خبر را مقدر گرفتهاند “لام”جحود را “لام” تعلیلیه دانستهاند؛ زیرا ژرف ساخت ارائه شده از آیات توسط این اعراب پژوهان مؤیّد این مطلب است، به عنوان مثال محیالدین درویش در ذیل آیه” وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ (بقره/۱۴۳) مینویسد اصل این آیه چنین بوده است: “و ما کان اللّه مریدا لأن یضیع إیمانکم”
(درویش:۱۴۱۵،۱/۲۰۳ ). لام جحود یا تأکید، لام جرّ است و همانگونه که نحویان گفتهاند، لام جحد، لام تأکید و تقویت نفی همراه با کان است و در اینصورت یا باید به همان معنای تأکید باشد و هیچ معنای دیگری به آن نداد چون هر معنای دیگری جز تأکید در تعارض با تأکید است و یا “لام” زائده باشد که حداکثر معنای حاصل از حروف زائده همان معنای تأکید است و در هر صورت “لام” تعلیلیه نیست. بنابراین اگر لام زائده باشد هم میتوان تأکید را با
“مریدا” مقدّر فهمید هم بدون “مریداً” امّا از آنجا که بدون”مریداً” نیز به دلیل وجود خود “لام” تأکید فهمیده میشود، نیازی به تقدیر خبر نیست.
پس با توجه به اختلاف آراء نحویان، سیاق و معنای آیات و قاعده اصالت عدم تقدیر در هیچ یک از این ۱۹ آیه نیازی به تقدیر خبر نیست و از آن جا که لام جحود جهت تأکید نفی است (ابن هشام:۱۳۸۶،۱/۲۲۸) در ترجمه این ساخت از قید تأبید هرگز و فعلی که بسته به سیاق آیه، ماضی استمراری یا مضارع اخباری است، باید استفاده کرد. اینک جهت اثبات و روشن شدن ادعای فوق تک تک این آیات بررسی، ترجمههای دیگر نقد و سپس ترجمه پیشنهادی با توجه به بافت و سیاق آیات، استفاده از دیدگاه نحویان، مفسّران و مترجمان ارائه میگردد. امّا قبل از آن لازم است مقالهای که با عنوان “درنگى در ساختار نحوى «ما کان لیفعل» و برگردانِ آن در ترجمههاى فارسى قرآن کریم” توسط جواد آسه نگاشته شده نقد و بررسی گردد.
ایشان در این مقاله به بررسی ساختار لام جحود، چگونگی ترجمه آن و نقد و بررسی دیگر ترجمهها پرداخته معتقد است در این ۱۶آیه۲ خبر، “مریداً” در تقدیر است، نه فعل مضارع منصوب به اَن مقدّر؛ زیرا براى نمونه در آیه «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ» (انفال/ ۳۳) اگر خبر آن فعل مضارع «لِیُعَذِّبَهُمْ» باشد، پس از بازگشت به مصدر، معناى درست و صحیحى حاصل نمىشود (آسه:۱۳۸۹، ۳). در پاسخ باید گفت با به تأویل مصدر رفتن، ساخت آیه چنین میشود “ما کان الله لتعذیبهم” و چون لام جرّ به معنای تأکید است، معنا چنین میشود: خداوند قطعاً آن ها را عذاب نمیکند و مصدر بودن خبر موافق با ساختار لام جحود است؛ زیرا در دستور عربی نفی مصدر به جای نفی فعل دال بر تأکید و مبالغه است (ابن عاشور، بی تا،۳/۱۳۹)، در این آیات هم تأکید برقطعیت عدم انجام کار مدّ نظر است.
بعلاوه گاه مصدر در عربی مثل فعل خود عمل میکند و بسته به زمان انجام فعل (گذشته، حال یا آینده) میتوان آن را به شکل فعل آورد، برای مثال در: «عجبت من ضربک زیدا» چون زمان ماضی اراده شود، میتوان گفت «عجبت من اَن ضَربتَ زیدا»، (شرتونی: ۱۳۸۸، ۴/۱۶۱) پس در این آیات نیز فعل به تأویل مصدر هم که برود؛ مشکلی برای معنای آن ایجاد نمیگردد؛ زیرا مصدر میتواند مثل فعل خود عمل کند و در واقع فعل در این آیات به شکل اولیّه موجود در آیه برمیگردد.
در ترجمه باید توجه داشت که چه معادلی میتواند، بیانگر معنای ساخت نحوی زبان مبدأ باشد و به طور کامل معنای حاصل از آن ساخت را برساند نه این که عیناً همان ساخت را به صورت تحت اللفظی به زبان دیگر برگرداند. عناصر متنی مختلفی از جمله روابط نحوی، ساختمان جملهای (زمان، وجه افعال)، روابط متنی و بین جملهای، آهنگ جمله و … در انتقال پیام دخیلند (رک: لطفی پورساعدی: ۱۳۷۱، ۸۰ ـ۸۵). قطعاً مؤلف مذکور نیز با ترجمه واژه به واژه موافق نبوده و ترجمههای پیشنهادی ایشان حاکی از این مطلب است، بنابراین جایی برای این اشکال ایشان باقی نمیماند که «پس از بازگشت به مصدر، معناى درست و صحیحى از آیات حاصل نمىشود»، چنان که ترجمه پیشنهادی ایشان از آیه فوق حکایت از همین نکته میکند: «در حالى که تو (پیامبر) در میان آنان هستى خداوند هرگز عذابشان نخواهد کرد» همانطور که میبینیم، وی نه ترجمه تحت اللفظی از آیا ارائه داده، نه “مریدا” را به عنوان خبر مقدّر در نظر گرفته و نه فعل یعذب را بصورت مصدر ترجمه نمودهاند که با صرف نظر از زمان فعل، ترجمهای قابل قبول است، اگرچه در ترجمه دیگر آیات معتقدند عبارت “بر آن نیست” را که بیانگر خبر مقدر است باید ذکر نمود (آسه:۱۳۸۹، ۳ـ ۵).
مقالهای دیگر با عنوان نگاهی به ترجمه قرآم کریم محمد مهدی فولادوند توسط مرتضی کرباسی تألیف شده که در بخشی از این مقاله ترجمه آیات دارای لام جحود در قرآن مترجم فولادوند مورد نقد و نظر قرار گرفته است، این نویسنده نیز معتقد است، باید در ترجمه این ساخت “مریدا” را خبر دانست، بدون این که به زمان فعل و قید تأکید اشارهای داشته باشد (رک: کرباسی: بی تا،۳).
آذرنوش در کتاب آموزش زبان عربی مینویسد: در ترجمه ساخت لام جحود باید از قید منفی هرگز یا اصلاً استفاده کرد (آذرنوش:۱۳۷۳،۶۰). قید منفی”هرگز” قید تأکید نفی نیست بلکه قید تأبید نفی است و در فارسی بر ابدی و همیشگی بودن نفی دلالت دارد. امّا لام جحود چنان که نحویان بصری و کوفی گفتهاند، قید تأکید و تقویت نفی است نه تأبید. اگرچه برای تأبید میتوان از قید تأکید استفاده کرد؛ ولی هرگز جایز نیست برای تأکید از قید تأبید استفاده کرد امّا چون در این ۱۹آیه در همه موارد با توجه به معناشناسی آیات میتوان مفهوم نفی ابد را از آن استفاده کرد. ترجمه لام تأکید یا جحود به قید تأبید اشکالی ندارد؛ ولی ممکن است در جای دیگری عرب از لام جحود صرفاً برای تأکید استفاده کرده باشد در اینصورت ترجمه لام جحود به “هرگز” (تأبید) درست نیست.
بنا برآنچه گذشت ساختار لام جحود را باید با قید منفی هرگز که دلالت بر تأبید دارد و فعلی که بسته به سیاق مضارع اخباری یا ماضی استمراری است ترجمه نمود که دقیقترین معادل آن به فارسی است، امّا در کتب فن ترجمه معادل ساخت لام جحود به فارسی تنها “ماضی استمراری” در نظر گرفته شده است (زرکوب:۱۳۸۸، ۱۶۵، معروف:۱۳۸۷،۱۷۵). فعل مضارع اخباری متشکل است از: پیشوند مضارع اخباری (می)+ پایه مضارع+ شناسه مانند: میخوانم. شکل منفی آن نیز با افزودن پیشوند منفی”ن” قبل از پیشوند مضارع اخباری ساخته میشود مانند: نمیخوانم. فعل مضارع اخباری (حال اخباری) از لحاظ کاربرد معانی مختلفی دارد از جمله: رویداد مطلق فعل؛ به این معنی که فعل در هر زمانی رخ خواهد داد مانند: زمین به دور خورشید میچرخد. امّا، ماضی استمراری متشکل است از پیشوند استمراری+ پایه گذشته+ شناسه و شکل منفی آن با افزودن پیشوند منفی”ن” ساخته میشود مانند: نمیآمد. فعل ماضی استمراری میتواند به یکی از این دو مفهوم باشد: الف) جریان داشتن فعل در زمان گذشته مشخص مانند: هنگامی که دانشجویی مقاله میخواند دانشجویان دیگر به دقت گوش میکردند. ب) تکرار وقوع فعل در زمان گذشته مانند: دانشجویان همیشه نشریات و کتابهای تازه را میخواندند (مشکوه الدینی: ۱۳۸۴، ۵۱ ـ ۶۲).
بررسی آیات با ساختار لام جحود
در این بخش ابتدا آیاتی که از نظر اکثر اعراب پژوهان خبر آن “مریداً” محذوف است و سپس آیاتی که خبرش از نظر برخی اعراب پژوهان فعل مضارع مصدر به لام جحود است، میآید و برخی از آیات که نیاز به توضیح دارد تبیین میشود، آنگاه دیگر ترجمهها نقد و ترجمه پیشنهادی ارائه میگردد و در آیاتی که به توضیحی نیاز ندارد، تنها به نقد ترجمه ها و ذکر ترجمه پیشنهادی بسنده میگردد. قبل از ورود به بررسی آیات این نکته قابل ذکر است که در بیان آیات تنها عبارتی که دارای لام جحود است مدّ نظر نیست ـ مگر این که خود به تنهایی یک جمله مستقل باشد ـ بلکه در هر آیه مقداری از کلام که یک جمله مستقل را تشکیل میدهد مشخص (هر جمله مستقل بین دو خط مورب (/ /) قرار میگیرد) و در ترجمه نیز جمله کامل ترجمه میگردد. چون هدف قرآن انتقال پیام است و انتقال پیام هم در قالب جمله کامل رخ میدهد، ضمن این که جمله مستقل یا کامل (جملهای که بتنهایی مفهوم و پیام کاملی را برساند (گیوی و انوری:۱۳۷۰، ۲۳۷) خواننده را بهتر در تشخیص وجه و زمان فعل یاری میرساند، در روش تحلیل ساختهای نحوی نیز واحد جمله مستقل کارآمد است (رک: شکرانی:۱۳۸۰).
آیات ۱۷۹آل عمران،۱۳۷ و ۱۶۸ نساء به دو قسمت تقسیم و بصورت مجزّا میآید؛ زیرا هر عبارت یک جمله مستقل است و معنای کاملی را میرساند امّا افعال مذکور در هر دو بخش از این سه آیه مصدر به لام جحد و منصوب به اَن ناصبه مقدر است، پس در ترجمه این آیات باید توجه داشت که هر دو جمله آیه باید طبق معادلی که برای لام جحود پیشنهاد شده ترجمه گردد؛ ولی اکثر مترجمان از این امر غفلت نموده و قسمت دوم این آیات را به صورت دیگری متفاوت با ساخت لام جحود ترجمه نمودهاند.
۱٫/وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ /(بقره /۱۴۳) در برخی از کتب اعراب القرآن آمده است: «خبر کان محذوف، و اللام متعلقه بذلک المحذوف تقدیره: و ما کان اللّه مریدا لأن یضیع إیمانکم. و هذا متکرر فی القرآن، و مثله: «لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ» (عکبری: بیتا،۱/۴۲؛دعاس:۱۴۲۵،۱/۶۱؛ درویش: ۱۴۱۵،۱/۲۰۳ ؛ صافی:۱۴۱۸،۲ /۲۹۱)۳٫ سیاق آیه در ارتباط با تغییر قبله است، خداوند به پیامبر خبر میدهد که ما، قبله را از بیت المقدس به طرف کعبه تغییر میدهیم و این جمله؛ یعنی هنوز تغییر قبله صورت نگرفته است و از وقتی قبله را تغییر دادیم نمازهایی که شما به سمت بیت المقدس خواندهاید، تباه نمیکنیم و نمازهای گذشته شما صحیح است و خداوند هرگز آ نها را تباه نمیگرداند.
«خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند، زیرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است». (فولادوند، میبدی و ترجمه قرن ده) این مترجمان خبر را در تقدیر و فعل را به صورت ماضی ساده ترجمه نمودهاند، حال آن که هنوز تغییر قبله صورت نگرفته تا بتوان فعل را ماضی ترجمه کرد، چون خداوند فرموده: ” قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فىِ السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضَئهَا”«نگاههاى انتظارآمیز تو را به سوى آسمان (براى تعیین قبله نهایى) مىبینیم! اکنون تو را به سوى قبلهاى که از آن خشنود باشى، باز مىگردانیم»، پس نیاز به تقدیر خبر نیست و قید هرگز هم که تأکید حاصل از لام جحود را میرساند، در این ترجمه ها ذکر نشده است. صفّارزارده، طبری، نسفی این قسمت از آیه را ترجمه ننمودهاند.
«خداوند اجر پایدارى شما را در راه ایمان تباه نگرداند که خدا به خلق مشفق و مهربان است» (الهی قمشهای، معزی) ایشان در ترجمه، توجهی به لام جحود و زمان فعل نداشتهاند. ترجمه پیشنهادی: و خدا هرگز ایمان [نماز] شما را ضایع نمىگرداند زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است. (خرّمشاهی، مکارم و رضایی). در این آیات بسیاری از مترجمان فعل مضارع اخباری را با حذف پیشوند “می” و به صورت مضارع ساده ترجمه نمودهاند، حال آن که این ساخت (مضارع اخباری بدون پیشوند”می”) در متنهای کهن کاربرد داشته و امروزه چنین کاربردی در فارسی رایج نیست (احمدی گیوی:۱۳۸۰، ۲/۱۶۴۰).
۲٫ /ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ /… (آل عمران/۱۷۹) خبر، مریداً مقدر است (درویش:۱۴۱۵،۲/۱۱۸). در این آیه هیچ یک از مترجمان ترجمه صحیحی از آیه ارائه ندادهاند و نقدهایی که بر ترجمههای آیه قبل هست بر ترجمههای این آیه نیز وارد است که برای نمونه چند ترجمه میآید.
خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [حالى] که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا کند (فولادوند، صفارزاده).
چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد (مکارم، معزی، طبری)
خداوند هرگز مؤمنان را بدین حال کنونى که بر آنید وا نگذارد (الهی قمشهای)
خدا هرگز بر آن نیست که مؤمنان را بر چنین (حالى) که شما بر آن هستید، وا گذارد (رضایی). تنها رضایی و الهی قمشهای به قید هرگز اشاره کردهاند؛ امّا توجه به زمان فعل نداشتهاند، الهی قمشهای پیشوند اخباری “می”را حذف کرده که امروزه چنین کاربردی در فارسی رایج نیست، رضایی خبر را در تقدیر گرفته و فعل را مضارع ساده ترجمه نموده که قابل قبول نیست. ترجمه پیشنهادی: خدا هرگز مؤمنان را به این [حالى] که شما بر آن هستید، وانمیگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا کند.
۳٫وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ/ … (ال عمران /۱۷۹) خبر، مریداً محذوف است (همان). در این قسمت از آیه به استثنای صفارزراده که آیه را ترجمه ننموده و الهی قمشهای که این قسمت از آیه را متفاوت از ساختار لام جحود دانسته: “و خدا همه شما را از سرّ غیب آگاه نسازد” (الهی قمشهای) سایر مترجمان به ساختار لام جحود توجه داشتهاند؛ امّا ترجمه آنان از این جمله نیز دارای اشکالات ترجمه جمله قبل است. ترجمه پیشنهادی: و خدا هرگز شما را از غیب آگاه نمیکند.
۴٫ /وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ/ …(۳۳/انفال) در این عبارت برخی از مترجمان به زمان فعل توجه داشته و آن را به صورت مضارع اخباری ترجمه نمودهاند امّا بدون ذکر قید هرگز: “و خداوند مادام که تو در میان آنا هستی آنان را عذاب نمیکند” (صفّارزاده، خرمشاهی)، برخی نیز فعل را مستقبل آوردهاند: ” تا تو در میان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد (مکارم، الهی قمشهای)، همه این مترجمان خبر جمله را فعل مضارع منصوب به ان دانستهاند؛ امّا فولادوند و دیگران فرض را بر تقدیر خبر نهادهاند. شایسته است در همه این آیات ترجمهای یکدست و هماهنگ ارائه و از ذکر معادلهای متفاوت و نامناسب پرهیز کرد، همانطور که گذشت، ساختار لام جحود را باید با قید هرگز و فعلی که بسته به سیاق گاهی ماضی استمراری و گاهی مضارع اخباری است ترجمه نمود. در این آیه نیز زمان مناسب مضارع اخباری است و توجه به سیاق و ادامه آیه مؤید این مطلب است و بسیاری از مترجمان ادامه آیه را مضارع اخباری ترجمه نمودهاند؛ زیرا جز این ترجمه صحیح نیست” /وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ /وَ مَا کاَنَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُون/” ترجمه پیشنهادی: (اى پیامبر!) تا تو در میان آنها هستى، خداوند هرگز آنها را مجازات نمیکند و (نیز) تا استغفار مىکنند، خدا عذابشان نمىکند.
۵٫ /وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ/ (۱۱۷/هود)خبر، مریداً( درویش:۱۴۱۵، ۴/۴۴۳) فولادوند، میبدی و صفارزاده، الهی قمشهای “مریدا” را به عنوان خبر در تقدیر گرفتهاند، برخی قید هرگز را ذکر برخی داخل کروشه قرارداده و از متن جدا کردهاند و برخی اصلاً قید را ذکر نکردهاند “و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است که شهرهایى را که مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاک کند” (فولادوند).
آفریدگار پروردگار تو [اى پیامبر] هرگز درصدد نبوده که مردم شهرها را در صورتى که صالح و شایسته باشند مورد ستم قرار دهد و نابود کند (میبدی، صفّارزاده).
خدا بر آن نیست که هیچ قومى و هیچ اهل دیارى را در صورتى که آنها مصلح و نیکوکار باشند به ظلم هلاک کند، (الهی قمشهای).
هلاک نمىکرد خداى تو اهل شهرها را به کفر ایشان (نسفی).
چنین نبود که پروردگارت آبادیها را بظلم و ستم نابود کند (قرن ده و مکارم).
و نیست خداى تو هلاک کننده دهها بستمى و گروه آن نیکوکاران (طبری، معزی).
نسفی، زمان را ماضی استمراری و مکارم ماضی ساده ترجمه نمودهاند که با سیاق ناسازگار است. طبری و معزی بزمان فعل (مضارع اخباری) توجه داشته؛ امّا از ذکر قید غفلت نمودهاند. ترجمه پیشنهادی: و پروردگارت، هرگز آبادىها را در حالى که مردم آنجا اصلاحگرند، ستمگرانه هلاک نمىکند (رضایی).
۶٫ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا /وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ /… (۴۳اعراف) درویش مینویسد: «ما کنا میسرین للاهتداء» (درویش:۱۴۱۵،۱/۳۶۳). در این آیه ترجمه صحیح ماضی استمراری است؛ زیرا سیاق آیات در ارتباط با بهشتیان و گفت و گوی آنان است که اگر در گذشته (دنیا) خداوند آنها را هدایت نکرده بود و لطف الهی شامل حالشان نگردیده بود هرگز هدایت نمییافتند، بنابراین، این آیه را نمیتوان به صورت مضارع اخباری ترجمه نمود، اکثر مترجمان خبر را فعل مضارع دانسته و زمان جمله را بدرستی تشخیص دادهاند؛ امّا از ذکر قید هرگز غفلت نمودهاند:” و اگر خدا ما را رهبرى نمىکرد ما خود هدایت نمىیافتیم” (مکارم، فولادوند، الهی قمشهای، صفّارزاده، نسفی)، «اگرچه قید را میتوان از جمله حذف کرد؛ زیرا قید مانند تمیز یا متمم نقص جمله را برطرف نمیکند، بلکه تنها چیزی را به جمله میافزاید» (گیوی و انوری:۱۳۷۰، ۲۰۰)، امّا از آنجا که در قرآن همه واژگان و حروف معناداراند و نیز قید “هرگز” در اینگونه ساختها بیانگر تأکید حاصل از لام جحود بوده، ابدی بودن عدم انجام کار را میرساند، صحیح آن است که در ترجمه این عبارات ذکر گردد. ترجمه پیشنهادی: و اگر خدا ما را راهنمایى نکرده بود، ما هرگز هدایت نمىیافتیم (رضایی).
۷٫ … /وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ /وَ لَاکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُون (۴۰/عنکبوت)
این عبارت را اکثر مترجمان ماضی ساده و یا با قید هرگز یا بدون آن ترجمه نموده و توجه به ساختار لام جحد نداشتهاند: “خداوند هرگز به آنها ستم نکرد؛ ولى آنها خودشان بر خود ستم مىکردند”. بافت موضوعی این سوره از آیه ۱۴ به بعد در ارتباط با دعوت پیامبران و انکار اقوام گذشته است و بیانگر استمرار و پیوستگی نزول عذاب، که هر قوم سرکشی پس از دیگری به عذابی گرفتار شده و نابود گردیده است، ادامه آیه پس از عبارت مورد نظر نیز در وجه ماضی استمراری است، پس هماهنگی و تناسب کلام اقتضا دارد که “وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ” نیز به صورت ماضی استمراری ترجمه گردد. گفته شد که یکی از کاربردهای ماضی استمراری تکرار وقوع فعل در زمان گذشته است، دقیقاً این کارکرد در این آیه به کار رفته که خداوند پیوسته اقوام ظالم را هلاک میکرد؛ امّا هرگز در حق آنها ظلم نمینمود، آیه اشاره به استمرار و ابدیت عدم ظلم خداوند دارد. ترجمه پیشنهادی: و خدا هرگز به آنان ستم نمینمود؛ ولی آنان خود همواره بر خودشان ستم مىکردند.
۸٫/فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ/ … /(۹/روم) این آیه نیز مثل۴۰ عنکبوت است.
۹٫ … /وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلیماً قَدیراً /(۴۴/فاطر) ترجمه پیشنهادی: و هیچ چیز در آسمانها و در زمین هرگز خدا را عاجز نمىکند [چرا] که او دانا و تواناست.
۱۰٫ /إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ /… (نساء/۱۳۷) خبر، مریداً محذوف است (درویش:۱۴۱۵، ۲/۳۵۱) در بین مترجمان ترجمه رضایی و معزی صحیح و به صورت مضارع اخباری است؛ امّا بدون قید هرگز. صفّارزاده نیز به زمان فعل توجه داشته، امّا از قید تأکید به جای قید تأبید استفاده نموده است:” مسلّماً خداوند آنان را نمىآمرزد” گذشت که لام جحود لام تأکید است، نه تأبید؛ امّا چون سیاق همه آیات با ساختار لام جحود دلالت بر ابدی و همیشگی بودن دارد باید در ترجمه این آیات از قید تأبید هرگز به جای قید تأکید استفاده نمود. دیگر مترجمان علاوه بر این اشکال (استفاده از قید تأکید به جای تأبید) یا خبر را محذوف گرفته یا به زمان فعل توجهی نداشتهاند مانند: “قطعاً خدا آنان را نخواهد بخشید و راهى به ایشان نخواهد نمود” (فولادوند، مکارم). “خداى بر آن نیست که ایشان را بیامرزد هرگز” (میبدی). ترجمه پیشنهادی: “براستى کسانى که ایمان آوردند، سپس کفر ورزیدند و باز هم ایمان آوردند و دگر بار کفر ورزیدند، سپس بر کفر (خود) افزودند، خدا هرگز آنان را نمىآمرزد”.
۱۱٫٫٫/وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبیلاً / (نساء/۱۳۷)این جمله ادامه آیه قبل و خبر دوم کان با ساختار لام جحود است که ساخت آن توسط مترجمان مورد غفلت واقع شده و بصورت مستقبل یا مضارع اخباری بدون قید هرگز، ترجمه گردیده است: “خداوند آنها را به راه (راست) هدایت نخواهد کرد” (مکارم، فولادوند) در صورتیکه همین دو مترجم قسمت قبلی آیه را با قید تأکید که بیانگر لام جحود است، ترجمه نمودهاند. صفّارزاده نیز مرتکب همین خطا شده و چنین ترجمه نموده است:” و به راه راست هدایتشان نمىفرماید” (صفّارزاده)، معزی و رضایی هم در هر دو قسمت به زمان فعل توجه داشتهاند؛ امّا از ترجمه لام جحود غفلت ورزیدهاند:” و آنان را به هیچ راهى، راهنمایى نمىکند”. تنها میبدی به ساختار لام جحود در این قسمت از آیه نیز توجه داشته؛ امّا در هر دو قسمت خبر را مقدر گرفته است:” و نه بر آنکه ایشان را راه نماید هرگز”. ترجمه پیشنهادی: “[خدا]هرگز آنان را به هیچ راهى، راهنمایى نمىکند”.
۱۲/إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ /…(نساء/۱۶۸) خبر، مریداً محذوف است (همان،۳۸۶) در بین مترجمان، ترجمه رضایی صحیح و به صورت مضارع اخباری است؛ امّا بدون قید هرگز، دیگر مترجمان برابریابی مناسبی نداشتهاند. ترجمه پیشنهادی: بدرستى کسانى که کفر ورزیدند و ستم کردند، خدا هرگز آنان را نمىآمرزد.
۱۳٫ …/وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَریقاً (نساء/۱۶۸) و خدا هرگز آنان را به هیچ راهى راهنمایى نمیکند.
۱۴٫/ وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیهِْمُ الْمَلَئکَهَ وَ کلََّمَهُمُ المَْوْتىَ وَ حَشرَْنَا عَلَیهِْمْ کلَُّ شىَْءٍ قُبُل ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ/ … (۱۱۱/انعام) خبر محذوف است «ما کانوا أهلا للإیمان» (درویش، ۱۴۱۵، ۳/۱۹۹) این آیه از جمله آیاتی است که ترجمه ساخت لام جحود به ماضی استمراری را براحتی تأیید مینماید؛ چرا که سیاق آیه تماماً ماضی استمراری است، آیه با “لو” شرطیه آغاز گردیده و سخن بر سر مشرکان است که اگر ما هر آیهای هم نازل میکردیم، ایمان نمیآوردند، همه مترجمان این آیه را به صورت ماضی استمراری و بدون تقدیر خبر ترجمه کردهاند؛ امّا یا بدون قید تأبید یا با قیدی نامناسب که تنها تأکید را میرساند نه تأبید را.
اگر ما فرشتگان را به سوى آنان مىفرستادیم و [اگر] مردگان با آنان به سخن مىآمدند، و هر چیزى را دسته دسته در برابر آنان گرد مىآوردیم، باز هم ایمان نمىآوردند- جز اینکه خدا بخواهد (فولادوند، الهی قمشهای، صفارزاده) قید “باز” اگرچه قید تکرار است؛ امّا در این آیه با توجه به سیاق همان معنای “هرگز” را میدهد امّا این قید را نمیتوان در همه آیات استفاده کرد پس جهت یکسان سازی ترجمه ها باید از قید “هرگز” استفاده کرد.
” …ایمان نیاوردندى مگر که از ما بودى مشیّت “(طبری، میبدی، نسفی و قرن ده). قید تأبید در ترجمه ذکر نگریده است.
در بین مترجمان تنها معزّی از زمان صحیح فعل غفلت نموده و آن را بصورت مضارع اخباری آورده است: “اگر فرستیم به سوى ایشان فرشتگان را و سخن گویند با ایشان مردگان و گرد آریم بر ایشان همه چیز را روبه روى نیستند که ایمان آرند جز آنکه بخواهد خدا” نیستند که ایمان آرند یعنی ایمان نمیآورند.
ترجمه پیشنهادی: و اگر [بر فرض] ما فرشتگان را به سوى آنان فرو مىفرستادیم، و مردگان با آنان سخن مىگفتند، و همه چیز را براى آنان رویاروى گرد مىآوردیم، هرگز ایمان نمىآوردند- جز اینکه خدا بخواهد (رضایی و مکارم).
۱۵٫ /فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ /… (اعراف/۱۰۱) خبر محذوف است «فما کانوا مریدین لیؤمنوا» (درویش:۱۴۱۵، ۳/۴۱۷؛ دعاس: ۱۴۲۵، ۱/۳۸۲). صفّارزاده، فولادوند و مکارم، آیه را به صورت ماضی استمراری و بدون قید هرگز ترجمه نمودهاند: ” (ولى آنها چنان لجوج بودند که) به آنچه قبلًا تکذیب کرده بودند، ایمان نمىآوردند”. فولادوند قید” باز” را که دلالت بر تأکید دارد، آورده است؛ امّا آن را داخل کروشه قرار داده و از متن جدا نموده است: ” اما آنان به آنچه قبلًا تکذیب کرده بودند [باز] ایمان نمىآوردند” اگرچه قید”باز” در ترجمه این آیه به این معناست که هرگز ایمان نمیآوردند؛ امّا جهت یکسان سازی ترجمهها بهتر است از قید تأبید هرگز استفاده کرد. دیگران این آیه را به صورت «برآن نبودند» ترجمه نموده و خبر را در تقدیر گرفتهاند.
ترجمه پیشنهادی: و [لى آنان] به آنچه قبلًا تکذیب کرده بودند، هرگز ایمان نمىآوردند (رضایی).
در ادامه شش آیه باقی مانده از ساخت مورد نظر مورد بررسی قرار میگیرد که بین اعراب پژوهان درباره مقدّر بودن خبر آن اختلاف است، محیالدین درویش از کسانی است که با تقدیر خبر در این آیات مخالف است، دعاس، صافی و دیگر اعراب پژوهان هم که خبر را مقدّر گرفتهاند، ذکر ننمودهاند که چه واژهای به عنوان خبر میتواند در تقدیر باشد. ترجمه صحیح این آیات نیز مانند آیات دسته قبل با قید منفی هرگز و فعل مضارع اخباری یا ماضی استمراری است.
۱٫ /قالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ / (حجر/۳۳) «لم حرف نفی و قلب و جزم و أکن مضارع مجزوم بلم و اسمها مستتر تقدیره أنا و اللام لام الجحود و هی لتأکید النفی و أسجد فعل مضارع منصوب بأن مضمره وجوبا بعدها و الجار و المجرور خبر أکن» (درویش:۱۴۱۵،۵/۲۳۸). مترجمان در این آیه خبر را اسجد در نظر گرفته، عدهای قید منفی هرگز را ذکر کردهاند امّا زمان فعل را مستقبل آوردهاند: «هرگز سجده نخواهم کرد» (مکارم و رضایی، طبری، صفارزاده، الهی قمشهای) که این فعل فقط نفی آینده است و چون مضارع اخباری شامل هردو زمان حال و آینده، میگردد، درست آن است که به صورت مضارع اخباری ترجمه شود. عدهای دیگر نیز اینگونه آوردهاند «من نیستم که … سجده کنم» (خرّمشاهی نسفی، میبدی، معزّی، فولادوند). در تفاسیر آمده: «قالَ لَمْ أَکُنْ “من نیستم “بسیار کلمه زنندهای است؛ یعنى هرگز سجده نمیکنم، ولو رانده درگاه، مشمول لعن وگرفتار عذاب دائمى تو شوم» (طیب، ۸/۳۳، طبرسی:۱۳۶۰،۳/۳۳۳، مکارم: ۱۳۷۴،۲/۵۳۱). بنابراین اگرچه ممکن است، عبارت “من نیستم” نیز بیانگر معنای مورد نظر و ترجمهای درست باشد؛ امّا بهتر است همه آیات یکدست و هماهنگ ترجمه گردد، ضمن این که امروزه چنین کاربردی در فارسی رایج نیست. ترجمه پیشنهادی: گفت: «من هرگز براى بشرى که او را از گل خشکیدهاى که از گل بدبویى گرفته شده است آفریدهاى، سجده نمیکنم!»
در بسیاری از این آیات مترجمان زمان فعل را مستقبل آوردهاند در حالیکه نفی مستقبل در عربی با آمدن “لن” بر سر فعل مضارع صورت میپذیرد. در دستور فارسی هم فعل مستقبل بر یکی از معانی زیر دلالت دارد: ۱٫ رویداد فعل در زمان آینده مانند: همه این خبر را خواهند شنید ۲٫ بیان تصمیم یا قصد قطعی به انجام دادن فعل مانند: ما این قطعنامه غیرعادلانه را نخواهیم پذیرفت (مشکوهالدینی: ۱۳۸۴، ۵۹) ولی چنانکه مشاهده گردید، هیچ یک از این مفاهیم در ۱۹آیهای که با لام جحود آمده است، مدّ نظر نمیباشد، در این آیات یا نفی فعل به طور مستمر در گذشته مدّ نظر است (ماضی استمراری) مانند” هرگز ایمان نمیآوردند” یا مقصود، عدم انجام فعل در زمان حال و آینده است (وقوع فعل نه قصد بر انجام آن) که در فارسی برای بیان این منظور از فعل مضارع اخباری استفاده میگردد.
۲٫/ما کانَ لِیَأْخُذَ أَخاهُ فی دینِ الْمَلِکِ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ/ … (۷۶/یوسف) درویش مینویسد: «اللام و مجرورها فی موضع الخبر» (درویش:۱۴۱۵، ۵/۳۰) عدهای این آیه را به صورت «حق نداشت یا نمیتوانست» ترجمه نمودهاند (مکارم، فولادوند، صفّارزاده، خرّمشاهی و معزّی) حال آن که (حق نداشتن و نتوانستن) برابر فارسی ساخت” ماکان +ل + اسم مجرور+ان ناصبه+ فعل مضارع” است مانند: /وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً /…(۹۲/نساء)” هیچ مؤمنی حق ندارد، مؤمنی را بکشد مگر از روی خطا”./وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ/ …(۱۰۰/یونس) “هیچ کس نمىتواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا” (مکارم و صفار زاده). دیگر مترجمان هم معادل” ما کانَ لِیَأْخُذَ “را” سزاوار نبود بگیرند” دانستهاند که معادل صحیحی نیست.
در ترجمه این آیه آنچه ابتدا به ذهن میرسد، همان ترجمهای است که بسیاری از مفسّران ارائه دادهاند که “یوسف نمیتوانست برادرش را بگیرد” امّا چنانکه گذشت این ترجمه معادل ساخت دیگری است که در بالا به آن اشاره شد و اگر قرار بود این آیه نیز مطابق ساخت ” ماکان +ل + اسم مجرور+ان ناصبه+ فعل مضارع” ترجمه شود، چرا خداوند آن را در قالب ساخت لام جحود آورد، این مطلب مخاطب را به نکتهای رهنمون میشود و آن این است که شاید مراد خداوند بیان کردن جنبهای دیگر از پاکی و عدالت یوسف بوده است؛ یعنی یوسف (ع) به قدری پاک و عادل بود که هرگز مطابق با آیین پادشاه مصر برادرش را نزد خود نگاه نمیداشت و اگر چنین میکرد عمل او ظلم و بی عدالتی محسوب میشد و یوسف (ع) کسی نبود که مرتکب چنین ظلمی شود؛ لذا تدبیری اندیشید که طبق آیین کنعانیان۴ بتواند برادرش را نزد خود نگاه دارد. پس این آیه را نیز باید طبق معادلی که برای ساخت لام جحود پیشنهاد شد، ترجمه نمود.
ترجمه پیشنهادی: او هرگز برادرش را مطابق آیین پادشاه (مصر) نمیگرفت، مگر به اذن خدا.
۳٫/وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ/ … (توبه/۱۱۵) یضل منصوب بأن مضمره بعد لام الجحود و هی مع مدخولها خبر کان و قد تقدمت کثیرا (درویش،۴/۱۸۴) اکثر مترجمان یا خبر را مقدر گرفته یا توجهی به زمان فعل و لام جحود نداشتهاند. ترجمه پیشنهادی: خداوند هرگز قومى را، پس از آن که آنها را هدایت کرد [و ایمان آوردند] گمراه [و مجازات] نمیکند (رضایی).
۴٫/وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً /…(/توبه۱۲۲) اللام و مدخولها خبر کان (درویش:۱۴۱۵،۴/ ۶۱۹) ترجمه پیشنهادی: و هرگز مؤمنان همگى بسیج نمىشوند (رضایی)
۵٫ …/فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ/… (یونس/۷۴) یؤمنوا منصوب بأن مضمره بعدها و اللام و مدخولها خبر کانوا (درویش:۱۴۱۵،۴/۲۸۰). ترجمه پیشنهادی: (ایشان) هرگز به چیزى که قبلًا آن را دروغ انگاشته بودند، ایمان نمىآوردند.
۶٫ وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا /وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا/ … (یونس/۱۳) یؤمنوا منصوب بأن مضمره و هی مع مدخولها خبر کانوا (همان،۴/۲۱۸). در این آیه و آیه قبل هیچ یک از مترجمان معادل دقیق و صحیحی ذکر ننمودهاند و نقدهای سابق مانند: تقدیر خبر، عدم ذکر قید تأبید و بیتوجهی به زمان فعل و ساختار لام جحود در ترجمه این دو آیه نیز وجود دارد. رضایی هم که در این ساخت ترجمهای دقیقتر از دیگران دارد در این دو آیه زمان فعل را که ماضی استمراری است مضارع اخباری آورده است. طبرسی در ذیل این آیه می نویسد: «وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا» در این آیه خبر میدهد که سرّ اینکه هلاک شدند آن بود که مسلماً اگر باقى هم میماندند هرگز به پیمبران خود و کتابهایى که برایشان آمده بود، ایمان نمیآوردند (طبرسی:۱۳۶۰،۱۱/۲۶۸) پس استمرار و باقی ماندن بر کفر در گذشته مدّ نظر است. ترجمه پیشنهادی: و [لى] هرگز ایمان نمىآوردند.
تحلیل ساختار آیه۴۶ ابراهیم
وَ قَدْ مَکَرُواْ مَکْرَهُمْ وَ عِندَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَ إِن کاَنَ مَکْرُهُمْ لِتزَُولَ مِنْهُ الجِْبَال (ابراهیم /۴۶) این آیه از جمله آیات مورد توجه نحویان، مفسّران و قرآن پژوهان است و تاکنون سه مقاله مختص به این آیه نگاشته شده است، مقاله اول از یعقوب جعفری است. وی معتقد است این آیه در ساختار لام جحود است و نظر به شدت ضعف مکر کافران دارد، ایشان دیدگاههای دیگر را بشدّت رد میکند، خرّمشاهی با اعتقاد بر شرطیه و مثبت بودن ساخت این عبارت، نقد صریحی بر دیدگاه آقای جعفری دارد و آقای جعفری مجدداً در مقالهای دیگر با عنوان نقد بر نقد در پی اثبات دیدگاه خود و رد دیدگاه خرّمشاهی است، هر دو قرآن پژوه با رجوع به منابع بسیار نحوی، اعرابی و تفسیری در صدد اثبات دیدگاه مورد قبول خود برآمدهاند، علاقهمندان میتوانند جهت اطلاع از آراء صاحب نظران به این سه مقاله مراجعه نمایند (مجله ترجمان وحی شماره های۸، ۱۲و۱۳).
سه دیدگاه در ارتباط با ساخت این آیه وجود دارد۱٫ ان مخفّفه از ثقیله است و لام، لام فارقه ان نافیه از اِن مخففه است (عکبری: بیتا،۱/۲۲۳)،۲٫ ان نافیه و لام، لام جحود (درویش:۱۴۱۵،۵/۲۰۷؛ دعاس:۱۴۲۵،۲/۱۳۷؛ صافی: ۱۴۱۸ ،۱۳/۲۱۰؛ عکبری: بیتا، ۱/۲۲۳)،۳٫ ان شرطیه و لام برای تعلیل است (ابن هشام: ۱۳۸۶، ۱/۲۲۹). کسانی که ان را مخفّفه از ثقیله میدانند، قرائتشان مخالف با قرائت مشهور است (لَتَزولُ) بنابراین غیر قابل قبول است و تقریباً مورد انکار واقع شده؛ امّا دو دیدگاه دیگر هریک موافقان و مخالفانی دارد (جعفری:۱۳۸۲، ۵ـ۹؛ خرمشاهی: ۱۳۸۲، ۱۶ـ ۳۵).
دلایل موافقان اِن نافیه از این قرار است:۱ـ ابن مسعود که”اِن کان ” را ” ماکان” خوانده است؛ ولی این دلیل قابل قبول نیست و اجتهاد شخصی و فهم ابن مسعود از آیه نمیتواند ملاک صحّت این معنا باشد، ضمن این که قرائت موافق با شرطیه بودن “اِن” هم از حضرت علی رسیده؛ ولی شاذ و غیر قابل استناد است.۲ ـ اِن نفی و ساختار لام جحود حکایت از ضعف مکر کافران دارد و آیه در صدد تسلّی دادن به پیامبر است و نافیه بودن، با این هدف سازگار است. در پاسخ باید گفت: اولاً: ان شرطیه بیشتر دلالت بر سستی و ضعف مکر کفار دارد، در اینصورت معنای آیه چنین است که ” خدا به مکر آنان محیط است؛ اگرچه از بین برنده کوهها باشد” علامه طباطبایی نیز مینویسد مضمون این آیه و آیه قبلش چنین است: «آنان آنچه در طاقتشان بود در نقشه چینى و مکر به کار بردند، غافل از اینکه خدا به مکرشان احاطه دارد، هر چند مکرشان عظیم باشد آنقدر که کوهها را از میان ببرد» (طباطبایی:۱۳۷۵، ۱۲/۱۲۳)؛ یعنی آنها هر چند قوى و قادر به نقشهکشى باشند خدا از آنها آگاهتر و قادرتر است و توطئههاى آنها را هر چه باشد در هم مىکوبد. ثانیاً: لام جحود با ما یا لم منفی میشود نه با اِن و اِن هرگاه منفی ساز باشد باید همراه “الا” بیاید. بنابراین “اِن” در این آیه نمیتواند نافیه باشد و این آیه در میان آیات با ساخت لام جحود جای نمیگیرد و مترجمان هم هوشمندانه و “اِن” را شرطیه گرفته و آیه را چنین ترجمه نمودهاند” آنها نهایت مکر (و نیرنگ) خود را به کار زدند و همه مکرها (و توطئههایشان) نزد خدا آشکار است، هر چند مکرشان چنان باشد که کوهها را از جا برکند”.
نتیجه
۱ـ در ساختار لام جحود فعل مضارع منصوب به ان مقدر است؛ نه لام زیرا ۱٫ لام از عوامل مختص به اسم است و در فعل عمل نمیکند ۲٫ شواهد قرآنی، درآیات بسیاری فعل مضارع مسبوق به ماکان بواسطه اَن ناصبه منصوب گردیده مانند” (/وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ/ … (آل عمران/۱۶۱).
۲ـ لام جحود همانگونه که نحویان گفتهاند، لام تأکید و تقویت نفی است و بر این اساس تحلیل آن به صورتی که به معنای تعلیل باشد، تحلیل نادرستی است.
۳ـ نحویان بصری و کوفی به اتفاق لام جحد را لام تأکید و تقویت نفی دانستهاند نه تعلیلیه، اگر لام زائده باشد، حداکثر معنای حاصل از حروف زائده همان معنای تأکید است و در هر صورت “لام” تعلیلیه نیست؛ بنابراین اگر لام زائده باشد هم میتوان تأکید را با “مریدا” مقدّر فهمید، هم بدون “مریداً ” امّا از آنجا که بدون “مریداً ” نیز به دلیل وجود خود “لام” تأکید فهمیده میشود نیازی به تقدیر خبر نیست.
۴ـ برابر فارسی لام جحود عبارت است از یک قید تأکید مانند” قطعاً” امّا چون در این ۱۹آیه در همه موارد با توجه به معناشناسی آیات میتوان مفهوم نفی ابد را استفاده کرد، باید در ترجمه لام تأکید یا جحود در این آیات از قید تأبید “هرگز” استفاده نمود بنابراین نزدیکترین معادل و برابر فارسی ساختار لام جحود در این آیات عبارت است از: قید تأبید هرگز و فعلی که بسته به سیاق جمله، مضارع اخباری یا ماضی استمراری است و ترجمههای دیگر معادل درست این ساخت نبوده و مقصود آن را نمیرساند.
۵ ـ بسیاری از مترجمان معادل مناسب برای این ساخت درنظر نگرفته و افرادی هم که در تعدادی آیات برابریابی درستی انجام داده اند، این دقت را در تمام آیات به کار نبرده و ترجمه یکدست و هماهنگی ارائه ننمودهاند، بجاست یک ساخت در قرآن در تمام آیات تا جای ممکن ترجمهای هماهنگ و یکسان داشته باشد و از ترجمههای ناهمگون پرهیز گردد. در میان قرآنهای مترجم که درباره این ساخت مورد استفاده قرار گرفت، رضایی در بیشتر موارد درست برابریابی کرده است اگر چه در مواردی دقت نظر لازم را بکار نبسته و ترجمه مناسبی ارائه ننموده است.
۶ ـ ساختار آیه ۴۶ ابراهیم موجبه است نه منفی و متفاوت با ساختار لام حجود؛ زیرا ۱ـ شرطیه بودن واژه” اِن” ضعف مکر کفّار را بهتر بیان میکند. ۲ ـ لام حجود با ما یا لم منفی میشود، نه با اِن و اِن هرگاه منفی ساز باشد، باید همراه “الا” بیاید.
پی نوشتها
۱- نظریه این مقاله و بازنویسی نهایی آن از رضا شکرانی و مراجعه به منابع، نگارش و تدوین اولیه از زهره کیانی است.
۲- ساختار لام جحود در ۱۹ آیه از قرآن آمده ولی جواد آسه به وجود ۱۶ آیه تصریح نموده و به ذکر نمونههایی از این آیات پرداخته است و در بین این نمونهها به اشتباه ” لام” در آیات “وَ مَا کاَنَ هَاذَا الْقُرْءَانُ أَن یُفْترََى مِن دُونِ الله” (یونس/۳۷) “و مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلهَُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ الله” (توبه /۱۲۰) که با ساخت” ماکان +ل + اسم مجرور +ان ناصبه+ فعل مضارع” است نیز “لام” جحود تلقی نموده است همچنین آیه ۴۶ ابراهیم را نیز جزء این ساختار محسوب نموده است که درباره آیه اخیر در ادامه مقاله بحث خواهد شد.
۳- تنها در این آیه خبر محذوف با همه مصادر ذکر گردیده امّا در موارد دیگر تنها به ذکر خبر محذوف، مشروط به تشخیص آن توسط اعراب پژوهان، بسنده و از ذکر منابع به دلیل تکراری بودن آن پرهیز میگردد.
۴- در قانون پادشاه مصر، مجازات سارق این نبود که صاحب مال او را نزد خود نگهدارد از اینرو یوسف نخواست بر اساس قانون مصر اینکار را بکند و اگر طبق قانون مصر برادرش را نگاه میداشت عمل او ظلم و بی عدالتی محسوب میشد؛ اما کیفر سارق در دین کنعانیان این بود که دزد را یک سال تمام به بردگى میگرفتند لذا یوسف تدبیری اندیشد که برادرش را با اعتقاد و قانون دینى خودشان مجازات نماید (طبرسی:۱۳۶۰،۱۲/۲۶۹).
https://liar.ui.ac.ir/article_19691_18b1bc18a4fe673e8c83dc6ce591dd78.pdf