اصطلاحات حقوقی به زبان عربی
بر اساس حروف الفباء (فارسی به عربی) – تکمیل می شود ….
احضار به دادگاه به عربی : الاستدعاء
احضاریه: کتاب الاستدعاء – رساله الاستدعاء
ازدواج: الزواج
اساسنامه به عربی : النظام الأساسی
اطلاعات: المعلومات
اعتراض به حکم دادگاه به عربی : طعن
اعدام: الاعدام
امضا : التوقیع
بدهی: الدین – الدیون
بندهای قرارداد به عربی: بنود العقد
بستن قرارداد: إبرام العقد
بیعانه: عربون
پرداخت: الدفع
تابعیت: الجنسیه
تعهدات طرفین: التزامات الطرفین
تفاهم نامه: مذکره التفاهم
توافق نامه: اتفاقیه
جریمه کردن: التغریم
جریمه: غریمه
چک: الصک
حبس ابد: الحبس المؤبد
دادگاه بدوی (به عربی) : المحکمه الابتدائیه
دادگاه فرجام خواهی: محکمه النقض
دادگاه به عربی: المحکمه
دار زدن: الاعدام شنقا
رسمی : القانونی
رشته حقوق: فرع القانون
سوء پیشینه به عربی : السجل العدلی
شاهد به عربی : شاهد
شرکت در مناقصه: المشارکه فی المناقصه
طرفین قرارداد: طرفا العقد
عوارض دادگاه: رسوم المحکمه
عوارض: رسوم
فراخوان: دعوه
قرارداد: العقد
قوه قضائیه: السلطه القضائیه
کسورات (به عربی) : الخصومات
کسی که به سن قانونی نرسیده: القاصر
گواهینامه رانندگی به عربی: رخصه القیاده
لوگو (شرکت) : الشعار
مزایده: المزایده المزاد
مشاور: المستشار
مناقصه: المناقصه
مهر : الختم
نماینده شرکت: وکیل الشرکه
وثیقه الزواج: سند ازدواج
وثیقه: سند
وظایف: الواجبات
وکالت (به عربی) : المحاماه
وکیل: المحامی
وکیل تسخیری: المحامی الدفاع العام (public defender)
هیئت منصفه: هیئه المحلفین
اصطلاحات حقوقی به زبان عربی
منابع آزمون مترجمی رسمی عربی – دانلود فرهنگ لغت حقوقی عربی
خواهان : مدعی ، شخصی که دادخواست را مطرح کرده است .
خوانده : شخصی که دادخواست و دعوا علیه او مطرح شده است .
خواسته : آنچه که خواهان از دادگاه درخواست دارد .
دادخواست : برگه های چاپی مخصوص و به زبان فارسی که جهت مطرح نمودن خواسته و دعوی مدنی (حقوقی) مورد استفاده قرار می گیرد .
تأمین خواسته : درخواست توقیف اموال خوانده اعم از منقول و یا غیر منقول و صورت برداری و ارزیابی و حفظ اموال توقیف شده و توقیف حقوق استخدامی خوانده و اموال منقول وی که نزد شخص ثالث موجود است .
تأمین دلیل : درخواست از دادگاه (شورای حل اختلاف) برای ملاحظه و صورت برداری از دلایل و مدارک از قبیل تحقیق محلی ، نظر کارشناس ، دفاتر تجاری یا استفاده از قرائن و امارات موجود در محل و یا دلایلی که نزد طرف دعوی یا دیگری است که در آینده متعذر و یا متعسر خواهد شد .
دستور موقت : رأی دادگاه که به صورت قرار است دایر بر توقیف مال یا انجام عملی و یا منع از امری که تعیین تکلیف آن فوریت دارد .
واخواهی : اعتراض محکوم علیه غایب به حکم غیابی را واخواهی گویند .
حکم : رأی قاضی و دادگاه که راجع به ماهیت دعوی و قاطع آن باشد .
حکم غیابی : چنانچه خوانده یا وکیل یا قائم مقام یا نماینده قانونی او در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نشده و به طور کتبی نیز دفاع ننموده باشد و یا اخطاریه ابلاغ واقعی به خوانده نشده باشد ، در این صورت حکم دادگاه غیابی است .
حکم حضوری : حکمی که غیابی نباشد ، حضوری است .
محکوم : شخصی است که حکم دادگاه علیه اوست .
محکوم به : آن چیزی که دادگاه به آن رأی داده و مورد حکم دادگاه است و خوانده را به آن محکوم نموده است .
محکوم له : شخصی که حکم دادگاه به نفع اوست .
محکوم علیه : شخصی است که حکم دادگاه به ضرر و بر علیه اوست .
اجرائیه : برگ اجرائیه ، برگه ای که حاوی دستور اجرای حکم دادگاه یا اجرای مفاد اسناد رسمی لازم الاجراء است .
خیار : توانایی بر هم زدن عقد را گویند .
حَکَم : به معنی داور می باشد .
اخطاریه : اخطار نامه ، برگه اخطار به خواهان یا خوانده جهت حضور در دادگاه برای جلسه رسیدگی یا انجام امری مانند پرداخت هزینه کارشناس و غیره .
احضاریه : احضار نامه ، برگه احضار فرد به حضور در دادسرا یا مرجع انتظامی برای پاسخ و یا انجام امری .
شاکی : شخصی است که شکایت مطرح کرده است .
متشاکی : شخصی است که شکایت بر علیه او مطرح شده است ، مشتکی عنه .
متهم : شخصی که از او شکایت شده و به او تفهیم اتهام شده است .
مجنی علیه : شخصی است که جرم و یا جنایت بر او و یا به ضرر او واقع شده است .
جانی : کسی که مرتکب جرم و جنایت شده است .
دیه : دیه مقدر ، مال معینی است که در شرع مقدس به سبب جایت غیر عمدی بر نفس ، عضو یا منفعت ، یا جنایت عمدی در مواردی که به هر جهتی قصاص ندارد ، تعیین می شود .
اَرش : دیه غیر مقدر را ارش گویند که میزان آن با لحاظ نوع و کیفیت جنایت و تأثیر آن بر سلامت مجنی علیه و میزان خسارت وارده با در نظر گرفتن دیه مقدر و با جلب نظر کارشناس (پزشکی قانونی) تعیین می شود .
اگر میشه جزوه کاملی از اصطلاحات حقوقی عربی به فارسی بگذارید