بیگانه سازی در ترجمه – ونوتی
ونوتی (1995، ص242) و بیکر (2004، ص242) اعتقاد دارند که شیوه بیگانه گرایی باید بر عوامل فرهنگی و تاریخی که مبنای متون گردشگری را می سازند، تاکید ورزد. اصولا مانند هرگونه متن امانتداری اولویت اول در ترجمه متون گردشگری نیز باید باشد. این ترجمه ها باید به مفاهیم و ایده های اصلی متن زبان مبدأ امانتدار باشند. مسایلی از قبیل زمینه های فرهنگی، حقایق تاریخی و ارزشهای زیبا شناختی همچون هنر و میراث فرهنگی از جمله عناصری هستند که اگر تنها به شیوه بومی گرایی برای خوانندگان فرهنگ مقصد ترجمه شوند مسلماً برخی از ارزش های ذاتی خود را از دست خواهند داد. از طرف دیگر بعضی از مقوله های منحصر به فرد فرهنگی و تاریخی که تقریبا هیچ گونه مصداقی در فرهنگ جامعه مقصد و یا حتی در فرهنگ جهانی ندارند با استفاده از روش جایگزینی در شیوه بومی گرایی قابل ترجمه نخواهند بود. برای مثال مراسم شبیه خوانی که غالبا انعکاس حماسه های مذهبی به ویژه در فرهنگ شیعی- ایرانی می باشد از طریق انتخاب جایگزین مناسب به دلیل نبودن مصداق مشابه برای آن با روش بومی گرایی قابل ترجمه نیست.
بر اساس ونوتی (1995، صص244-240)استراتژی های ترجمه ضرورتا در پاسخ به موقعیت های اجتماعی گزینش می شوند. اگرچه تعدادی از آنها در بومی گرایی متن ترجمه شده موفق عمل می کنند اما در بعضی موارد عملا تمایز های فرهنگی و زیبا شناختی آن چنان عمیق است که چاره ای جز حفظ آنها به هنگام ترجمه و امانتداری به فرهنگ زبان مبدأ حتی در مقوله ها و عناصر گردشگری وجود ندارد. بدیهی است که در این گونه موارد راهی جز بیگانه گرایی پیش روی مترجم نیست. موارد زیر از نمونه های بارز این گونه مقوله های فرهنگی است که به عقیده نگارنده خاص فرهنگ ایرانی است و احتمالا درهیچ جای جهان نمی توان نمونه مشابهی برای آنان یافت: باستانی کاری (ورزش باستان)، قورمه سبزی، شب یلدا، چهارشنبه سوری، سیزده بدر، ختنه سوران، سفره هفت سین. برای مثال واژه «حلوا» در فارسی نام یک نوع شیرینی است که در فرهنگ ایرانی دارای ارزش معنوی و یا حتی حرمت مذهبی است وآن را بخصوص هنگام فوت اشخاص در مراسم عزاداری توزیع می کنند و عقیده بر این است که خوردن آن توسط عزاداران موجب آمرزش متوفی خواهد شد. به دلیل بار معنایی خاصی که این واژه در زبان فارسی دارد به هنگام ترجمه یک متن به انگلیسی نمی توان آن را صرفا “پودینگ ایرانی” ترجمه کرد به این دلیل که پودینگ و حلوا در بار معنایی و نمود فرهنگی شان کاملا باهم تفاوت دارند و یا اگر” باستانی کاری” را به صورت “هنر ورزشی ایرانی” ترجمه کنیم غیر ممکن است که بتوان درباره منشاءِ، نقش و میراث فرهنگی آن چیزی گفت. بنابراین به نظر می رسد که مقوله های منحصر به فرد فرهنگی وتاریخی در متن زبان مبدأ شامل ابزار موسیقی، نام بعضی از ظروف و به خصوص حوادث تاریخی خاص و دیگر مقوله های فرهنگ محور را مشکل بتوان از طریق بومی گرایی آنها در متن زبان مقصد براحتی برای مخاطبان روشن ساخت. از دیدگاه فنی در ترجمه متون گردشگری از هر دو استراتژی بومی گرایی و بیگانه گرایی استفاده شده است، اما به نظر می رسد برای ترجمه مقوله های منحصر به فرد در زبان مبدأ شیوه بیگانه گرایی مفیدتر باشد و از طریق آن طنین و رگه های فرهنگ اصلی حفظ می شود. به عبارت دیگر در خصوص این گونه مقوله ها باید اجازه داد مغایرت ها دیده شود. اگر ترجمه نمونه های گردشگری به گونه ای باشد که انگار به زبان خارجی مخاطبان خود نوشته شده است، پس خالق آن نمونه ها که بدون شک فرهنگ زبان مبدأ است، در سایه قرار خواهد گرفت. بنابر این بسیاری از مترجمین را عقیده بر این است که شیوه بومی گرایی را باید حداقل در ترجمه متون گردشگری در کمترین حد ممکن به کار برد چرا که هدف متون گردشگری نمایش فرهنگ به جهانگردان و ترجمه آن نیز مشمول منتشر کردن فرهنگ زبان مبدأ در زبان مقصد است. آنان استراتژی بیگانه گرایی را برای ترجمه ارجح می دانند ومهمترین امتیاز آن را نشان دادن عوامل تاریخی و فرهنگی منحصر به فرد متن مبدأ، منتشر کردن فرهنگ و آداب و رسوم زبان مبدأ و نیز نمایش مقوله های ژرف و متمایز فرهنگی زبان مبدأ و مقصد می دانند. اما باید اذعان داشت که غفلت از احساسات و درک خواننده از بزرگترین مشکلات این شیوه به شمار می رود. اگر چه انتشار فرهنگ زبان مبدأ در آن به انجام می رسد اما تاثیر جذب گردشگر به هنگام اعمال این شیوه بسیار کمرنگ خواهد شد.