ترجمه ترکیب وصفی عربی
ترکیبهای وصفی
چنانکه در دروس نحو عربی خواندهایم، در زبان عربی صفت با موصوف، در چهار ویژگی مطابقت میکند: در جنس (مذکر و مؤنث بودن)؛ عدد (مفرد، مثنی و جمع بودن)؛ معرفه یا نکره بودن و اعراب. در مقابل، مذکر و مؤنث بودن واژهها در زبان فارسی مطرح نیست؛ مگر آنکه صفتی دال بر مذکر یا مؤنث بودن موصوف، به دنبال آن ذکر کنیم و بدینگونه ترکیبهای وصفی مستقلی شکل دهیم و مثلاً بگوییم: گاو نر یا شیر ماده. علاوه بر این باید توجه داشته باشیم که در زبان فارسی، صفت همیشه مفرد میآید و هیچ مطابقتی میان صفت و موصوف از نظر عدد وجود ندارد؛ مثلاً میگوییم: آن مرد دانشمند، آن زن دانشمند، یا آن مردان و زنان دانشمند. اعراب هم مختص زبان عربی است و در فارسی ظهور و بروزی در ظاهر الفاظ ندارد؛ یعنی مثلاً در زبان فارسی اسم یا فعلِ مرفوع و منصوب نداریم و حروف اضافه، اسم پس از خود را مجرور نمیکنند. با این همه توجه به اعراب واژهها در ترجمه ترکیبهای وصفی اهمیت بسیاری دارد و به صورت طبیعی، درمعنایی که از ترکیبهای وصفی عربی به دست میدهیم، منعکس میشود. یادآوری میکنیم که تغییر حالتهای اعرابی در ترکیبهای عربی، در معنای آنها اثرگذار است و به طور کلّی، «اعراب» معناساز است؛ به این معنا که مفهوم واژه «المَدرَسَهُ» و «یَذْهَبُ» با «المَدرَسَهَ» و «أنْ یَذْهَبَ» یکسان نیست. برای دریافت بهتر مطلب به ترجمه ترکیبهای وصفی زیر به زبان فارسی توجه کنید:
ـ الوَردهُ الجمیلهُ: گل زیبا
ـ الصّدیقُ الوفیُّ: دوست وفادار
ـ الشّجرهُ الباسقهُ: درخت بلند
ـ الطّلاّبُ المُجِدُّونَ: دانشجویان کوشا
ـ الکتابانِ النّافعانِ: آن کتابهای سودمند (در زبان فارسی، مثنی در حکم جمع است.)
ـ الکتبُ النّافعهُ؛ آن کتابهای سودمند
چند نمونه دیگر خارج از جمله
ـ الطّالبُ المؤمنُ / الطّالبهُ المؤمنهُ: آن دانشجوی باایمان
ـ الطّالبانِ المؤمنانِ / الطّالبتانِ المؤمنتانِ: آن دانشجویان باایمان
ـ الطّلاّبُ المؤمنونَ / الطّالباتُ المؤمناتُ: آن دانشجویان باایمان
چند نمونه دیگر در ساختار جملات ساده عربی
ـ الثّقافهُ الإسلامیّهُ غنیّهٌ: فرهنگ اسلامی، پربار است.
ـ العِبادُ الصّالحونَ صابرونَ: بندگان صالح، شکیبا هستند.
ـ الصّفحهُ الأولی بیضاءُ: صفحه نخست، سفید است.
ـ المعاملاتُ الرّبویّهُ مُحَرَّمهٌ: معاملات رَبَوی حراماند.
ـ الإسلامُ دینٌ خالِدٌ: اسلام، دینی جاودانه است.
ـ الحَمَامَهُ طائرٌ جمیلٌ: کبوتر، پرندهای زیبا است.
التعلیمُ مهنهٌ شریفهٌ: آموزش، پیشهای ارجمند است.
ـ النّیلُ نَهْرٌ طویلٌ: نیل، رودخانهای طولانی است.
همه این نمونهها در حالت رفع قرار دارند و بدیهی است که چنانچه در حالت اعرابی دیگری به کار رفته باشند، معنایی دیگر به ذهن میرسانند و باید به گونه دیگری ترجمه شوند؛ برای نمونه ترکیبهای وصفی «آیهً مبارکهً» و «فی روایهٍ شریفهٍ» را به ترتیب باید به معنای «آیهای مبارک را» و «در روایتی شریف» ترجمه کرد تا حالت اعرابی آنها در چگونگی ترجمه هر یک اثر گذاشته باشد.
نمونههایی از قرآن کریم
ـ ﴿کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ﴾؛۱چون پروانه[هاى] پراکنده
ـ ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾؛۲مانند پشم رنگین حلاّجىشده
ـ ﴿فِی عِیشَهٍ راضِیهٍ﴾؛۳در یک زندگى خشنودکننده
ـ ﴿نَارٌ حَامِیهٌ﴾؛۴آتشى سوزنده
ـ ﴿رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَهً فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَهٌ﴾؛۵فرستادهاى از جانب خدا که [بر آنان] صحیفههایى پاک را تلاوت کند، که در آنها نوشتههاى استوار است.
ـ ﴿فَلَهُمْ أجْرٌ غَیرُ مَمْنُونٍ﴾؛۶پاداشى بىمنّت خواهند داشت.
ـ ﴿یتِیمًا ذَا مَقْرَبَهٍ أوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَهٍ﴾؛۷به یتیمى خویشاوند، یا بینوایى خاکنشین
ـ ﴿فِیهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَهٌ وَ أکْوَابٌ مَوْضُوعَهٌ وَ نَمَارِقُ مَصْفُوفَهٌ وَ زَرَابِیُّ مَبْثُوثَهٌ﴾؛۸تختهایى بلند در آنجا است و قدحهایى نهادهشده و بالشهایى پهلوى هم [چیده] و فرشهایى [زربفت] گسترده.
ـ ﴿وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ وَ الْأرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ﴾؛۹سوگند به آسمانِ بارشانگیز، سوگند به زمین شکافدار [آماده کِشت].
ـ ﴿فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَهٍ مَرْفُوعَهٍ مُطَهَّرَهٍ بِأیدِی سَفَرَهٍ کِرَامٍ بَرَرَهٍ﴾؛۱۰در صحیفههایى ارجمند، والا و پاکشده، به دست فرشتگانى، ارجمند و نیکوکار.
بر این اساس، باید توجه داشت که تفاوت در ساختار دستوری ترکیبهای وصفی در فارسی و عربی موجب بروز اشتباه در ترجمه فارسی اینگونه ترکیبهای وصفی نشود؛ یعنی، به کار گرفتن ترکیبهایی همچون «سوره مبارکه» و «فقهای عدول» در ترجمه «السّورهُ المبارکهُ» و «الفقهاءُ العدولُ» درست نیست؛ زیرا مؤنث بودن صفت در نخستین ترکیب و جمع بودن آن در ترکیب دوم بر اساس قواعد دستوری زبان عربی است و انتقال آن به ترجمه فارسی نادرست است. این دو ترکیب را به ترتیب باید چنین ترجمه کرد: «سوره مبارک» و «فقیهان (فقهای) عادل»؛ زیرا مهم آن است که مترجم در ترجمه از هر زبانی، معانی و مفاهیم را با سبک و شیوه متناسب به زبان دیگر انتقال دهد و از انتقال ویژگیهای خاصّ دستوری زبان مبدأ به زبان مقصد، مانند مؤنث و جمع بودن صفت در عربی در برخی از موارد، سخت بپرهیزد؛ اصلی مهم که لازمه موفقیّت کامل در آن، تسلّط به زبان مقصد است.
افزون بر این، در زبان عربی گاه از باب مبالغه، مصدر در جایگاه صفت قرار میگیرد که در این موارد، نیازی به تبعیت صفت از موصوف در جنس و عدد نیست. بنابراین، در ترجمه «رَجُلٌ عَدلٌ» و «امرأهٌ عَدلٌ» باید گفت: مرد و زنی سراپا عدالت و دادگری. یا در ترجمه «رَجُلانِ عَدلٌ، اِمرأتانِ عَدلٌ، رِجالٌ عَدلٌ و نِساءٌ عَدلٌ» باید گفت: مردان و زنانی سراپا عدالت و دادگری.
همچنین برخی از ترکیبهای وصفی عربی را باید به صورت ترکیب اضافی در زبان فارسی ترجمه کرد؛ مانند: «الجامعهُ اللّبنانیّهُ: دانشگاه لبنان»؛ «العالَمُ الإسلامیُّ: جهان اسلام»؛ «السّفیرُ الإیرانیُّ: سفیر ایران»؛ «الشّعبُ الفلسطینیُّ: ملت فلسطین»؛ «المُحیطُ الأطلَنطیُّ: اقیانوس اطلس».
در مواردی نیز در زبان عربی، موصوف، اسمی مثنی و صفت، دو لفظ مفرد است که با «واو» به یکدیگر عطف شدهاند. در این صورت باید مطابق شیوه رایج در زبان مقصد عمل کرد و مثلاً در ترجمه «اللّغتانِ العربیّهُ والفارسیّهُ» گفت: دو زبان فارسی و عربی.
نکته مهم در همه این موارد، لزوم توجه به ویژگیهای زبان مقصد در چگونگی بیان ترکیبهایی است که به اشکال گوناگون در زبان عربی به کار گرفته میشوند و در مواردی، ناهماهنگیهایی در این میان به چشم میخورد.
موصوف و صفت مقلوب
در زبان عربی، مانند زبان فارسی، موصوف در ترکیبهای وصفی، اغلب بر صفت مقدّم است؛ مانند: «اللّغاتُ المختلفهُ، الأیّامُ القَدیمهُ و النّفعُ العظیمُ». در این قبیل ترکیبها، واژه نخست، موصوف و واژه پس از آن، صفت به شمار میرود که مهمترین کارایی آن بیان یکی از ویژگیهای موصوف است. چنین ترکیبهایی در زبان عربی، مانند سایر زبانها، فراوان به کار میرود و کمتر سخنی را میتوان سراغ گرفت که در آن ترکیبی وصفی به کار نرفته باشد. اما گاه به دلایل زیباشناختی یا معنایی، جای موصوف و صفت در زبان عربی عوض میشود؛ صفت بر جای موصوف مینشیند و موصوف مؤخَّر میگردد. در اینگونه موارد مثلاً میگویند: «عظیمُ القَدرِ (به جای «القَدرُ العظیمُ»)، قدیمُ الزّمانِ (به جای «الزّمانُ القدیمُ»)، سالِفُ الأزمانِ (به جای «الأزمانُ السّالفهُ»)، یَقِظُ الفُؤادِ (به جای «الفُؤادُ الیَقِظُ») و قصیرُ القامَهِ (به جای «القامهُ القصیرهُ»)». گفتنی است ترکیب وصفی پس از تغییر محل صفت و موصوف، به ترکیب اضافه لفظی بدل میشود که واژه نخست در آن مضاف و واژه دوم مضافٌالیه به شمار میرود با این تفاوت که بر خلاف ترکیبهای اضافی دیگر، مضاف خود برای موصوفی دیگر که پیش از آن ذکر میشود، حالت صفت را دارد؛ مانند: «رَجُلٌ وَطیدُ الإیمانِ و امرأهٌ وَطیدهُ الإیمانِ»؛ مردی سختایمان و زنی سختایمان.
در ترجمه چنین ترکیبهایی، که در اصطلاح به آنها «موصوف و صفت مقلوب» میگویند، در حد ممکن باید، تا آنجا که با شیوه رایج در زبان مقصد هماهنگی دارد، از صفت و موصوف مقلوب فارسی استفاده کرد؛ زیرا نویسنده متن عربی نیز هدف خاصی از کاربرد آنها داشته است. بر این اساس، ترجمه ترکیبهای وصفی مقلوبِ «خامِلُ الذِّکرِ، طاهرُ القلبِ و واسِعَهُ النِّطاقِ» به ترتیب عبارت است از: «گمنام، پاکْدل و درازْدامن».
موصوف و صفت گسسته
یکی از انواع ترکیبهای وصفی در زبان عربی، ترکیبی است که ما آن را ترکیب «موصوف و صفت گسسته» میخوانیم. در این نوع ترکیب، صفت، به دلایل دستوری یا زیباشناختی، از موصوف خود جدا میشود و دستکم با فاصله شدن یک واژه، پس از آن میآید. هرگاه موصوف، مضاف هم باشد، به دلیل لزوم ذکر بدون فاصله مضافٌالیه، پس از مضاف، حتماً باید صفت را پس از مضافٌالیه ذکر کرد: (موصوف/ مضاف + مضافٌالیه + صفت)؛ دقیقاً مانند ترکیب «عَلی عِبادِ اللهِ الصّالحینَ» در سلام نماز که در آن واژه «الصّالحینَ» صفت واژه «عِباد» است و در عدد، نوع، معرفه بودن و اعراب با آن مطابقت دارد و دلیل جدا شدن آن از موصوف آن است که موصوف، مضاف هم هست و از این رو، گریزی از ذکر موصوف و صفت، به صورت گسسته وجود ندارد؛ زیرا نباید میان مضاف و مضافٌالیه فاصله انداخت.
در مواردی نیز جدا کردن صفت از موصوف در زبان عربی، واجب نیست و دلایل دستوری در ایجاد فاصله میان آن دو، وجود ندارد و آن در صورتی است که نویسنده یا گوینده به دلیل بلاغی و زیباتر کردن سخن، میان موصوف و صفت جدایی بیندازد؛ مانند آنچه در آیه مبارک ﴿کِتابٌ أنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ﴾۱ رخ داده و میان واژه «کتابٌ» و صفت آن (مبارکٌ) فاصله افتاده است.
به هر حال مهم آن است که ترکیبهای موصوف و صفت گسسته، از هر دو نوع، به صورت موصوف و صفت پیوسته ترجمه شوند؛ برای نمونه در ترجمه «عَلَی عبادِ اللهِ الصّالحینَ» و آیه پیشگفته باید گفت: «بر بندگان صالح خداوند» و «کتابی پربرکت که آن را بر تو نازل کردیم تا در آیات آن تدبّر کنند».
چند نمونه از انواع ترکیبهای وصفی در زبان عربی
ـ «کانَ غَضَّ الشّبابِ، معتدلَ الخَلْقِ، ناضِرَ الوَجهِ، مُشْرِقَ الجَبینِ؛ وکانَ عَذْبَ الصّوتِ، حُلْوَ الحدیثِ… وکانَ حَسَنَ الزِّیِّ معنیّاً بثیابِهِ وشَکلهِ عِنایهً ظاهِرهً…؛ وکانَ طَیِّبَ النّشرِ…».۲
ترجمه: او جوانی باطراوت، خوشاندام، زیبارو و پیشانیبلند بود. خوشصدا و شیرینسخن بود… نیکوجامه بود و به لباس و ظاهر خود توجهی ویژه داشت… و [همواره] خوشبو بود.
ـ مُصَلَّی طَهرانَ الکبیرُ: مصلّای بزرگ تهران
ـ فی محکمِ کتابِ اللهِ الکریمِ: در کتاب استوار و ارجمند خدا
ـ اللِّجانُ الثَّوریّهُ: کمیتههای انقلاب
ـ ثَوْرتُنا الإسلامیّهُ: انقلاب اسلامی ما
ـ إیرانُ العزیزهُ: ایران عزیز
ـ طَیِّبَهُ القلَبِ: پاکدل
ـ اللّغهُ الفارسیّهُ العَذْبَهُ: زبان شیرین فارسی
ـ کلّیّهُ الفنونِ الجمیلهِ: دانشکده هنرهای زیبا