اضافه در عربی
انواع اضافه در قواعد زبان عربی
اضافه در دستور زبان عربی ترکیبی است که معمولا دو اسم پشت سر هم می آید، یعنی اسم اول به اسم بعدی خود می چسبد. اسم اول معمولا ال و تنوین نمی گیرد و اسم دوم مجرور می شود. به این ارتباط بین دو اسم اضافه می گویند و اسم اول را مضاف می نامند و اسم دوم را مضاف الیه
مانند : نافذهُ الصفِ ( پنجره کلاس)
در عبارت فوق که ترکیب اضافی وجود دارد اسم اول (نافذه) مضاف نام دارد و اسم دوم (الصف) مضاف الیه
اسم اول تابع جمله است و بر اساس موقعیت آن در جمله نقش می گیرد و معمولا ال و تنوین ندارد
اسم دوم معمولا مجرور است
نکته بسیار مهم: مضاف نقش نیست و نقش آن بر اساس موقعیت جمله تعیین می شود. یعنی مضاف می تواند مبتدا، خبر، مفعول و … باشد
کاربرد اضافه:
ترکیب اضافی در زبان عربی کاربرد بسیار وسیعی دارد و برای بیان اغراض گوناگونی به کار میرود؛ به همین سبب، دستور نویسان به تفصیل بدان پرداخته، و احکام آن را بیان داشتهاند. سیبویه با قرار دادن اضافه در مبحث «جر» بدان معنای وسیعتری بخشیده است. به اعتقاد وی همینکه اسمی در حالت جر باشد، مضافٌالیه است؛ مثلاً در عبارت: «مررت بزید»، جزء اول (= مررت) توسط حرف اضافه «بِ» به جزء دوم (زید) اضافه شده است. وی نسبت (صفت نسبی) را نیز در مبحث اضافه جای دادهاست
برخی از معاصران نیز به پیروی از گروهی نحویان متقدم، کسره را علامت اضافه میدانند و گفتهاند: کسره (اعراب جر) بر این دلالت دارد که اسمی به اسمی دیگر اضافه شده است، خواه این اضافه با حرف جرِ آشکار صورت پذیرفته باشد، مانند مطر من السماء، خواه بدون استفاده از حرف جر چون مطر السماء.
انواع اضافه :
دستورنویسان ترکیب اضافی را دو نوع میدانند: ۱. اضافه معنوی (حقیقی، محض یا متصل)؛ ۲. اضافه لفظی (غیرحقیقی، غیرمحض یا منفصل) :
← اضافه معنوی
دراین نوع اضافه ترکیب ارائه کننده مفهومی جدید و مستقل است و در آن، اگر مضافٌالیه معرفه باشد، مضاف معرفه میگردد، مثل کتابُ زید½؛ و در صورتی که مضافٌالیه نکره باشد، مضاف تخصیص مییابد که خود درجهای میان معرفه و نکره است، مثل کتابُ رجل½. اکتساب تعریف یا تخصیص همان اثر معنویی است که مضاف کسب میکند و به همین سبب این نوع اضافه را معنوی خواندهاند.
اما نحویان، برخی از کلمات را که به قیاس نحو هند و اروپایی، حرف اضافه به شمار میآیند، نیز اسم خواندهاند و آنها را هنگام ترکیب با اسمهای معرفه به ناچار در مقولهای خاص با عنوان اسمهای مبهم (المتوغل فی الابهام) قرار دادهاند، مانند غیر و سوی… که چون به معرفه اضافه شوند، نه تعریف، که تنها تخصیص کسب میکنند و به همین سبب برای اسم نکره هم میتوانند صفت واقع گردند.
وضع اینگونه ترکیبات که بیشتر در مقولههایی چون صفت و قید قرار میگیرند، پیوسته کار را بر نحویان دشوار کرده است؛ مثلاً در ترکیب «وحدَه» (= تنها، به تنهایی، تنها او) ناچار شدهاند «وَحْد» را که به سبب اضافه شدن به معرفه، معرفه شده است، به نکره تأویل کنند.
←← موارد کاربرد
به طور کلی، اضافه معنوی در این موارد به کار گرفته میشود:
۱. اختصاص صفت به شخصی یا شیئی، مثل حکمهالله، صفاءالماء.
۲. بیان جنس، مثل بیضه فضه، فضه الدراهم (این نوع اضافه را اضافه بیانی خواندهاند). [۱۳]
۳. بیان رابطه علت و معلول، مثل خالق الارض، حر الشمس.
۴. اضافه جزء به کل (= اضافه تبعیضیه) و کل به جزء، مثل رأس الحکمه، و کل شیء.
۵. بیان مالکیت، مثل قصر الملک.
۶. اضافه عمل به معمول، مثل خلق السماء.