رتبه یک کنکور زبان: نمیخواهم آخرش یک مترجم شوم، پزشکی میخوانم!
جوانی که بالاترین نمره را در کنکور زبان خارجی امسال در ایران کسب کرده میگوید دوست ندارد در رشته زبان خارجی تحصیل کند، چون شغل مترجمی را دوست ندارد. او قصد کرده پزشک شود.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ارشیا زاهدی پور خامنه، اهل تهران است و توانسته رتبه یک کشوری زبان و رتبه 13 منطقه 1 کنکور 96 را در رشته تجربی کسب کند. او ساکن منطقه یک تهران و محله نیاوران است و در دبیرستانهای علامه حلی و انرژی اتمی تحصیل کرده.گپ کوتاه ما را با این چهره برتر کنکور می خوانید که در برج میلاد تهران و در حاشیه جشن تجلیل از برگزیدگان کنکور انجام شد.
در دانشگاه به رشته های مرتبط با زبان می روید یا تجربی؟
قصدم پزشکی دانشگاه تهران است.
چرا نمی روید به رشته زبان؟
چرا بروم؟ هیچ دلیلی ندارد بروم. در ایران، رشته های تجربی دارد سلطه می کند. 500 و خرده ای هزار نفر شرکت کننده تجربی اند. 100 و خرده ای فقط در گروه ریاضی رفته اند.
پس پس چرا آزمون زبان دادید؟
فرصت خوبی بود. سئوالات عمومی هر دو گروه یکی هستند. 70 تا سئوال اختصاصی در گروه زبان بود. بعد هم از 6 سالگی کانون زبان می رفتم. چرا نروم آزمون بدهم؟
شما رتبه یک کشوری زبان شدید. می گویید می خواهم بروم پزشکی بخوانم. خب حالا یکی بشنود نمی گوید چرا باید بروم در رشته زبان درس بخوانم؟
وقتی رتبه تک رقمی ریاضی می رود دو سال درس می خواند و بعد دوباره کنکور می دهد و رتبه یک تجربی می شود چرا من این کار را نکنم؟ رشته زبان زمینه کاری ندارد. فوقش یک مترجم خوب بشوم و نهایتا دار الترجمه بزنم. البته از بچه گی هم به پزشکی علاقه داشتم.
شغل پدرتان چیست؟
شغل آزاد دارد.
در خانواده پزشک داشتید؟
در خانواده نزدیکم نه، برادرم دانشجوی دندانپزشکی است. پدرم لیسانس بیولوژی دارد.
فکر نمی کنید این حرف شما خیلی ها را ناامید می کند که آخرش باید بروید دارالترجمه بزنید؟
داشتن دار الترجمه خیلی خوب است ولی کسی را می خواهد که بداند مسیرش چیست. مسیر زبان را نه می دانم چیست و نه علاقه دارم بدانم.
شما از 6 سالگی رفتید زبان آموختید. حالا تازه می گویید نمی دانم مسیر زبان چیست یا علاقه ندارم؟
علاقه به زبان دارم. به خود زبان خیلی علاقه دارم ولی به عنوان یک شغل نه، علاقه ندارم. مسیرکاری اش را می گویم. اصلا آشنا نیستم. علاقه ندارم زبان رشته کاری ام باشد. این که زبان جدید یاد بگیرم خوب است.
با داشتن زبان قوی فکر بیرون رفتن از کشور هستید؟
تا الان نه اقدام کردم نه فکر کردم. البته احتمالش را رد نمی کنم.
چقدر احتمالش است؟
خیلی نیست. رو راست بگویم کشورم را دوست دارم و آن طرف پایگاه محکم ندارم. بیرون رفتن کسی را می خواهد که هلت بدهد.
آمدیم و دعوت نامه دادند آنوقت چه می شود؟
باید بشینم فکر کنم. باید روی پای خودم باشم. به مرزی برسم که بتوانم بروم. خیلی پیچیده تر از این حرفهاست. رفتن آن طرف را می گویم. فقط درخواست دادن به یک دانشگاه و قبول کردن نیست. مسایل روحی و مالی اش هست. این هم که بخواهی در یک کشور دیگر ساکن شوی، خیلی پیچیده تر است.
لابد در مسایل مالی اش که مشکلی ندارید؟
دارم، چرا ندارم؟
آدم توی ولنجک زندگی کند، رتبه یک کنکور زبان، با پدر شغل آزاد باشد، باز هم می گوید مشکل مالی دارم؟
راستش، بازار کساد است، (می خندد) پدرم توی کانال شما جوین است، این حرف را می خواند. کاش این حرف را نگفته بودم!
جوابت کاملا حساب شده بود. بگذریم. تصورت از تحصیل در پزشکی چیست؟
فعلا تصورم خیلی خوب است. یعنی محیط کارش را دوست دارم. این که بتوان به کس دیگری کمک کرد را خیلی دوست دارم.
مشکلی با دیدن بیمار ندارید؟
نه مشکل با خون دارم نه مشکل با بیمار دارم.
برای بازار کار چه فکری کردید؟
جای سخت همینجاست. بعد از این که دوره پزشکی عمومی را تمام می کنی باید بروی دوره طرح را بگذرانی، باید امتیاز جمع کنی. بازار کار از آن چیزهاست که در راه پیش می آید. در همین مسیری که واقعا کوتاه هم نیست، 13-14 سال طول می کشد. آدم مجبور است در بیمارستان ها کار کند یا در شهرهای دیگر مشغول شود، در این مسیر کار هم پیش می آید.
ظاهرا خوب هم درباره پزشکی تحقیق کردید؟
بله، یک الگوی خوب دارم. پروفسور سمیعی را می گویم. در فامیلهای دورمان دکتر شاهرخی را داریم که فوق العاده نسبت به سن شان فعال هستند و عاشق کارشان هستند. دوست دارم یک چنین تیپی واسه خودم تصور کنم.
دقیقا چه تیپی؟
خیلی فعال، پرجنب و جوش، کسی که از کارش خسته نشده، با کارش زنده است. پزشکی همین است دیگر. آدم باید قسمتهای زیادی از عمرش را از تفریح و خانواده دور باشد. بیشتر با کارش سر و کار دارد. این که ببینی بیماری می آید پیش تو و سالم برمی گردداین حس خوبی است.