عمل ترجمانی
عمل ترجمانی (translational action)
هولز مانتاری و الگوی عمل ترجمانی
الگوی عمل ترجمانی که خانم هولز مانتاری Translatorisches Handlen: (Theorie und Methode) مطرح ساخت،با این هدف مفاهیمی را از نظریه ارتباط و نظریه عمل اخذ نمود که الگو و رهنمودهایی فراهم کند تا در بسیاری از شرایط ترجمه حرفهای قابل اجرا و عملی باشند. عمل ترجمه اساسا ترجمه را یک تعامل انسانی نتیجهمدار (outcome- oriented) و مقصودگرا میداند و فرایند ترجمه را به صورت ترکیباتی پیامرسان (message- tranmitter) مورد تأکید قرار میدهد که متضمن انتقال فرهنگی است:
«[این مسئله] صرفا مربوط به ترجمه لغات، جملات، یا متون نیست، بلکه مربوط به هر موردی است که همکاری مورد نظر در فرهنگهای مختلف را راهنمایی و هدایت کند و رابطه نقشمدار را امکانپذیر سازد.»
(ترجمه سخنان خانم هولز مانتاری، ۸- ۷: ۱۹۸۴)
ترجمه میان زبانی را «عمل ترجمه از متن مبداء» توصیف میکنند و آن را فرآیندی ارتباطی میدانند که مستلزم نقشها و نقش آفرینان زیادی است:
آغازگر (initiator): فرد یا گروهی که به ترجمه نیاز دارد.
سفارش دهنده (commissioner): فردی که با مترجم ارتباط دارد.
پدید آورنده (producer) متن مبداء فردی در گروه که متن مبداء را مینویسد، اما الزاما همیشه درگیر تولید متن مقصد نیست.
پدیدآورنده متن مقصد: خود مترجم
کاربر (user) متن مقصد: فردی که از متن مصد مثلا به عنوان مطلب آموزشی یا اثری پرفروش، استفاده میکند.
مخاطب متن مقصد: دریافت کننده نهایی متن مقصد، مثلا دانشجویانی در زمره کاربران متن مقصد یا مشتریانی که اثر ترجمه شده را میخوانند.
این نقش افرینان هر کدام اهداف اولیه و ثانویه خاصی دارند. متنی که هولز مانتاری برای مطالعه موردی و مشروح خود برگزیده است، دستور العمل نصب نوعی توالت است.
نقش افراد گوناگون دخیل در این عمل ترجمهای، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
وقتی مترجمی حرفه ای با چنین متنی مواجه میشود، اهداف احتمالی او در وهله اول کسب درآمد است و در وهله دوم اجرای قرارداد و رسیدگی به پیام متن. طبق تحلیل صورت گرفته، ممکن ات مترجم در نوع متن تخصص نداشته و با رشتهای که موضوع در آن باره نگارش یافته بیگانه باشد. در این مورد، دادههای اضافی دانش موضوع آن رشته بایستی از طرف نویسنده متن مبداء در اختیار گروه افراد دخیل یا خوانندگان قرار گیرد.
عمل ترجمانی توجه بسیار زیادی به پدیدآوردن متن مقصد دارد که نقشی ارتباطی برای مخاطب به همراه دارد. مثلا، مطلب مذکور به معنی آن است که شکل و نوع متن مقصد را باید از طریق همان چیزی که از نظر نقش برای فرهنگ متن مقصد مناسب است، به پیش برد نه صرفا با رونوشت برداشتن از شرح و وصف متن مبداء آنچه از نظر نقش مناسب است باید به دست مترجم تعیین شود، زیرا او متخصص عمل ترجمه است و نقش وی آن است که مطمئن شود انتقال میان فرهنگی (intercultural) در حدی پذیرفتنی صورت گرفته است. در عملکرد متن ترجمهای (اصطلاحی که هولز مانتاری برای پدید آوردن متن مقصد استفاده میکند) متن مقصد منحصرا برای توصیف مختصر ترکیب و نقش خودش مورد تحلیل قرار میگیرد. مشخصههای مربوط، بر حسب تقسیمبندی «محتوا» و «صورت» توصیف شدهاند:
۱- محتوا که با آنچه «ساختمانشناسی» (tectonics) نامیده میشود، ساخته شده و به آ) اطلاعات واقعی و ب) راهبرد ارتباطی جامع تقسیم میگردد.
۲- صورت که به وسیله «بافتار» (texture) ساخته میشود و به آ) اصطلاحات و ب) اجزای منسجم تقسیم میگردد.
نیازهای پیامگیران (مخاطبان) عوامل تعیین کننده متن مقصد هستند. بنابراین، تا جایی که به اصطلاح شناسی مربوط است وجود اصطلاحی فنی در راهنمای متن ایجاب میکند که در مورد آن برای کاربر غیرفنی متن مقصد توضیح کافی داده شود. از این گذشته، برای آن که انسجام زبانی متن برای خواننده متن مقصد حفظ شود، باید یک اصطلاح را مدام ترجمه نمود.
۵٫۲٫۱٫ بحث راجع به الگوی عمل ترجمانی
ارزش کار خانم هولز مانتاری آن است که ترجمه (یا دست کم ترجمه غیرادبی حرفهای که او شرح میدهد) را در بافت اجتماعی- فرهنگیاش قرار میدهد و شامل تأثیر متقابل میان مترجم و نهاد آغازگر میباشد. هولز بعدا شرح حال حرفهای مترجم را نیز توصی میکند (هولز مانتاری، ۱۹۸۶). برخی صاحبنظران بیش از حد لازم او را ستودهاند:
«نگرش هولز مانتاری به عمل ترجمانی برای هر نوع ترجمهای، مناسب است و این نظریه از آن جهت مسلم فرض میشود که برای هر تصمیم مترجم، دستورالعملی را ارائه میدهد»
(شافنر، ۵: ۱۹۹۷)
وقتی به طرح بعضی از تصمیماتی که مترجم با انها مواجه میشود، میپردازیم، باید فرصت را غنیمت بدانیم و محدودیتهای ترجمه درآمد زای واقعی را ذکر کنیم. با این همه الگوی یاد شده قابل انتقاد است، به ویژه به خاطر پیچیدگی زبان صنفیاش (jargon) (مثل ترکیبات پیامفرست) که شرایط ترجمه عملی را خیلی کم برای مترجمان شرح میدهد. همچنین از آنجا که یکی از اهداف این الگو آن است که دستورالعملهایی برای انتقال میان فرهنگی تهیه کند، نکته مایوس کنندهاش آن است که به تفاوتهای فرهنگی مفصلتر، یا به شرایطی که الگوهای فرهنگ مدار مندرج در فصول ۸ و ۹ پیشنهاد کردهاند، توجه نمیکند.
نورد (۲۸: ۱۹۹۱) نیز بیتوجهی هولز مانتاری به متن مبداء را در نظر دارد. او تأکید میکند که در حالی که نقشمندی مهمترین ملاک ترجمه است، اما اختیار و آزادی مطلق به مترجم نمیدهد. در اینجا بایستی رابطهای میان متن مبداء و متن مقصد وجود داشته باشد و ماهیت این رابطه را «مراد» یا اسکوپوس تعیین میکند.