داستان حضرت یوسف به عربی همراه با ترجمه فارسی – داستان پیامبران به عربی
بهترین داستان های عربی در اینستاگرام ما : اینجا کلیک کنید
عربی یازدهم – عربی دهم ( متن عربی دبیرستان)
ولد یوسف وکان له ۱۱ أخاً، ولکنه کان الولد المحبب لدی أبوه، وکان یحبه حباً جماً، وفی لیله من الأیام رأی سیدنا یوسف فی منامه أحد عشر کوکباً والشمس والقمر له ساجدین، فإستیقظ سیدنا یوسف علیه السلام وبدأ یقص رؤیاه علی والده، فنصحه والده ألا یقص هذه الرؤیا علی إخواته حتی لا تزداد غیرتهم من سیدنا یوسف علیه السلام خوفاً علیه، ولکن الشیطان قد وسوس لإخوه یوسف فإجتمعوا علی ان یلقوه فی غیابات الجب، ودبروا ذلک فذهبوا إلی أبوهم یطلبون منه أن یترک لهم یوسف یلعب معهم، وقد وعدوه أن یحافظوا علیه ویعتنوا به، وعندما وصلوا إلی المکان الذی دبروه لإلقاء سیدنا یوسف، فعلوا ما اتفقوا علیه وألقوه فی البئر، ورجعوا إلی ابوهم قائلین ان الذئب أکله وقاموا بوضع دم کذب علی قمیصه حتی یصدق أبوه . | هنگامی که یوسف متولد شد ۱۱ برادر داشت اما او فرزند دوست داشتنی نزد پدرش بود و بسیار او را دوست می داشت و یک شب یوسف در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دید که به او سجده می کنند، پس حضرت یوسف از خواب برخاست و خوابش را برای پدرش تعریف کرد. پدرش او را نصیحت کرد تا این خوابش را برای برادرانش تعریف نکند تا بر او حسادت نکنند. اما شیطان برادران یوسف را وسوسه کرد و آنها تصمیم گرفتند که او را در چاه بیندازند و برای آن نقشه کشیدند و نزد پدرشان رفتند و از او خواستند که بگذارد یوسف با آنها بازی کند، به او قول دادند که از او حفاظت کنند و به او توجه کنند، زمانی که به مکانی که نقشه کشیده بودند رسیدند کاری که می خواستند را انجام دادند و او را در چاه انداختند و نزد پدرشان برگشتند و گفتند گرگ او را خورد و خونی دروغین روی پیراهنش ریختند تا پدرش باور کند |
داستان قرآنی ساده با ترجمه فارسی
داستان های قرآنی کوتاه به زبان عربی
داستان قرآنی در مورد پیامبران
داستان حضرت یوسف به عربی همراه با ترجمه فارسی – داستان پیامبران به عربی – یوسف و زلیخا